صفحات

۱۳۹۴ اسفند ۱۰, دوشنبه

با خون اندرون شد و با جان به در شود

می نویسد:
... به شما اطمینان می دهم، من نه تنها جماعت اصولگرا و یا آنانی را که شما لیبرال دمکرات می نامید، سیاه و سپید نمی بینم که حتا اگر روزی مرا تحت شکنجه قرار داده و به اجبار وادار کنند زیر پرچم یکی از این دو گروه سینه بزنم، حتما اصولگرایان را برمی گزینم؛ چرا که حداقلش این است که اصولگرایی چون مصباح یزدی و سایرین کمتر به من دروغ گفته اند و بی هیچ رودر بایستی می گویند، اصلا مردم کی هستند که رای و نظری داشته باشند؛ ولی لیبرال دمکرات های ما در عین این که همین پس زمینه ذهنی را دارا هستند، در هنگامه ی قدرقدرتی خون مردمان را در شیشه کرده و پروژه ی حذف مخالفان را طراحی و اجرا کرده اند و امروزه روز که در مقام ضعف قرار دارند با هزارگونه لطایف الحیل و لبخند های پدرانه و سراسر شفقت و دلسوزی از حقوق مردم دم می زنند و برادران اصولگرای خود را به تندروی متهم می کنند تا دوباره جایی در دل مردم عمدتا جوان و ساده لوح که هیچ خاطره ای از دوران صدارت آنها ندارند، باز کرده تا کی شود که باز خنجر مربوطه را در ستون فقرات آنها فرو کنند. ایکاش بودید و می دید که دختران جوان ما چگونه فعالیت می کردند تا فایزه خانم هاشمی را برای احقاق حقوق زنان راهی مجلس کنند و هنگامی که من با شگفتی و پریشانی هر چه تمام تر به آنها یادآور شدم که این علیا مخدره در دوران سیادت پدر بزرگوارشان، دو دوره وکیل اول تهران بوده اند و در تمام آن دوران هیچ یک از ادعاهای فمنیستی امروز خود را نداشتند تا از تریبون مجلس مطرح کنند و ...  این خواهران جوان و فعال من، هیچکدام حرف مرا باور نکردند تا مجبور شدم با جستجو در سایت مجلس، حقیقت را به طور مستند به آنها اثبات و تفهیم کنم ... باور کنید ما خیلی خیلی گرفتاریم؛ خیلی بیش از آنچه فکرش را می کنیم ...
بگذریم ... ظاهرا داستان ما مصداق آشکار «با خون اندرون شد و با جان به در شود» است.
...

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب؛ برنام را از متنِ نوشته برگزیده و بخش هایی از آن را نیز پیراسته ام.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.