صفحات

۱۳۹۷ آذر ۱۸, یکشنبه

پیامبر رفته بود معراج؛ شیربرنج بخوردش دادند

مامانم هر چی فکر کرد به نتیجه ای برای شام نرسید؛ برداشت شیربرنج درست کرد. خواهرم شگفت زده  می پرسد:
مامان شام شیربرنج داریم؟!

مامان بالای منبر می رود که:
پیامبر رفته بود معراج؛ شیربرنج بخوردش دادند! به این آرش که «من کشته مرده ی شیربرنجم» [یا بگمانم «بخور و دم نزن!»].

پی افزوده:
این نشان میدهد که خدا هم با همه ی خدا بودنش، گاهی در برنامه ی خورد و خوراک خویش درمی ماند؛ بعله!

برگرفته از گوگل پلاس با اندک ویرایش و دستکاری درخور از اینجانب؛ برنام را از متن نوشته برگرفته و افزوده ی درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.