صفحات

۱۳۹۹ مهر ۸, سه‌شنبه

به هر جا قدم مى‌گذارم، خانه می‌شود

در سفره‌ی صبحانه‌ی امروز، نان، کم آمد.

خُرده‌هایی که در لحظه‌ی جدا کردن تکه‌های کوچک، از بدنه‌ی بزرگترِ نان به روی سفره می‌ریزند، پخش و پلا رفتند به روزنه‌ی مردمک چشمم.

یک لبِ دیگر زدم به چای؛ مثل ماده‌گنجشکی که فراموش کرده جوجه دارد و چندان هم تشنه نیست؛ اما کنار برکه خوش می‌گذرانَد و سبکسر، توک می‌زند به آب و خاک ...

 

همه‌ خوابند.

من به خرده‌ریزهای نان نگاه می‌کنم که خودم ساختم‌شان.

سیر نیستم.

نان، کم آمده.

انگشتم را تر می‌کنم؛

حتی غبارهای نان را از روی سفره به دهان می‌برم.

نان، کم آمده.

خُرده‌هایش دلپذیرند.

نمی‌خواهم چیزی باقی بماند.

 

امروز صبح

برای اولین بار، نان را دیدم.

به نان کوچ کردم؛

نان شدم.

عجیبم؛

خُرده‌هایم، عجیب‌تر!

نان به هرجا قدم ‌می‌گذارد،

آن‌جا،

خانه می‌شود.

نسیم تیمورپور

برگرفته از «تلگرام»  هفتم مهر ماه ۱۳۹۹ (با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.