صفحات

۱۳۹۳ مرداد ۹, پنجشنبه

... تو در میان گل‌ها، چون گل میان خاری


چون است حال بستان، ای باد نوبهاری
کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

ای گنج نوشدارو با خستگان نگه کن
مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری

یا خلوتی برآور یا بُرقعی فروهل
ورنه به شکل شیرین، شور از جهان برآری

هر ساعت از لطیفی رویت عرق برآرد
چون بر شکوفه آید باران نوبهاری

عود است زیر دامن یا گل در آستینت
یا مشک در گریبان، بنمای تا چه داری

گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
تو در میان گل‌ها، چون گل میان خاری

وقتی کمند زلفت، دیگر کمان ابرو
این می‌کشد به زورم وان می‌کشد به زاری

ور قید می‌گشایی، وحشی نمی‌گریزد
دربند خوبرویان، خوشتر که رستگاری

زاول وفا نمودی، چندان که دل ربودی
چون مهر سخت کردم، سست آمدی به یاری

عمری دگر بباید، بعد از فراق، ما را
کاین عمر، صرف کردیم اندر امیدواری

ترسم نماز صوفی با صحبت خیالت
باطل بود که صورت بر قبله می‌نگاری

هر درد را که بینی، درمان و چاره‌ای هست
درمان درد سعدی با دوست سازگاری

سعدی شیرازی، دیوان سروده ها، غزل ها

با اندک ویرایش اینجانب این نوشتار بویژه در نشانه گذاری ها؛ برنام نیز از آنِ من است.     ب. الف. بزرگمهر

* «بُرقع» واژه ای عربی است به آرش «روی بند ستور» (جمع «ستر»، استر یا اسب) که سپس به آرش «روی بند زن» نیز بکار رفته و همچنان بکار می رود!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.