صفحات

۱۴۰۳ اردیبهشت ۴, سه‌شنبه

کاش تو هم به پاس دخترانی که میدان کارزار را تهی نمی کنند، کونی می جنباندی

کیر خر! کاش رخس این دختر را می دیدی و به پاس او و سایر دخترانی که پا در جای پای دختران و زنان دلاور جانباخته، زخم برداشته یا چشم از دست داده بدست تبهکارانِ دست پرورده ات نهاده و میدان کارزار را تهی نمی کنند، کونی می جنباندی؛* نه آسمان بزمین می آمد؛ نه زمین به آسمان می رفت و نه «امام زمان و عَجِّل فَرجهم» با شمشیرش که سخت از آن می ترسی در آسمان پدیدار می شد. کسی چه می داند؛ شاید حتا لبخندی بر لبان اللهِ تمرگیده روی «تخت عَرش» می نشاندی و از بار گناهانت نیز کاسته می شد.

ب. الف. بزرگمهر   چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳

* رخس آوا جهانگیری»، دختری زمینگیر و از کنشگران هازمانی ایران زمین

او نوشته است:
«شادی حق ماست»

آوا، پایان سال ۱۴۰۱ فراخوانده شده بود. وی چند روز پیش، همزمان با خیز برداشتن نیروهای سرکوبگر در خیابان ها نوشت:
«... دیروز از جلوی یه عالمه یگان‌ویژه، سرِ انقلاب داشتیم رد می شدیم ... دوستم گفت:
بُردنمون آوا ...

گویا خیلی بد زُل زده بودن بِهِم؛ ولی چون عینک نزده بودم، خودم ندیدم (چشم ضعیف یه کارم اومد)؛ بعدم به دوستم گفتم ازم عکس بگیر. با ترس و لرز عکس گرفت ازم ... کاری مون نداشتن؛ شاید چون دارای معلولیتم، کاریم نداشتن. ترس داره؛ ولی قرارنیست جا بزنیم و عقب برگردیم و از حقمون بگذریم. قانونی که قانون نیست باید تغییرکنه. میخوام بگم ما دخترا همیشه تو جنگیم؛ فرقم نداره حمله داخلی باشه یا خارجی. همین استرس برای انتخابمون خودش جنگ روانیه.»

بنیاد نوشته، برگرفته از «تلگرام» به تاریخ چهارم اردی بهشت ماه ۱۴۰۳ (با ویرایش و پیرایش درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

 ویدئو و پرتور پیوست: کاش تو هم به پاس دخترانی که میدان کارزار را تهی نمی کنند، کونی می جنباندی



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.