صفحات

۱۳۹۵ مهر ۱۳, سه‌شنبه

شمر هم شمرهای قدیم!

این هم حضرت شمر ذوالجوشن که قلیان می کشد. شمر هم شمرهای قدیم! با آن یال و کوپال شان، هنگامی که پا به صحنه می نهادند و صدای نکره شان را سر می دادند، زهره ی تماشاچیان آب می شد و آنگاه که تعزیه به سر بریدن امام حسین می رسید، دل بزرگ و کوچک ریش می شد و برای خونخواهی امام، خون ها به جوش می آمد؛ بگونه ای که گاهی به «شمر» یورش می بردند تا وی را بکشند. بیچاره که زیر دست و پای مردم خشمگین می افتاد، ناچار می شد، کلاهخود از سر بردارد و صورتک از چهره بیفکند که «ای مردم! من همولایتی شما هستم؛ مش حسن لبوفروش ... این نمایش است، شمر و امام حسینی در کار نیست؛ او هم کبکعلی خودمان است ...» گاهی هم روزنه ای برای فرار می یافت و مردمی برانگیخته سر در پی وی. از آن خنده دارتر، گریستن شمر به هنگام سر بریدن حضرت که بیگمان یک خوبی دربرداشت:
فروکش احساسات دینی و کاهش بیم یورش مردم خشمگین برای کشتن بازیگری به کالبد شمر درآمده!

به هر رو، در این نمایش شورانگیز ایرانی، شمر ذوالجوشن از جایگاه ویژه ای برخوردار است و برگزیدن هنرپیشه ای که نقش وی را بازی کند به همان اندازه ویژه و برجسته. این شمر که من می بینم، بیش از آن حضرت، دلسوزی آدمی را برمی انگیزد. نمی دانم؛ شاید این هم یکی از پیامدهای پیشبرد اقتصاد سرمایه داری نولیبرالیستی و «اقتصاد مقاربتی» در کشورمان باشد:
شمری آب رفته که بگمانم با تریاک و شیره نیز دمخور است؟!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ مهر ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.