ما که آقامون هرچی بگه همونه. با اینکه در بصیرت به پای آقا، خدا انشاء الله حفظش کنه، نمی رسه، ولی بالاخره بفهمی نفهمی بویی از بصیرت برده و هیچ جا کم نمیاره ... خط قرمزا رو با وسواس رعایت می کنه ... کلام آقا هنوز درست از دهن مبارک شون بیرون نیومده، تو هوا می قاپه و ملکه ی ذهنش می کنه ... میگه همون که آقا گفت. بحمدلله شکم مون هم که سیره. چیزی هم کم و کسر نداریم ... مرگ می خوای برو خانه کعبه! ... می گن دور از جون! دور ازجون! خودِ شیطون اونجا لونه کرده، استغفرلله، زبونم لال، خدا رو از خونه ش بیرون کرده ... ما هر سال یه تُک پا می رفتیم ... هم زیارت بود و هم بازارگردی. حالا دیگه جرأت نمی کنیم پامون رو اونجا بذاریم ... خدا به حق پنج تن ذلیل کنه این آل سعود رو ... آدم قحطی بود خدا از بین این همه مسلمون، اینا رو واسه ی پرده داری خونه ش انتخاب کرد؟! به آقامون که می گم، می گه اگه آقای خودمون پرده دار اونجا شده بود، وضع از این هم که اونجا پیش اومد، ممکن بود بدتر بشه و شاید امام زمان ناچار به ظهور می شد. بالاخره آقامون هرچی باشه از ما بیش تر سرش می شه؛ خوب! الحمدلله به خیر گذشت؛ ولی پیش خودمون بمونه ها ...
از زبان آن زن نماینده: ب. الف. بزرگمهر ۲۵ دی ماه ۱۳۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر