صفحات

۱۳۹۷ آذر ۲۶, دوشنبه

چاره جویی زمینی؛ نه واگذاشتن به آسمان !ـ بازانتشار

با توکّل زانوی اُشتر ببند!

گفت پیغمبر به آواز بلند        با توکّل زانوی اُشتر ببند! (مولوی)

... داستان شتر پیامبر، هنگامی که در بیابان گم شده بود؛ و چون رسول از شتربان خود پرسید:
«چرا زانوی شتر را نبسته است؟» پاسخ شنید:
«به خدا توکّل کردم!»

آنگاه، رسول شتربان را گفت:
«از این پس، نخست زانوی شتر را ببند و آنگاه توکّل کن! (اَعقِل و توکّل!

برگرفته از «کتاب کوچه»، حرف الف. دفتر دوم، زنده یاد احمد شاملو، چاپ دوم، تابستان ۱۹۹۵ (با اندک ویرایش و پیرایش درخور از اینجانب؛ عنوان نیز از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)


پی نوشت:

می بینی آقا بیشعور؟! حتا از پیامبرت هم چیزی نیاموختی!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ امرداد ماه ۱۳۹۵


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.