صفحات

۱۴۰۳ بهمن ۷, یکشنبه

قند تو دل «سیّد از خر جسته» آب شده! ـ بازپخشش

جان کری: می بینید چقدر خوشحاله؟! راضی شده بودند توی دوزخ هم بیایند تا با ما به گفته ی خودشان «تعامل» کنند. اوباما و من با هم مشورت کردیم و به آن ها پیشنهاد کردیم: حالا که کوتاه آمده اید و جایگاه دوست و دشمن را بهتر شناخته اید، همینجا هم برای «تعامل» بد نیست؛ می خواستیم کمی ترس شان بریزه؛ چون فکر می کردند، ممکنه اونجا هم مانند افغانستان و عراق سرشون کلاه بگذاریم و بسپریم شان به دست آن مار بزرگی که توی داستان ها نوشته اند آنجا خوابیده و کارهای ناشایستی ازش سر می زنه ... گرچه پرزیدنت و من، هنوز هم معنی درست واژه ی «تعامل» را نفهمیدیم؛ ولی دیگر چندان هم مهم نیست. هدیه ای هم توی دستکشی یک انگشتی برای رهبرشان فرستادیم که چندان خوش ندارم بگویم چیست؛ ولی نگرانی نداره! مشت آهنی یا چدنی و از این جور چیزهای سفت نیست؛ چیز نرمی است که از روی دستکش هم می شود، نرمی آن را لمس کرد.

ب. الف. بزرگمهر    پنجم مهر ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/09/blog-post_6886.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.