صفحات

۱۴۰۰ آذر ۷, یکشنبه

آبان ـ بازپخشش

سروده ای جاندار و دلنشین از علی یزدانی 

به فرمانش سیه کردند روی ماه تابان را
سیه‌رویی که دزدیدش، مَه از شب‌های آبان را

شده شیرینِ جان و نان، ز جورش تلخ چون فرهاد
ببار ای ابر بی‌طاقت بر این تفتیده باران را

جهان‌بینی ندارد جز حساب سود و سرمایه
چه گوید از بهشت و دوزخ این آتش زده جان را

گدازه گشته خونم، گشته‌ام آتشفشان از غم
نمی‌دانم کجا، کِی سر رود آتش، بسوزاند زمستان را

ندیده این جهانِ پیر، خون ریزی بدین کینه
که شمشیرش بُریده گردنِ صد طفلِ بی‌نان را

چه غوغایی بیفکندش میان سفره‌ی مردم
که نان ترسید و گم شد، برگزیده روی پنهان را

بترس از مردمی کو کینه در پستوی جان دارد
که این پستو دری دارد که بگشاید به کین آن را

برگرفته از «تلگرام» ۲۹ مهر ماه ۱۳۹۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2020/10/blog-post_590.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.