این پنجره ی خانه ی ماست! از همینجا به همه ی شما بچه ها هر جا که هستید، درود می فرستیم!
ب. الف. بزرگمهر ۱۳
اسپند ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/03/blog-post_55.html
این پنجره ی خانه ی ماست! از همینجا به همه ی شما بچه ها هر جا که هستید، درود می فرستیم!
ب. الف. بزرگمهر ۱۳
اسپند ماه ۱۳۹۵
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/03/blog-post_55.html
بگمانم این نکته برای بسیاری از سیاست ورزان و دست اندرکاران سیاسی روشن باشد که نقشه های امپریالیست ها برای بدست گیری همه سویه ی اقتصاد و سیاست ایران بویژه پس از دستبرد فراقانونی «ولی سفیه» به «اصل چهل چهارم قانون اساسی» از زمینه ای درخور و "قانونی" بسود کلان سرمایه داری امپریالیستی، در سنجش با دوره ی پیش از آن، برخوردار شد و پس از دستینه شدنِ پیمانِ ننگینِ نامور به «هسته ای» (یا «برجام») کامیابی های باز هم بیش تری بسود کشورهای امپریالیستی و دست نشاندگان شان در رژیم سر تا پا آلوده ی دزدان اسلام پیشه در پی داشت. گرانبار نمودنِ «دولت زهدان اجاره ای» به گماشتگی آخوند نادان و پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده به عنوان گزینه ای بد در برابر گزینه ای بدتر، خود به تنهایی، نمونه ای از این کامیابی هاست که پیامدهای شوم آن در همه ی زمینه های اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی برای میهن مان، بی نیاز از هرگونه بازگویی است.
اکنون، آن روند اقتصادی و سیاسی یاد شده بسود کشورهای امپریالیستی که ریزه خواران روسی و چینی و ترک و عرب و هر کون نشوری بازمانده از تبارهای پراکنده ی یأجوج و مأجوج نیز از آن بهره مند می شوند، فرازی دیگر می یابد؛ روندی که چنانچه خیزش تازه ی مردم و خلق های قهرمان ایران با اُفت دیگری همراه شود، این بار به دگرگونی رژیم پلید دزدان اسلام پیشه بگونه ای بسیار دلخواه کشورهای امپریالیستی برهبری «یانکی» ها ار درون خواهد انجامید؛ آنچنان دگرگونی که «یانکی» ها در ایران نیز چون افغانستان دست بالا یافته، در همه ی زمینه های اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی همه کاره و آقا بالاسر مردم ایران خواهند شد. درباره ی چگونگی این دگرگونی که می تواند از آن میان، سویه ای کودتایی نیز بخود گیرد و برونزدهای آن بستگی همه سویه به تراز نیروهای طبقاتی درون و بیرون ایران در آن بازه ی تاریخی خواهد داشت، هم اکنون نمی توان گمانه زد و هرگونه پیش بینی در این باره به پیشگویی جادوگران و هماوندان با "نیروهای آسمانی" مانند خواهد شد. اکنون، سخن بویژه بر سر ماهیت چنان روندی است که با پایور شدن هر فرآیند کوچک و بزرگی در هر ایستگاه تاریخی، شاید بتوان درباره ی برونزدهای آن و آنچه در پی خواهد آمد، سنجیده گمانه زد و پیش بینی هایی سزاوار نمود.
به هر رو، در چشم انداز نه چندان خوشایند پیشِ رو، کاریای هر
نیروی ملی و میهن پرست ایرانی و از آن میان، نیروی چپِ خوب ساز و برگ یافته به
تئوری و پراتیک «سوسیالیسم دانشورانه»، رویهمرفته روشن است:
جلوگیری از پیشبرد برنامه ی امپریالیستیِ«دگرگونی نظام از
درون» که در آن بویژه، دستِکم در بازه ای از زمان، بال و پر دادن هرچه بیش تر
بازوی نولیبرالِ رژیمِ سگ مذهبِ اسلام پیشگان، همچنان در دستور کار امپریالیست ها
بسرکردگی «یانکی» هاست و همزمان، سرکوب نسبی، زمینگیر نمودن و به
فرمانبرداری بی چون و چرا واداشتنِ بازوی واپسگرا و تاریک اندیش رژیم پی گرفته
خواهد شد. ناگفته نگذارم که کشورهای امپریالیستی، رویهمرفته و تا آنجا که می بینم،
نه تنها خواهان نابودی این بازو و دَم و دستگاهِ «ولایت فقیه» نیستند که آن را در
چارچوب آماج های دوربردی خود تا اندازه ای سودمند نیز می بینند؛ زیرا به خرفت کردن
توده های مردم و کودن پروری، نه تنها در ایران که در سایر جاهای جهان، یاری می
رساند؛ ولی از سوی دیگر، نقش زالووار کنونی آن در اقتصاد را نه در ایران و نه در
هیچ جای دیگر برنمی تابند؛ زیرا جلوی دورپیمایی سرمایه بگونه ای کلی و گردش سرمایه
امپریالیستی بگونه ای ویژه را می گیرد.
با آنچه فشرده در بند پیش آمد، کاریای جلوگیری از پیشبرد برنامه ی «دگرگونی نظام از درون» برای نیروهای ملی و میهن پرست ایران با دشواری ها و پیچیدگی های چندی همراه خواهد بود که در هر گام آن، بیم غلتیدن یکپارچه یا این یا آن بخش آن به دامن امپریالیست ها و همسویی ناخواسته با سیاست های راهبردی (تاکتیکی) امپریالیست ها را در خود نهفته دارد. روشن است که نخستین پیامد چنان لغزش هایی، از میان رفتن یگانگی و سردرگمی در پیشبرد سیاستی کانونمند و کارآ از سوی نیروهای یادشده خواهد بود؛ زیرا هم پرو بال دادن به بازویی از رژیم تبهکار و هم سرکوب بازوی دیگر آن از سوی امپریالیست ها، سودمندی هایی برای نیروهای ملی و میهن پرست بویژه در بازه های زمانی کوتاه، دربرخواهد داشت؛ ولی به شَوَند واماندگی های اقتصادی ـ اجتماعی و از آن میان، واگشت های نزدیک به چهل سال فرمانروایی وامانده ترین، تبهکارترین و پلشت ترین پسمانده های اجتماعی بر میهن مان، همین بازه های زمانی کوتاه از چاله چوله های فراوانی نیز برخوردار خواهد بود؛ بگونه ای که با کم ترین دگرگونی تراز نیروها یا سمت و سوی دیگر یافتن روندها، هر یک از آن سودمندی ها می تواند با شتاب به روندی زیان آمیز برای همبستگی نیروهای یاد شده دگردیسد و یکپارچگی شایسته و بایسته برای پیشبرد کار را از هم بگسلد. برای رویارویی با چنین شرایطی، جنبش توده ای مردم ایران، نیازمند حزب راستین چپ از ترازی لنینی با رهبرانی تیزبین و کارآزموده در کاربرد، درآمیزی و دگرگونی بهنگام راهبردهاست؛ یک نیازمندی چشمگیر که به شَوَندهای عینی و ذهنی از کودتای امرداد ماه ۱۳۳۲به این سو پاسخی سزاوار به آن داده نشده است. از همین رو، عبارت «چشم انداز نه چندان خوشایند پیشِ رو» را بالاتر بکار گرفتم؛ زیرا همچنانکه خیزش توفنده و در آستانه ی جنبشِ توده های مردم و خلق های ایران در روزهای گذشته نشان داد، نه تنها فرسنگ ها از چنان شرایط آرمانی دوریم که از کمینه شرایطِ هستیِ چنان حزب و اندک سازماندهی درخور برای پیشبرد رویهمرفته خوب سازماندهی شده ی جنبش توده های مردم در کشورمان نیز برخوردار نیستیم. از سوی دیگر، نگاهی حتا سَرسَری به جنبش کارگری ـ سندیکایی سالیان کنونی، نشانه هایی امید بخش و گاه چشمگیر از فداکاری، همبستگی و سازماندهی رویهمرفته درخور در اینجا و آنجا از بافق گرفته تا اراک و نیشکر هفت تپه و جاهای دیگر، جلوی دیدگان همه مان می گذارد که گواه پختگی نسبی کوشندگان و سازماندهندگان سندیکایی و رستایی (صنفی) ـ سیاسی آنهاست؛ سازماندهندگانی که رژیم ددمنشِ سرسپرده به امپریالیست ها، سخت در پی نابودی یک یک آنان است. در اینجا با ناهمتایی های بسیار چشمگیری از بود و نبودها، ناهماهنگی ها و گسست هایی میان روندهای عینی و ذهنی روبروییم که بدون از میان بردن دستِکم نسبی چنان ناهمتایی ها و پر کردن نبودها و بدون بازسازی پیوندها و زنجیرهای گسسته ی میان روندها، کار آنچنانکه شاید و باید پیش نمی رود و به بار نمی نشیند. به این ترتیب، اینکه آیا جنبش کارگری ـ سندیکایی از چنان توانی برخوردار است که به تنهایی، نقش موتور جنبشی و پیشگام در میدان نبرد طبقاتی را بر دوش گرفته، جای تهی نیروی سیاسی چپِ خوب ساز و برگ یافته به تئوری و پراتیک «سوسیالیسم دانشورانه» را پر کند، بسیار پرسش برانگیز و بگمانم، چشمداشتی بیش از اندازه از طبقه کارگر قهرمان و فداکار ایران است.
با این همه با چشمی به گیر و دارهای رویهمرفته پیچیده ی پیش رو و سنجش باریک توان و ارزیابی نیروهای خود برای سازماندهی درخورِ چنان پیکار نابرابری باید به پیشواز آن رفت و از شکست نهراسید؛ زیرا چنان شکست های در چارچوب تاریخی نسبی در میدان نبرد طبقاتی، افزون بر آنکه بهتر از در کمین رویدادها نشستن و کار بایسته را بهنگام به انجام نرساندن۱ است، بخودی خود، سرفرازی بشمار آمده و زمینه ساز پیروزی های آینده نیز خواهد بود.
با هرچه در توان داریم، نباید بگذاریم افسار اقتصاد و سیاست کشور، باز هم بیش تر بدست کشورهای امپریالیستی بیفتد. نخستین پیامد چنین روندی بهنگام خود، تکه تکه شدن ایران که کشوری دربرگیرنده ی خلق های گوناگون است را در پی خواهد داشت که هم اکنون نیز نمودها و نشانه هایی نه چندان کمرنگ از آن دیده می شود.
نباید گذاشت زیر پوشش گفتگوهایی تازه در چارچوب آنچه «برجام» نام گرفته و از سوی امپریالیست ها بسرکردگی «یانکی» ها برنامه ریزی شده، بازوی نولیبرال رژیمِ سگ مذهب باز هم نیرومندتر شود و این بار با سرمشق گرفتن از رخدادهای ناگوار و تلخ کشور پاره تن مان: افغانستان، گونه ای دیگر از «غنی سازی» را گواه باشیم که در پله ای از آن، رونوشت برابر اصلِ «اشرف غنی»، نوکر سرسپرده و دَم و دستگاهی پوشالی، سر تا پا گوش بفرمانِ «یانکی» ها جایگزین «آقا بیشعور نظام» و رژیم آسمانی ریسمانی «ولایت سفیه»۲ شود.
بگمانم، حتا برای گول خوردگانی از میان لایه های میان به
بالای جامعه ایران که در واپسین "گزینشِ" کارپردازِ «خیمه و خرگاه رژیم»،
یکبار دیگر به نمایش ریشخندآمیزِ بیرون کشیدن روباه ریش حنایی از کلاه سیلندر
انگلیسی باری رساندند، نیاز به گواهمندی های منطقی و راه دور رفتن نباشد که پیگیری
روند واگرایانه ی کنونی در گسترش نولیبرالیسم امپریالیستی در تار و پود اقتصاد
ناتوان شده ی ایران تا چه اندازه بزیان توده های مردم و خلق های سرزمین ایران بوده
و میهن مان را به خاک سیاه خواهد نشاند؛ تنها همین بس که در چشم بهمزدنی، کارکرد «حسن
آقا انگلوفیل» با وعده و وعیدهای میان تهی اش در هر زمینه ای بدیده گرفته شود:
«نولیبرالیسم سرمایه داری است دلیل نولیبرالیسم سرمایه داری!»۳
یکی از برجسته ترین بهانه های کشورهای امپریالیستی بسرکردگی «یانکی» ها در آستانه ی یورش به افغانستان، نابسامانی اوضاع اقتصادی و تنگدستی مردم آن کشور بود. وضعیت کنونی مردم افغانستان با آن هنگام را بسنجید و ببینید چگونه تنگدستی و بدبختی های دیگری، بسیار بیش از آن هنگام گریبان مردم آنجا را گرفته و بیداد می کند. به گسترش کشت خشخاش و دیگر گیاهان روانگردان و فرآوری تریاک در افغانستان کنونی بنگرید که بنا بر آمارهای نهادها و سازمان های رسمی جهان، بسیار بیش از هنگامی است که کشورهای امپریالیستی برای چنگ اندازی به خاک آن کشور آماده می شدند. بیگمان از یاد نبرده اید که این نیز یکی از بهانه ها برای یورش به آن کشور بود. همین سرنوشت را برای آینده ی ایران بدیده گرفته اند و ناگفته نگذارم که رژیم تبهکار و ضدِّ ملیِ دزدان اسلام پیشه، نه تنها در کردار در برابر چنین سیاستی نمی ایستد و به رویارویی با آن برنمی خیزد که خود، همواره دستی گشاده و پایی همراه در پیشبرد آن بسود امپریالیست ها داشته و دارد. برای چنین رژیم پلیدی، اینکه به عنوان نمونه، بزرگ ترین دستاوردهای دانشورانه و فنی ایران در برابر پایوری هر چند گذرای نظام سگ مذهب شان پایمال شود از کم ترین برجستگی برخوردار نیست. برای چنین رژیم شومی، ایران و ایرانی و تاریخ و فرهنگ آن از کم ترین برجستگی برخوردار است.
با آنچه در میان نهاده شد، باید این پندار را از سر بیرون راند که گویا با کمک به بازوی نولیبرال رژیم در برابر بازوی دیگر آن: تاریک اندیشان و واپسگرایان برجای مانده از همبودهای کهنه، اوضاع بهتری در میهن مان رقم زده خواهد شد. چنین پندار کوته بینانه ای بویژه در چارچوب سیاست های راهبردی کنونی امپریالیست ها و سناریوهایی که برای پیشبرد آن ها می کوشند، ندانمکاری بزرگ تر و مرگبارتری در سنجش با گذشته ی حتا نزدیک بشمار می رود و باید از افتادن در این دام پرهیز نمود!
به هیچ رو نباید به همسویی با بازویی از رژیم سزاوار سرنگونی و از آن بدتر، کمک به آن در برابر دیگر بازوی آن، چون راهبردی (تاکتیک) کارگشا نگریست. پرو بال دادن به بازویی از رژیم تبهکار و سرکوب بازوی دیگر آن از سوی امپریالیست ها که در بالا از آن یاد نمودم با همه ی سودمندی هایی که می تواند اینجا و آنجا برای نیروهای ملی و میهن پرست ایران دربرداشته باشد به شَوَند بُردِ کوتاهِ آن که به پندار من، در بیش تر موردها بیش از پرشی از یک دیوار تا دیوار نزدیک به آن در کوچه ای تنگ بیش نیست و نیز برخی شَوَندهای دیگر از آن میان، همبستگی هر دو بازوی رژیم سگ مذهب در سرکوب توده های مردم، بیم لغزیدن در چاله چوله ها و دام های کوچک و بزرگ امپریالیست ها را بی هیچ گمان و گفتگو دربردارد. این نکته را بویژه برای «اُلاغ های سیاسی»۴ که همواره لنگ لنگان در پس رویدادها گام برداشته و سپس به تعبیر و تفسیر آن ها و بهانه تراشی برای کاستی ها و نارسایی های نه چندان کم شان، دیرجنبیدن ها و کندذهنی شان می نشینند نیز می گویم.۵ به هر رو، همانگونه که در برجسته ترین و پردامنه ترین شعارهای توده های مردم ایران نیز بازتاب یافت، باید کُلّ رژیم سزاوار سرنگونی را آماج قرار داد.
ب. الف. بزرگمهر ۲۸ دی ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2018/01/blog-post_94.html
پی نوشت:
۱ ـ بسان ترسیدن چندین سال پیش حزب کمونیست یونان از بدست گیری حاکمیت در آن کشور به پشتوانه ی توده های میلیونی مردم آماده برای نبرد در خیابان ها و تا اندازه ای خوب سازماندهی شده از سوی خود این حرب و برخی حزب های چپ رو آن کشور و در پی، واگذاری کار به سازشکاران چپ نما!
۲ ـ «به یاد داشته باشیم که سرانجام کار ایران در شرایط پیگیری هستی رژیم تبهکار اسلام پیشگان، در بهترین گزینه ی پیشِ رو، رژیمی دست نشانده و نوکرپیشه، چون رژیم کنونی افغانستان خواهد بود و کار تا به آنجا پیش خواهد رفت که چون نمونه ی آنچه در قندوز افغانستان رخ داد، نیروهای نظامی دست نشانده با خاستگاه ایرانی (شرمم می آید، آن ها را ایرانی بنامم!)، همگام با نیروهای ”یانکی“ و دیگر کشورهای امپریالیستی، زیر برنام هایی چون ”پیکار با تروریسم“ به سرکوب توده های بجان آمده در هر جایی از میهن مان بپردازند و به نوکری و سرسپردگی خویش ببالند.
ب. الف. بزرگمهر ۲۳ آبان ماه ۱۳۹۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2015/11/blog-post_91.html
۳ ـ بر بنیاد زبانزدِ «آفتاب است دلیلِ آفتاب» بی آنکه آفتابی در کار باشد.
۴ ـ کاربرد عبارت «اُلاغ های سیاسی» از سوی نگارنده در این نوشتار یا نوشتارهای دیگر از سَرِ کینه توزی و برخوردی احساساتی نیست؛ آن را دانسته و آگاهانه بکار می گیرم و به هستی آن ها که گروه کمابیش بزرگی در میان نیروهای با گرایش چپ را نیز دربرمی گیرند، باوری ژرف دارم.
۵ ـ این یک
مورد از آن ها و شاید بهترین شان باشد:
«من به همه ی ابعاد، انگیزه ها، مشخصات و عناصر ترکیبی طبقات
و گروه های اجتماعی شرکت کننده در تظاهرات تاکنون رو به گسترش سیاسی و اجتماعی
مردم در شهرهای مختلف ایران واقف نیستم؛ اما بی تردید از خیلی چیزهای بدرد خور برای
تفسیر و موضع گیری آگاهم. مطمئن تان می کنم از مدتی پیش به طور کلی و از چند روز پیش
به طور مشخص تر، گرچه نه دقیق، در انتظار وقوع این حوادث بودم و البته نمی دانستم
دقیقا به چه شکل و از کدام شهر و محل. مطمئنا می دانم که مسوولان اصلی دو جناح و بدنه
و اتاق امنیتی و اطلاعاتی ایشان تیز به طور دقیق تر انتظار می کشیدند؛ بی آن که
بتوانند کار اساسی بی سرو صدائی برای محو آن بکنند. باز اطمینان می دهم که شماری
از رفقا و دوستان من نیز چنین انتظار و پیش بینی ای داشتند. اگر سیر حوادث را با
جدیت پیگیری می کردیم و به ابزار های موثر و کار آمد تحلیل و پیش نگری مجهز بودیم،
آنگاه رسیدن به این انتظار کار خیلی دشوار و شگفت انگیزی نبود. من نیز از آینده بینی
هوشمندانه شگفتی برخوردار نبودم و خیلی موارد را از رفقایم یاد گرفتم. یک خاصیت با
هم بودن رفیقانه همین است.
در این جریان فکری و تجربی می دانستیم که هر دو جناح آماده
حضور و دستکاری به نفع خود و برای پائین آوردن حریفان هستند و از همه مهم تر برای
فرار از نتایج وخیم حضور سیاسی و مسئولیتشان در شرایط اقتصادی بسیار بد و فشارهای
سخت بر بنیه ی جامعه . آنها در انتظار دامنگیر تر شدن اثر سم آلودگی دیو نابودگر
فساد و چپاول و فشار و تحقیر و خشم بالا گرفته قابل اشتعال عنقریب بودند و هستند.
آنها راه فرار و نشان دادن نشانی های گمراه کننده و پنهان سازی و ابهام آفرینی در
سیاست های خود و پایه های طبقاتی و سود جویانه آنرا جستجو می کردند و می کنند.
اتفاقا تحرک ها و اظهار نظرهای اخیر سرنخ های خوبی به دست می داد و داد. کاش
دانشمان کامل تر بود. اما تا بدانجا نرسید که بدانیم همگی نادانیم! بر عکس، ما
به قدر لازم ، اما نه کافی، آگاهی به دست آوردیم. مثل همه ی تجربه های تاریخ این
آگاهی و تجربه در آزمایشگاه و آموزشگاه ستیزه های واقعی چند روزه ناگهان چندین
برابرشد.
...
راستی باید زنده هم بمانیم تا آن دم که زندگی معنا می دهد.
باید خرد را با اراده در آمیزیم. باید عمر مبارز را طولانی تر کنیم. ما با تدبیرتریم
اگر برآن آگاه باشیم و بر اتش پیروز شویم ، نه چون آتش سرد ، بلکه چون مهارگر آتش.»
هنگامی که آن را می خواندم، در حاشیه ی آن، برای خودم نوشتم:
کدام نیاز این ها را وادار به چنین بهانه تراشی هایی می کند؟
سرانجام روشن هم نیست که پیش بینی کرده بودی یا نکرده بودی. با اینکه از گفته هایت
پیداست که پیش بینی نتوانسته ی بکنی. خوب! مگر این ناراحتی دارد؟! هر آدمی تا
اندازه ای از توان انجام کاری برخوردار است؛ بیش از آن زور زدن بیجاست ... چرا در
چنین شرایطی که توده های مردم به میدان آمده اند به چنین ستیزه ای باب دندان مشتی
نادان تر از خود که آن را در تارنگاشت رویهمرفته بیمایه شان درج کنند، پرداخته
ای؟! آیا بهتر نبود اندک کاری هم که در این دَم می توانی انجام بدهی، انجام دهی
«تا آن دم که زندگی معنا می دهد»، پرآرش تر شود؟!
یکی دو تای دیگر که از این یکی بسیار وامانده ترند، در آغاز
تحلیلی رویهمرفته آبکی که پیوند آن را با ای ـ میل دریافت نموده ام، چنین نوشته
اند:
«گرچه اعتراضهای صنفی کارگران
و سایر اقشار زحمتکش جامعه، در واکنش به مشکلات اقتصادی، ماههاست که بهطور روزمره
جریان دارد، اما اعتراضهایی که از روز پنجشنبه ۷ دی ماه ۱۳۹۶ در دهها شهر بهوقوع
پیوست، حداقل در این ابعاد، قابل پیشبینی نبود.»
از خواندن همین بند آغازین که بگونه ای ناشایست با «گرچه»
آغاز شده، خنده ام می گیرد و با خود می گویم:
... که اینطور؟! پس پیش بینی کرده بودید؛ ولی نه «... در این
ابعاد»؟! «در این ابعاد» پیشکش تان! مگر جادوگر باشی؟ کو؟ کجاست آن پیش بینی؟ سپس
به یاد نوشتاری می افتم که چند روز پیش از آغاز خیزش توفنده ی مردم و خلق های
قهرمانِ ایران نگاشته بودم و تاریخ باریک آن یادم نبود؛ نوشتاری که بگمانم آن ها
نیز آن را خوانده اند. به آن نوشتار سری می زنم. تاریخ چهارم دی ماه ۱۳۹۶ را دارد
و با رویکردی کاربردی، رو به طبقه کارگر فداکار ایران، نگاشته شده و گونه ای
یادآوری از زبان یکی از تیزبین ترین کمونیست های ایتالیایی: «ایگناتسیو سیلونه»
است که به وی و نوشته های باریک و موشکافانه اش، دلبستگی ویژه دارم؛ همان برنام
(عنوان) نوشتار به اندازه ای بسنده گویای گونه ای پیش بینی است که از مدتی پیش از
آن، ذهنم را انباشته بود:
«آیا طبقه کارگر ایران به نیازهای کنونی پاسخی درخور خواهد
داد؟» ب. الف. بزرگمهر چهارم دی ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_735.html
در همان آغاز نوشتار با بهره وری از گفته ای ارزشمند از آن
کمونیست تیزبین آورده ام:
در زیر گفته ای ارزشمند از یکی از تیزبین ترین و ورزیده ترین
کمونیست های ایتالیا و جهان در دوره ی خود و نویسنده ی پرآوازه ی کتاب های
«فونتامارا» و «نان و شراب»: «ایگناتسیو سیلونه» را آورده ام که بگمانم شایان
درنگی درخور از سوی همه ی پیکارگران رستایی ـ سیاسی طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون
آن در اوضاع کنونی ایران است؛ گفته ای از دید من، هوشمندانه که دریافت درست
درونمایه ی آن، نیازمند برخوردی سازگار با تراز سازماندهی کارگری و سیاسی و نیز
چشمی باریک بین به نشانه گذارترین نیروهای درگیر در پیشانی نبرد طبقاتی کنونی در
میهن مان است:
«حزب های دمکراتیک و بگونه ای
دربرگیرنده، سازمان های کارگری، ساختارهایی هستند که برای زمان سازش (صلح) و آماج
های سازش آمیز ساخته شده اند. تنها پیکارهایی که این ساختارها توانایی و ابزار
همدستی (شرکت) در آن را دارند، پیکارهای انتحاباتی است.»
برگرفته از کتاب ارزنده ی «مکتب دیکتاتورها»، نوشته ی «ایگناتسیو سیلونه» (با ویرایش و
پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)
به متن نوشتار که باریک شوید، رویکرد آن که از آن میان بویژه
برای «شایسته ترین فرزندان طبقه کارگر و سایر زحمتکشان پیرامون آن، فداکارترین و
سازمانده ترین سندیکالیست ها ...» نوشته شده، روشن است. نه در این نوشتار و نه در
نوشتارهای دیگر، جز برخی موردهای بسیار بایسته و ناگزیر که بیش تر آن ها را نیز در
پی نوشت نوشتارها و یادداشت هایم آورده ام، سخنی از گزافه گویی های بیمایه به شیوه
ی آن حزب خرده بورژوای کاریکاتورِ سوسیال دمکراسی انگلیسی که سال های آزگار به
دنباله روی از راست ترین نیروهای برونمرزی ایرانی و انیرانی کشیده شد و سپس، در پی
«اصلاح طلبان» براه افتاد و همچنان لنگ لنگان در پی هر رویدادی گام برمی دارد،
نیست. حزبی که کم تر نشانه ای از گل های سرسبز بهاری خویش در گذشته های دور بر سر
دارد. یکی از نشانه های تندرستی یک سازمان سیاسی، «انتقاد از خودِ» بهنگام و بجا
از کارکردهای نادرست و ناشایست است که در گاهنامه شان، کم تر نشانی از آن می بینی؛
تنها همین بس که پس از دو دهه یا بیش تر دنباله روی فرصت جویانه از این و آن و
زیانمند برای میهن مان، زیر فشار واقعیت ها و سرسختی کوشمندانه ی کسانی چون
نگارنده ی این یادداشت که کمابیش همه ی این موردها را بهنگام یادآور شده بود،
ناچار به کژ کردن سرِ خر این یا آن سیاست ناشایست یا رُک و پوست کنده، بی سیاستی
فرصت جوانه دهی و تنها یکی دو ماهی پس از آن، همه ی آنچه دیگری به آن ها گوشزد
نموده بود را در جیب مبارک بریزی و با پررویی بیمانندی بنویسی:
«همانگونه که حزب ما پیش تر اشاره کرده بود»!
از دید من، اینکه این یا آن رویداد را نتوانسته ای پیش بینی کنی، بخودی خود از هیچگونه برجستگی برخوردار نیست؛ ولی اینکه ندانمکاری خویش را بهنگام نپذیری و آن را از گوشه چشم «سوسیالیسم دانشورانه»، رُک و پوست کنده به نقد نکشی، نشانه ای از نادرستی هر آدم، حزب یا سازمان سیاسی است.
دانسته از آوردن نام این یا آن نویسنده و پیوند درج شده در این یا آن تارنگاشت خودداری ورزیده ام. سخن بر سر جُستارهایی نیازمند بررسی و وارسی برای دگرگونی های بنیادین از آن میان، در پهنه ای است که کار سازنده باید جایگزین کارهای نمایشی شود. نگاهی به کار و کوششِ همراه با شکیبایی پیشروترین کارگران و سندیکالیست های گذشته و کنونی ایران خودمان بخوبی گواه چنین کارهای سازنده و ماندگاری است.
ب. الف. بزرگمهر ۲۸ دی ماه ۱۳۹۶
یکباره بگو تا خرخره در مرداب فرورفته ایم و خودت را آسوده کن! (ویدئوی پیوست: «یکباره بگو تا خرخره در مرداب فرورفته ایم و خودت را آسوده کن») خُب این ها که می گویی با آنکه شایان درنگ است؛ ولی چیزی تازه نیست. روز و روزگار توده های مردم ایران از این نیز ناگوارتر است؛ وختی کارگران «شرکت بهره برداری نفت و گاز گچساران» در پرخاش به نابرابری و دریافت نکردن دستمزدی بسنده برای گذران زندگی خود و خانواده شان، آرنگِ نه چندان خوشایند و حتا چندش آورِ۱ «عزا عزاست امروز ، روز عزاست امروز ، جامعه ی کارگری رو به فناست امروز» را سر می دهند («تلگرام» دوم دی ماه ۱۴۰۳) به آرش از دست دادن امید به بهبود و ناتوانی در ببار نشاندن کاریای امروز و فردای «طبقه کارگر» میهن مان در بن بست مرگبار پدید آمده از سوی رژیم پوشالی دزدسالار اسلام پیشه از یکسو٢ و بیکارگی مشتی روشنفکر تبهکار گردآمده زیر چتر فرنام هایی آذین شده با نام «کارگر» و حتا پرگویانی انباشته در مرده ریگی تاریخی از سوی دیگر است.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!
ب. الف. بزرگمهر سوم دی ماه ۱۴۰۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/12/blog-post_76.html
پی نوشت:
۱ ـ برای من که به هر رو و بی هیچ گزافه گویی بخش بزرگی از زندگیم را حتا به بهای از دست دادن تندرستی ام در راه سرفرازی «طبقه کارگر» میهن مان بکار گرفته و می دانم که سرنوشت آینده ی میهن مان در گرو رهبری این طبقه و نزدیک ترین زحمتکشان پیرامون آن است، شنیدن چنین آرنگی نشانه ای بسیار بد و با اندکی گزافه گویی: سِپَر انداختنِ این طبقه ی در نهاد خویش انقلابی است؛ گرچه خوشبختانه نمونه هایی بسیار خوب و حتا درخشان از دیدگاه تاریخی چون کارکرد هشیارانه و پیروزمند کارگران نیشکر هفت تپه را نیز گواه بوده ایم که امیدوارم در سراسرِ میهنِ رو به نابودی مان گسترش یافته و ژرفش یابد. ب. الف. بزرگمهر سوم دی ماه ۱۴۰۳
۲ ـ «رژیم تبهکار و زنهارخوارِ دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر ایران در همدستی سرراست و آشکار با کشورهای امپریالیستی باختر زمین و تا اندازه ای ریزه خواران چینی و روسی شان، کار و زندگی کارگران و زحمتکشان میهن مان را در کردار با بن بستی مرگبار روبرو نموده است؛ این همدستی، نه از جایگاه رژیم و دولتی که به هر رو، بدین یا بدانگونه می کوشد تا بهره وری های ملی را چون بسیاری رژیم ها و دولت های دیگر جهان، پاس دارد که بیش از پیش، سرشت نوکری چماق بدست و سرکوبگر را به نمایش نهاده و بازمی تاباند که کاریایی چز پیشبرد آماج های اقتصادی و سیاسی خداوندان سرمایه ی جهان نمی شناسد؛ سرشتی که بویژه پس از دستینه نمودن قراردادهای ننگینِ نامور به ꞌبرجامꞌ با آن کشورها رُخ نموده و هست و نیست کارگران و زحمتکشان ایران را به باد می دهد ...»
برگرفته از یادداشتِ «آیا طبقه کارگر ایران به نیازهای کنونی پاسخی درخور خواهد داد؟» ب. الف. بزرگمهر چهارم دی ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/12/blog-post_735.html
ویدئوهای پیوست:
«یکباره بگو تا خرخره در مرداب فرورفته ایم و خودت را آسوده کن» («تلگرام» سوم دی ماه ۱۴۰۳)
«عزا عزاست امروز ، روز عزاست امروز» («تلگرام» دوم دی ماه ۱۴۰۳)
شوربختانه نتوانستم این ویدئوها را بارگذاری کنم؛ کاری که پیش از این با دوز و کلک هایی چند به انجام می رساندم؛ به شوندهای فن آورانه ی آن نمی پردازم؛ ولی شوند بنیادین آن که در زمینه های دیگری نیز بازتاب آن بخوبی دیده می شود، همچشمی گُرگوار دو غول فن آوری «گوگل» و «میکروسافت» برای بیرون راندن یکدیگر از بازاری است که سود فراوان برای هر دوی شان دارد و این تنها بخشی از روندی پرشتاب در سامانه ی هر روز بیش تر زمینگیر شده ی سرمایه داری است که دیگر تنها دربرگیرنده کشورهای امپریالیستی باختر زمین نبوده و روسیه و چین و باشگاه های اختسادی ـ سیاسی تازه پدیدار شده ای بر بنباد داد و ستدهای بازرگانی میان کشورها را نیز دربرمی گیرد. به هر رو این دو آواپوشه را به همین نام ها در «تلگرام» خواهید یافت.
ب. الف. بزرگمهر ١۶ آذر ماه ١۴٠۴
عکس پیوست را همراه ای ـ میلی برایم فرستاده اند.
با خود می اندیشم:
اگر چنین منطقی درست باشد، مانند آن را برای
مردها یا دستِ کم مردهای زن دار نیز می توان بکار برد ... «حجاب یعنی من زنم را
دوست دارم. مرا به دیگران نیازی نیست.»
بی درنگ از این اندیشه ی خام بیرون می آیم. پس
تکلیف اسلام چه می شود؟ برپایه ی شرع انور، هر مردی می تواند چهار زن عقدی و شمار
بی شماری (به گفته ی آخوندها: الی ماشاء الله) صیغه و متعه داشته باشد. روشن می
شود که برای مردان، باید فرمولی اینچنین نوشت:
«حجاب بی حجاب! من نه تنها زنم را دوست دارم
که به دیگر زنان نیز مرا نیاز بسیار است!». سپس تاریخ اسلام و کاربرد درخشان
شرع انور آن از پیامبر اسلام گرفته تا «حاجی آقا»ی صادق هدایت و ... برای لحظه ای از
خاطرم می گذرد:
اسیر کردن زنان به عنوان بخشی از غنیمت های
جنگی و بخش کردن آنها میان مسلمین از صدر تا ذیل ...
نه! جایی برای گفتگو و چون و چرا نیست. از همین فرمول سود برده اند.
اگر جای زنها بودم، یک شعار به شعارهای برابری
خواهانه می افزودم:
یا حجاب برای همه، یا حجاب بی
حجاب!
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ اَمرداد ماه ۱۳۹۰
https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/08/blog-post_3883.html
خدایا! من هر چی بزرگ تر می شم تو رو بیش تر می شناسم. آخه تو چرا گشنگی سرت نمی شه؟!
از زبان کمابیش همه ی کودکان جهان: ب. الف. بزرگمهر ۲۳ فروردین ماه ۱۳۹۶
https://www.behzadbozorgmehr.com/2017/04/blog-post_35.html
اگر زنده بود، حتما کمی شعرش را دستکاری می کرد!
باد
آمد و بوی عنــبر آورد
بادام شکوفه بر سر آورد
شاخ گل از اضطراب بلبل
با آن همه خار سر درآورد
تا پای مبارکش ببوسم
قاصد که پیام دلبر آورد
ما نامه بدو سپرده بودیم
او نافه مشک اذفر آورد
هرگز نشنیده ام که بادی
بوی گلی از تو خوشتر آورد
کس مثل تو خوبروی فرزند
نشنید که هیچ مادر آورد
بیچاره کسی که در فراقت
روزی به نماز دیگر آورد
سعدی دل روشنت صدف وار
هر قطره که خورد گوهر آورد
شیرینی دختران طبعت
شور از متمیزان برآورد
شاید که کند به زنده در گور
در عهد تو هر که دختر آورد
https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/08/blog-post_2360.html
کار را به آنجا رسانده اند که لبخند یا نگاهِ چپِ «دودکِش لات بی همه چیز یانکی» نیز برای کار بمزدانِ رسانه ای دستگاهِ دیوانسالاریِ روسیه از آرش و مانشی ویژه برخوردار شده و در رسانه های شان بازمی تابد؛١ و این نخستین بار نیست و مرا به یادِ تا همین چندی پیشِ نوشته هایی بی ارزش در همین رسانه ها می اندازد که چنانچه نمونه هایِ از آنِ لات بی همه چیز «یانکی»: «دونالد ترامپ» را نادیده انگارم، آن مردک زنباره: «ایلان ماسک» که بگمانم بدون یاری «هوش ساختگی» نمی داند شمار زنانی که در زندگی اش بوده یا همچنان هستند از شمار فرزندانش بیش تر است یا کم تر را چنان بزرگ نمایش می دادند که چون یک نمونه، همین مانده بود که بنویسند:
ب. الف. بزرگمهر ١٣ آذر ماه ١۴٠۴
پی نوشت:
١ ـ رسانه: ویتکاف در ملاقاتش با پوتین، برخلاف تعاملاتش با اوکراینیها، لبخند میزد
استیو ویتکاف، فرستاده ویژه رئیسجمهور آمریکا، در مقابل اوکراینیها در میامی، بیلبخند، بدون اصلاح و ژولیده است. اما در مقابل پوتین، او لبخند پهنی میزند، صورتش را اصلاح کرده و توجه می کند.
«اسپوتنیک» ١٢ آذر ماه ١۴٠۴ (دانسته از ویرایش آن خودداری ورزیده ام. ب. الف. بزرگمهر)
٢ ـ با پوزش از روانِ شیخ اَجَل و یکی از چهار ستونِ بنیادی ادب و فرهنگ پارسی: سعدی شیرازی
برای دستبرد در یکی از سروده هایش:
با پوزش از روانِ شیخ اَجَل و یکی از چهار ستونِ بنیادی ادب و فرهنگ پارسی: سعدی شیرازی برای دستبرد در یکی از سروده هایش:
باد آمد و بوی عنبر آورد
بادام شکوفه بر سر آورد
شاخ گل از اضطراب بلبل
با آن همه خار سر درآورد
...
بوی آن هنوز مشام شان را آزار می دهد:مانند همیشه و باره های دیگر بجای گره گشایی دشواری های چالش برانگیزِ سال ها تلنبار شده ی اختسادی ـ هازمانی، سرشت چالش را نادیده گرفته، رُخسار آن را بزک دوزک می کنند۱ که خودبخود دشواری های چالش برانگیز تازه ای برمی انگیزد.۲ تبهکاران فرمانروا بر میهن مان که از برآمدها و خیزش های تازه ی جنبش توده ای ـ کارگری ترسیده و نگران کون شان هستند بروش های گوناگونی برای تاراندنِ انبوه توده های هست و نیست از دست داده ی مردم از کانون شهرهای سوگُلی چون تهران و حتا فراتر از آن، کوچ به شهرهای پیرامونی و دورتر از آن ها می کوشند؛۳ حرامزاده های ننگ ایران و ایرانی، درست بسانِ کانونِ شهری چون پاریس که به دیرینکده ای زیبا می ماند و هیچگونه همانندی با پیرامون آن ندارد، نیازمند چنین شهرهایی از آن میان، سپاهان (اصفهان) و مشهد،۴ برای نمایش به ایرانگردان بویژه پول و پله دارهای شان هستند. از دیدِ من، آنچه آن ارواح مشکش: «رییس شورای اسلامی شهر تهران» که بفرموده ی زنده یاد میرزاده عشقی بر اسلام آن باید رید، بر زبان رانده با همه ی پیچ و خَمی که دانسته یا از سرِ ناآگاهی به آن داده، در چارجوب برنامه ی جابجایی تهران چون «کانون رهبری و سیاست گذاری کشور» می گنجد که پیش تر بر زبان کژدم گزیده ی «مَلیجک چاچولباز نظام ورشکسته ی اسلام پپیشگان» آمده و از دید من، در بنیادِ خود دروغی بیش نیست؛ همه ی آن ها در خوش آب و هواترین بخش های کوهپایه ای تهران برجای مانده و خوشگذرانی های شان را پی می گیرند؛ ولی انبوه توده ی مردمِ مویِ دماغِ کلان دزدان باید بجاهای دیگر تارانده شوند.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!
ب. الف. بزرگمهر ۲۶ امرداد ماه ۱۴۰۴
پی نوشت:
۱ ـ بجای زدودن «صورتِ مسأله» بزبان پارسی عربی گَزیده
۲ ـ چمران: حذف حریم، تهدید جدی برای پایتخت است
ـ مهدی چمران، رییس شورای اسلامی شهر تهران با انتقاد صریح از حذف حریم شهر تهران در مصوبه شورای عالی معماری و شهرسازی گفت: حذف حریم به معنای چراغ سبز به زمینخواران و تهدید جدی برای پایتخت است.
ـ وی با اشاره به مصوبه جدید شورای عالی معماری و شهرسازی اظهار داشت: آنچه تصویب کردهاند به این معناست که تهران دیگر حریم ندارد، مگر میشود پایتخت کشور با بیش از ۱۰ میلیون نفر جمعیت، فاقد حریم باشد؟ این در حالیست که حتی کوچکترین شهرهای کشور هم حریم دارند.
ـ رییس شورای شهر تهران با اشاره به پیامدهای حذف حریم تهران گفت: وقتی حریم از بین میرود، یعنی راه برای سودجویی برخی افراد باز میشود. مسوولان از یک طرف میگویند آب نداریم، از طرف دیگر مجوز ساخت میدهند، این تناقض است، اول باید فکر تامین آب بود.
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۲۶ امرداد ماه ۱۴۰۴ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم. ب. الف. بزرگمهر)
۳ ـ بنگرید به یادداشتِ «نگران کون مبارک و میمون تان از هر دو سوی درون مرزی و برونمرزی هستید» ب. الف. بزرگمهر ۲۰ امرداد ماه ۱۴۰۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/08/blog-post_52.html
۴ ـ این یکی بویژه برای ایرانگردانِ تشنه ی «جهاد اکبر» از کشورهای "برادر"
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر برای سرنگونی رژیم پوشالی!
ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!
ب. الف. بزرگمهر نهم آذر ماه ١۴٠۴
***
خانوادهی بندرعباسی که از مسکن مهر با بیرحمی بیرون کردند! چرا؟ چون چند قسط آخر را نتوانستند بدهند... تا به حال همهی اقساط را پرداخت کرده اند، اما در شرایط تورم و گرانی اخیر دیگر امکانش نبود و نتوانستند...!
حال، نهادهای همین حکومت بی وجدان بیرونشان کرده و کوچهخواب شده اند.
برگرفته از «تلگرام» نهم آذر ماه١۴٠۴
ویدئوی پیوست: سخنانی که عرق شرم بر چهره می نشاند
از زبان فلسفه بافی فرصت طلب و عافیت جو به
نام عبدالکریم سروش، گویا در سخنرانی تازه اش در لندن، چنین آورده است:همچنان هیچ دستاوردی در کار نخواهد بود؛١ افزون بر آنکه آنچه هم اکنون در جریان است و تنها گوشه هایی از آن در رسانه ها بازمی تابد، همانندی بسیاری با نیرنگبازی های هیتلر از آن میان، پیشنهادهای نان و آبدار به دولت رویهمرفته ناکارآمد، ناآماده برای رویارویی با بیم برانگیزترین دشمن تا بُن دندان ساز و برگ یافته و بیش از اندازه خوشبین «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی»، درست پیش از یورش برق آسا و کوبنده ی آلمان نازی به آن کشور پهناور دارد.٢
از دید من، نادیده گرفته شدن هشدارهای برجسته ترین و دلاورترین خبرچینان و داده پردازانِ رزمی آن کشور پهناور از آن میان، «ریشارت زورگه»٣ که به بهای سنگینی گرانقدرترین داده ها و حتا روز و ساعت رویهمرفته باریکِ آغازِ یورش سهمگین و کوبنده ی رژیم نازی آلمان را بدست آورده و به آگاهی کانون فرماندهی رزمی برهبری ژوزف استالین رسانده بودند، نخشی پررنگ در آن ناآمادگی و بهنگام نجنبیدن داشته است.
امیدوارم آن «منگول هخا»ی ارواح مشکش: با حُسنِ نِیّت،۴ با بدیده گرفتنِ این آموزه ی تاریخی دردناک که به بهای جانِ برومندترین فرزندانِ نخستین کشور سوسیالیستی جهان توانست در فرجام کار غول نازیسم و فاشیسم را از پای درآوَرَد، سیاست کوته بینانه ی زد و بند جداگانه با کشورهای امپریالیستی به سرکردگی «یانکی» ها را یکبار برای همیشه کنار نهاده، دریابد که امپریالیست ها همچنان یورش برق آسای دیگری با همه ی نیروی اهریمنی هوای خود به آن کشور را در سر می پرورانند و از آن دست نخواهند کشید. آن «منگول هخا» و دَم و دستگاه دیوانسالاریِ همچنان سردرگمِ زیر فرمان وی باید این نکته را دریابند که کار از زینه ی «خزش و گزش»۵ گذشته به زینه ی پایانیِ گزیدگی زمینگیر کننده کشیده و جایی برای پا پس نهادن نیست. همگی آن ها باید دریابند که پیگیریِ سیاستِ نسنجیده ی چشم پوشی بر پیشروی های دشمنان آدمی و آدمیت و تنگ نمودن هر بار بیشترِ کمربندی که پیرامون روسیه کشیده اند، کار را در فرجام به کاربرد «دست مُرده»۶ خواهد کشاند که بسود هیچکس نبوده و به نابودی میلیاردها آدم می انجامد و دستکم بخشی از فرهنگ آدمی در این خورشیدگُرد کوجک را نابود خواهد نمود. آن ها و بویژه میرزا قلمدان ها و میرزا بنویس هایی که تا همین چندی پیش کار را به آنجا کشاندند که بگویند: گویا «لات بی همه چیز یانکی»: «دونالد ترامپ» و «ولادیمیر پوتین» دو برادر ناتنی گمشده در کودکی بوده که پس از سال های آزگار یکدیگر را یافته اند، باید بگوش جان دریابند که بجای بردباری و چشم پوشی و تلنبار شدن فشارهای دشمن، باید آن ریسک را به زینه هایی سنجیده بخش بندی نموده بگونه ای که به هر کُنشِ ناروای دشمن پاسخی درخور و سازگار داد.
ب. الف. بزرگمهر یکم آذر ماه ١۴٠۴
پی نوشت:
١ ـ رسانهها اعلام کردند که ترامپ این هفته طرحی ٢٨ مادهای برای حل و فصل صلح در اوکراین تصویب کرد
ویتکوف، فرستاده ویژه ایالات متحده، ونس، معاون رئیس
جمهور، روبیو، وزیر امور خارجه و کوشنر، داماد ترامپ، در تدوین طرح حل و فصل صلح
در اوکراین مشارکت داشتند.
رسانههای غربی همچنین گزارش میدهند که طبق طرح جدید
ایالات متحده آمریکا، اوکراین با ید حداقل برای چندین سال از عضویت در ناتو صرف
نظر کند.
طبق گزارش رسانهها، طرح ترامپ برای اوکراین با
پیشنهادات پوتین که در آلاسکا مطرح شد، مطابقت دارد.
همچنین اشاره شده است که واشنگتن هنگام اجرای یک توافق
صلح احتمالی، به علاقه مسکو به احیای روابط اقتصادی با غرب تکیه میکند.
پیش از این، رسانهها گزارش داده بودند که واشنگتن
در حال برگزاری "مشاورههای مخفی" با مسکو برای تدوین طرحی جدید برای حل
و فصل مناقشه اوکراین است.
همانطور که دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، خاطرنشان کرد، از
زمان دیدار ولادیمیر پوتین، روسای جمهور روسیه و آمریکا و دونالد ترامپ در آلاسکا،
که در آن در مورد این موضوع بحث کردند، هیچ پیشرفتی در مورد حل و فصل صلح در
اوکراین حاصل نشده است.
برگرفته از «اسپوتنیک» ٢٩ آبان ماه ١۴٠۴ (بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم. (برجسته نمایی های بوم از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
٢ ـ در این باره، چنانچه کمی بهتر شوم، بیش تر خواهم نوشت.
٣ ـ «ریشارت زورگه» (به آلمانی:Richard Sorge)) ـ زاده ی باکو به تاریخ ۴ اکتبر ۱۸۹۵ ـ مرگ سرفرازانه در زندانی در ژاپن به تاریخ ۷ نوامبر ۱۹۴۴، روزنامهنگار و افسر داده پردازی رزمی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» از خاستگاه آلمانی
۴ ـ بنگرید به یادداشت «دیربجنبید مرگی جانگداز برای توده های مردم روسیه در فرجام کار نخش خواهید کرد»
ب. الف. بزرگمهر ۲۳ اسپند ماه ۱۴۰۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/03/blog-post_33.html
۵ ـ بنگرید به یادداشتِ «بسانِ خزش و گزشِ خزندگان» ب. الف. بزرگمهر ۱۵ خرداد ماه ۱۴۰۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/06/blog-post_4.html
۶ ـ سامانه ی واکنش خودکارِ ساخته شده در «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» پس از کوبش مرگبار دشمن و نابودی دَم و دستگاه فرماندهی رزمی و سیاسی آن کشور
به گفته های مردک چاچول زبان در ویدئوی پیوست اندکی باریک شوید* تا پوشالی بودن دَم و دستگاهی به نام «دولت» در رژیمی سزاوار سرنگونی درنگ ناپذیر را بهتر دریابید. مردک تبهکار همان آن که پول نداشتن دولت برای انجام هیچ کاری جز پرداخت جیره ی ماهیانه به کارمندان خود را بهانه می تراشد، با در میان نهادنِ پرسش «چرا نباید فرزندان ما در بهترین مدارس درس بخوانند؟» یکی از هزاران خواست برآورده نشده ی توده های مردم بدرازای زیست ننگین تبهکارترین رژیم تاریخ ایران را بازمی تاباند: گویی کاریای آن دَم و دستگاه پژواکی از پرسشی همچنان بی پاسخِ مردم پایین دره به جایی در سینه ی کوهی ناشنواست؛ نه پاسخگو بودن به آن ها.
پرسشی که بی درنگ به میان می آید این است که هستی چنان دَم و دستگاهی برای چیست؟ انگل پروری در میان بدبختی خانمانسوزی که گریبان توده های مردم را گرفته و درمانی برای آن نیست؟
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!
ب. الف. بزرگمهر ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/04/blog-post_24.html
* پزشکیان: ناترازیها را با کمک مردم حل خواهیم کرد
رئیسجمهور در نشست با مدیران و تلاشگران مردمی استان
البرز:
ـ برنامه داریم که ناترازیها را با کمک مردم حل کنیم.
ـ باور و اعتقاد من این است که با حمایت و کمک مردم میتوان کارهای بزرگی انجام داد.
ـ نباید اجازه دهیم که عدهای رانت بگیرند و عدهای دیگر چیزی نداشته باشند؛ در حال حاضر ثروتمندان استفاده بیشتری از یارانههای دولت میبرند.
ـ چرا نباید فرزندان ما در بهترین مدارس در بخوانند؟ عزیزانی که داوطلب هستید برای خودتان، مردم و محله و فرزندان خود کار میکنید. چرا نباید به اندازهای مدرسه داشته باشیم که بچههایمان به راحتی درس بخوانند و از بهترین امکانات تفریحی و ورزشی برخوردار باشند.
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۲۱ فروردین ماه ۱۴۰۴
ویدئوی پیوست: کاریای ما بازتاباندن پرسش های مردم پایین دره است؛ نه پاسخگو بودن به آن ها
فشار حاکمیت تبهکار و همدستان امپریالیستش برای ناآگاه نگهداشتن روشنفکران کشور!
به آمارهای کوتاه زیر اندکی باریک شوید:
«برپایه برخی آمارها، شتاب اينترنت ايران در
میان کشورهای جهان، صد و شصت و نهم و بهای آن دو برابر بهای اينترنت در افغانستان
و سه هزار و پانصد برابر آن در ژاپن است.»
از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
به اندازه ای بسنده، گویا و نشانه ای از ترس فراگیر رژیمی پلید در میهن ما از درز خبرهای ایران و جهان در میان روشنفکران کشور! و کیست که نداند، برخلاف بسیاری کشورها که فن آوری های نو در آن ها پیشرفت های شایانی کرده و می کند، کشور ما حتا درجا نیز نمی زند که گام هایی به واپس برمی دارد. از همین روست که توده های سترگ مردم و حتا بخش هایی از لایه های میانی، دربرگیرنده ی روشنفکران خلقی کشور از دستیابی بی دردسر و ارزان به چنین فن آوری هایی بی بهره اند؛ ولی، اگر رژیم تبهکار و سزاوار سرنگونی می پندارد که با چنین ترفندهایی می تواند جامعه را در چنگ خود نگاه دارد و همچنان فرمان براند، کور خوانده است؛ زیرا بازتاب چنین ترفندهایی، بیش و پیش از همه، خودِ رژیم را نشانه خواهد گرفت و زمینه های سرنگونی اش را بگونه ای دیگر و بیگمان ناگوارتر رقم خواهد زد. جلوی «موش نقب زن تاریخ» را نمی توان گرفت. اینجا جلویش را بگیری از جایی دیگر راه می جوید و می پوید.
می پندارم، نمونه های دیگری از بازتاب ها و بازخوردهای چنین سیاست های پلید را نیک آزموده اند و می دانند که چه می گویم. با این همه، نه بسان حتا اسب ها که بیش تر چون الاغ های چموشِ لگدپران به هرسو که یکدیگر را نیز گاز می گیرند، با شتاب به سوی پرتگاه روانند؛ و آنگاه که سرنگون شوند نیز پژواک عرعرهای گوشخراش شان، همچنان تا مدت ها گوش کوه ها و دره ها را خواهد آزرد. کابوسی که بزودی فراموش نخواهد شد
ب. الف. بزرگمهر ۱۴ شهریور ماه ۱۳۹۳
https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/09/blog-post_17.html
اینکه برق نیست، آب نیست، نان نیست، مرغ و گوشت از سفره ی کم و بیش همه ی کارگران و زحمتکشان پر کشیده و نه تنها بزرگسالان که کودکان مردم تهیدست که بیش از ۸۰⸓ همبود ایران را دربرمی گیرند از کاهشِ بیم برانگیز خوراک پروتئینی رنج می برند، هستینگی دردناکِ بی بروبرگردی است که گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی همچنان فرمانروا بر میهن مان گرانبار نموده و نمی توان آن ها را نادیده گرفت و چون گذشته بگردن دیگران از «یانکی» ها گرفته تا خود الله در آسمان هفتم افکند.
اینکه ناکارآمدی و راهبرد نادرست و ناروا یا بی
رودربایستی: «کیرِ خری» از بالا تا پایینِ رژیمِ پوشالیِ سزاوار سرنگونی، کار را
به اینجا کشانده و بسیاری نارسایی ها و ناگواری های دیگر توده های مردم نیز در آن
می گنجد، همگی بجای خود درست است؛ ولی نکته ای که شاید کم تر چشمِ بسیاری را گرفته
باشد، آشوب آفرینی و دامن زدن به هرج و مرجِ دانسته و آگاهانه ی رژیمِ دشمن
خوی دزدان اسلام پیشه در همه ی زمینه های یادشده و نشده در بالاست که از دید من بویژه
با دو آماج برجسته انجام گرفته و می گیرد:
الف. پنهان نمودن
سرشکستگیِ ناتوانی در رویارویی با «عزراییل» و شاخک های پنهان شده ی آن چون
«موساد» در ایران زمین که در کردار فرمان را از دست رژیم سگ مذهبِ پوشالی ربوده
اند؛ و دستکم کاستن از نمودها و نشانه های آن بویژه از چشم گله ی نیروهای
خودی و سرکوبگران شان که هر روز بیش تر آب می روند؛ و
ب. از کار انداختن
کارخانه ها و کارگاه ها در گستره ای بس بزرگ تر از پیش و افزایش بیمانند بیکاری در
میان توده ی کار و رنج تا در پی، آن ها را چون گوشت دَمِ توپ برای پشتیبانی از تخم
(«بیضه» به زبان کژدم گزیده شان!) اسلامی بویژه ابزار دست انگلیس در جنگ با
«کافران یهودی» آماده نموده و بکار گیرند؛ اسلامی که از دوره ی نابخرد پفیوزی به
نام «احمدی نژاد» یا همانا «بز عزازیل نظام»، واژه ی «ایرانی» را بکون مبارک و
میمونش بسته و از چندی پیش به این سو به «ایران اسلامی» و سپس «ایران عزیز»
دگردیسه شده است.
دست های پلیدی آزموده برای بیکار نمودن کارگران و زحمتکشان و گوشت دَمِ توپ ساختن از آنان در کار است.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!
ب. الف. بزرگمهر ۱۶ امرداد ماه ۱۴۰۴
https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/08/blog-post_7.html
***
به زودی موج بیکاری در کشور تشدید خواهد شد
علیرضا کلاهیصمدی، رئیس کمیسیون صنعت اتاق بازرگانی ایران در گفتگو با ایلنا، وضعیت صنایع کشور را به دلیل کاهش برق "فاجعهبار" توصیف کرد.
رئیس کمیسیون صنعت اتاق بازرگانی ایران گفت: «تقریبا تمامی شرکتها علاوه بر خاموشی سه روز در هفته، ملزم شدهاند که سقف مصرف برق خود را به نصف دیماند و در برخی روزها تا ۹۰ درصد دیماند کاهش دهند.»
کلاهیصمدی همچنین گفته است که او در سالهای گذشته به خاطر هشدارهایی که در مورد تامین برق در سندیکای صنعت برق میداده، متهم به سیاهنمایی میشده و در حال حاضر این هشدارهای او به واقعیت پیوسته است.
به گفته کلاهیصمدی بحران ناترازی انرژی در کنار بحران نقدینگی و نبود مشتری و بازار، منجر به نابودی تولید و افزایش بیکاری کارگران شده است. و بهزودی موج بیکاری در کشور تشدید میشود.
برگرفته از «تلگرام» ۱۲ امرداد ماه ۱۴۰۴
***
کاهش ۴۰ درصدی ظرفیت تولید واحدهای صنعتی به دلیل قطعی برق/ خطر بیکاری برای ۲۰۰ هزار شغل صنعتی
مهدی بستانچی، رئیس شورای هماهنگی شهرکهای صنعتی:
ـ بخش قابل توجهی از ظرفیت تولیدی صنایع ما به دلیل قطعی برق از بین میرود. براساس آمارهای سال گذشته، در حوزه صنایع حدود ۳۰ درصد ظرفیت تولیدیمان به دلیل قطعی برق کاهش پیدا کرده است. اگر در واحدهای صنعتی برق یک یا دو روز در هفته قطع شود، برآورد میکنیم که حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد ظرفیت واقعی تولید ما از بین میرود.
ـ زمانی که ۳۰ تا ۴۰ درصد تولید را کاهش میدهیم، برخی واحدها به طور موقت یا دائم نیروی انسانی را تعدیل میکنند. برآوردها مختلف است ولی با قطعی برق بیش از ۲۰۰ هزار شغل صنعتی در معرض خطر قرار میگیرند و هر هفته یک سوم فرصت اقتصادی و اشتغال پایدار کشور دارد از بین میرود.| اقتصاد ۲۴
برگرفته از «تلگرام» ۱۶ امرداد ماه ۱۴۰۴
بختی برای ویرایش هر دو گزارش بالا نداشتم. ب. الف. بزرگمهر