صفحات

۱۳۹۳ آذر ۲۷, پنجشنبه

آزادی زندانیان سیاسی و دگراندیش ایران، خواستی ملی و جهانی است!


حکیمه شکری، مهندس شیمی است. یکی دو ماه بعد از اینکه برای گذراندن یکسال حبس ام به اوین رفته بودم، آمد. در همان نگاه اول خیلی آرام و مصمم به نظرم آمد. در ماههای بعد فهمیدم، واقعا انسان مصمم و با انگیزه ای است؛ مصمم در افکار و عقایدش و با انگیزه ... از همان روز اول با اطمینان و آرامش زیاد می گفت، آمده ام که سه سال حبس ام را بگذرانم. انتظاری برای کوتاه شدن سالهای حبس نداشت. می گفت:
آماده ام که همه این سه سال را در زندان بمانم ... در رفتارهایش حس می کردی آرامش و عزم قاطع را ... از حامیان مادران شهدای سال ۸۸ (مادران پارک لاله) بود ...

حکیمه شکری را این روزها به زندان قرچک ورامین تبعید کرده اند؛ آن هم بدون اینکه اجازه بدهند لباس ها و وسایل شخصی اش را با خود بردارد. برادرش برای دقایقی کوتاه توانسته او را ببنید؛ بدون لباس گرم، بدون پتو در سرمای زندان قرچک ...

نمی دانم چرا و با کدام دلیل قضایی، حکیمه را به زندان قرچک تبعید کرده اند؛ همچنان که نمی دانم چرا اجازه نداده اند لااقل وسایل شخصی اش را با خودش به زندان جدیدش ببرد ... هرچند این جور اتفاق ها تازه نیست؛ اما من هنوز هم نمی دانم چرا؟ انگار سالهاست که سوالهایم را بارها و بارها و بیهوده تکرار می کنم و پاسخ درستی هم برایش پیدا نمی شود ...

ژیلا بنی یعقوب

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب؛ بخش هایی از آن را نیز پیراسته ام. برنام و نوشته ی زیر تصویر از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.