صفحات

۱۴۰۰ شهریور ۱۳, شنبه

نشان دادی هم کری و هم کوری

خدایا از تو خواستیم این «ستارالعیوبِ»۱ پرچانه را مرگ بدهی تا مردم ایران دَمی به آسودگی برآورده، امیدوار شده و جانی تازه برای بهبود ویرانی های ببار آمده در همه ی این سال ها بیابند؛ تو بجای وی، آن «معیوبِ» زهواردررفته را با خود بردی۲ و نشان دادی هم کری و هم کوری.۳

ب. الف. بزرگمهر (به نمایندگی از سوی توده های میلیونی مردم ایران)  ۱۳ شهریور ماه ۱۴۰۰

پی نوشت:

۱ ـ یکی از فرنام هایی که بندگان آبزیرکاه و دله دزد الله بکون «خدای بخشنده ی مهربان» بسته اند و پارسی آن، چنین است: پوشاننده ی کاستی ها و نارسایی ها و بدی ها!

در اینجا آماج سخن، «سلطان علی گدای ناگزیر ساده زیستِ دورزمانی پیش» و دوزیست کنونی: «کیر خر نظامِ خرموش پرور» است.

۲ ـ حسن فیروزآبادی، رایزنِ [جان ننه اش] «عالی» سپاهی فرمانده کل نیروهای ایران [بخوان: ولایت خرموش پرور!] در پی بیماری درگذشت. وی مِهتَر پیشین «ستاد کل نیروهای مسلح» بود که بنا بر دستور علی خامنه ای [بخوان: «کیر خر نظامِ خرموش پرور»!] بی هیچگونه پیشینه ی سپاهیگری در «سپاه» یا «ارتش»، بیش از ۲۷ سال در چنان جایگاهی لَم داده بود

بنیاد داده ها برگرفته از «اسپوتنیک» به تاریخ  ۱۲ شهریور ماه ۱۴۰۰با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب است. افزوده های درون [ ] از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

۳ ـ با فرتابی (الهام) دور و نزدیک از داستانکِ جاودانه عُبید زاکانی:

روستایی ماده گاوی داشت و ماده خری با كُرّه. خر بمرد. شیر گاو به كُرّه خر می داد و ایشان را شیر دیگر نبود و روستایی ملول شد و گفت:
خدایا تو این خر كُرّه را مرگی بده تا عیالان من شیر گاو بخورند.

روز دیگر در پایگاه رفت. گاو را دید مرده. مردك را دود از سر برفت و گفت:
خدایا من خر را گفتم. تو گاو از خر باز نمی شناسی؟

گنجانده شده  در پیوند زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/06/blog-post_3631.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.