صفحات

۱۴۰۰ آذر ۱۳, شنبه

آن‌همه خون ...

آنکه به جنگ نرفته است
چه می‌داند
گلوله خوردن چگونه است
خون چگونه بر خاک می‌ریزد
خاک چگونه خون را می‌مکد
و تمام می‌کند

کاش
رییس‌جمهور
مجبور بود
پسرش را
به جنگ بفرستد
آن‌وقت حتما
خودش را مجبور به صلح می‌کرد

رییس‌جمهور
اما
تصمیم گرفته بود
که فقط پسرهای ما به جنگ بروند
تصمیم گرفته بود
فقط خون پسرهای ما ریخته شود
به همین دلیل
هفت سال با صلح جنگید

رییس‌جمهور دشمن بود
دروغ بود

از آن‌همه خون
نه لاله دمید
نه گندم

آن‌همه خون
فقط آسیاب تبهکاران را چرخاند
استخوان‌های گرسنگان را آرد کرد
کیسه‌های دزدها را پر!

اما
پایان این‌همه خون باید باز باشد
سیل باشد
و روزهای بد را با خود ببرد
پسرهای ما
حتما فکری برای این روزها کرده‌اند

محبوبه ابراهیمی

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.