صفحات

۱۳۹۴ مرداد ۲۴, شنبه

سوزن هم که می زنی برای خشنودی خدا بزن!

از سری داستان های پندآموزِ شیخ رجبعلی خیّاط برای کودکان بزرگسال

ابلیس و مرد عابد

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند:
«فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند»

عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت:
«ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش!»

عابد گفت:
«نه، بریدن درخت اولویت دارد.»

مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.  عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست.

ابلیس در این میان گفت:
«دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و ثوابتر از کندن آن درخت است.»

عابد با خود گفت:
«راست می گوید؛ یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم» و برگشت.

بامداد دیگر روز، دو دینار دید و برگرفت. روز دوم دو دینار دید و بررفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:
«کجا؟»

عابد گفت:
«تا آن درخت برکنم»

گفت:
«دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند.»

در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست!

عابد گفت:
«دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک در چنگ تو حقیر شدم؟»

ابلیس گفت:
«آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی؛ پس مغلوب من گشتی.»

***

خیلی وقت ها هر چی حساب می کنیم، می بینیم همه چیز را درست انجام دادیم؛ ولی باز هم کارمان راه نیفتاده ...

به گفته ی شیخ رجبعلی خیاط ، سوزن هم که می زنی برای رضای خدا بزن! 

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور تنها در نشانه گذاری ها از اینجانب:    ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت:

خوب! حالا تکلیف این سرافکنده های بدبخت که سال ها با «شیطان بزرگ» بده بستان داشته و دارند، چیست؟ آیا برای خشنودی خدا چانه می زدند؟

آیا خدا در روز رستاخیز از این مادرمرده های دله دزد با آن رهبر دَبَنگ و دروغگوی شان نمی پرسد چرا با «شیطان بزرگ» پنهان و آشکار بده بستان داشتید و آبروی مردم ایران را بردید؟ نمی پرسد برای چه این همه دله دزدی کردید و سرمایه های کشوری بزرگ را آنچنان حیف و میل کردید که حتا حساب و کتابش هم از دست تان در رفته بود؟!

هرچه بیش تر می اندیشم، می بینم اندرز آن شیخ، دستِکم به درد این ها نمی خورد؛ کار و بارشان از این پند و اندرزها گذشته و پنداری، خود تخم و ترکه ی شیطان هستند.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۴ اَمرداد ماه ۱۳۹۴
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.