صفحات

۱۳۹۳ آبان ۱۲, دوشنبه

آه ازین قوم ریایی که درین شهر دوروی ...


سوگواران تو امروز خموشند همه
که دهان های وقاحت به خروشند همه

گر خموشانه به سوگ تو نشستند رواست
زان که وحشت زده ی حشر وحوشند همه

آه ازین قوم ریایی که درین شهر دوروی
روزها شحنه و شب باده فروشند همه

باغ را این تب روحی به کجا برد که باز
قمریان از همه سو خانه به دوشند همه

ای هران قطره ز آفاق هران ابر ببار
بیشه و باغ به آواز تو گوشند همه

گر چه شد میکده ها بسته و یاران امروز
مهر بر لب زده وز نعره خموشند همه

به وفای تو که رندان بلاکش فردا
جز به یاد تو و نام تو ننوشند همه

محمدرضا شفیعی كدكنی

برنام را از متن آن برگزیده ام.    ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.