«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ شهریور ۸, پنجشنبه

گناه از خودمان است ...


در جهان کنونی، آسایش و آرامش از مانشی یکپارچه برخوردار است ـ بازانتشار

در زیر، چند بند از گزارشی درباره ی چالش ساخته و پرداخته ی «یانکی» ها پیرامون سرزمین کره را از تارنگاشت دروغپردازِ و بی مسوولیتِ وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها برگرفته ام که به سخنان سخنگوی کاخ روسیاه «یانکی» ها و پاسخگویی وی به آنچه ادعاهای «جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق کره» خوانده، پرداخته ام. آنگونه که در گزارش یادشده آمده، گویا وی این گفته ها را با لحنی آرام بر زبان رانده است که من هرچه به چهره ی وی در تصویر پیوست می نگرم، کم تر آرامشی در آن می بینم. نمی دانم؛ شاید چشم های من کژ و کوله می بیند. از این که بگذریم و بیش تر سویه ای شوخی آمیز دارد، می ماند چند پرسش و یکی دو نتیجه گیری ساده که آن ها را بگونه ای فشرده با الفبا یادآور می شوم:
الف. آیا ستیز زبانی نامیدن (در خبر ویرایش نشده: جدال لفظی!) ماجرایی بس بیم برانگیز و نگران کننده برای همه ی جهان که از تهدیدهای پی در پی «یانکی» ها و رزمایش های هر از گاهی ساز و برگ یافته به جنگ ابزارهای اتمی با نوکران و مزدوران کره ای و ژاپنی شان سرچشمه گرفته و بتازگی عرّ و تیزهای پرشمار لات بی سر و پایی در جایگاه ریاست جمهوری «ایالات متحد»۱ نیز به آن افزوده شده از سر نادانی و ناآگاهی است یا نشان از پدرسوختگی آن تارنگاشت و میرزا بنویس قلم بمزد پفیوزش دارد که گند و گه بالا آمده را ماله می کشد و بجای راس و ریس کردن آن، پلشتی را گسترش می دهد؟!   
ب.  اینکه گفته شده «دولت دونالد ترامپ ... برخلاف ادعای مقامات کره شمالی به این کشور اعلان جنگ نکرده  ... [و] در پی براندازی و دگرگونی حکومت در ”جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق کره“ نیست.»۲، آیا یک واپس نشینی راستین و اعتراف به گُه خوری هایِ لات بی سر و پای «یانکی» و دیگر دستیارانش در روزها و هفته های گذشته است یا برای کاهش شکست سیاسی و بویژه اخلاقی پیامد آن گُه خوری ها و کژدیسه نمودن افکار عمومی مردم آن کشور و دیگر جاهای جهان بر زبان رانده شده تا نابکاری آغاز شده را بگونه ای دیگر پی گیرند؟ با سخنان تهدیدآمیز «دانفورد»، رییس ستاد مشترک ارتش و «ماتیس»، وزیر جنگ «یانکی» ها در گذشته ای نزدیک که ”جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق کره“ را «بزرگ‌ترین و فوری‌ترین تهدید علیه امنیت و صلح»۳ نامیده بود، این گزینه بیش از پیش نیرومند می شود؛ بویژه آنکه آزمون های پی در پی تاریخی نیز گواه آن است؛
پ. می توان در این باره که «... شایسته نیست ... یک کشور، هواپیمای کشوری دیگر را بر فراز آب‌های جهانی آماج [موشک های] خود قرار دهد.»۴ با سخنان سخنگوی «کاخ روسیاه» همداستان بود؛ ولی آیا شایسته است که چندین فروند هواپیمای بمب افکن اتمی را در راستای مرز کشوری دیگر به پرواز درآورد و برای آن ها خط و نشان کشید؟!۵ این نیز بماند ـ و سخنگوی «کاخ روسیاه» در آن هنگام چندان خردسال نبوده که به یاد نیاورد! ـ که موشک های «یانکی» ها هواپیمای مسافربری ایرانی را برفراز شاخاب پارس سرنگون کردند و کسی در آن تبهکاری بزرگ و شایان پادافرهی جانانه که از رژیم موش های زراندوز اسلام پیشه برنیامد و هنوز نیز برنمی آید، زنده نماند؛
ت. با آنچه آمد، برجسته ترین نکته این سخنان سخنگوی «کاخ روسیاه» است که انگیزه ی نوشتن این یادداشت نیز شد:
«آماج ما هنوز همان است که بود. ما در پی راهی برای غیر اتمی کردن آشتی جویانه ی شبه‌جزیره کره خواهیم بود.»۶

باید به این سخنگوی فریبکار و دیگر دست اندرکاران آن دم و دستگاه دوزخی یادآور شد که چنین پندار و انگاره ای، تنها آن هنگام شدنی است که در همه جای جهان و بگونه ای یکپارچه و بی هیچ نابرابری برای همه ی کشورهای جهان بکار گرفته شود؛ آن هم نه تنها برای جنگ ابزارهای اتمی که برای هر گونه جنگ ابزار کشتار گروهی که «یانکی» ها از بیش ترین شمار و گونه های آن برخوردارند؛ زیرا در جهان بهم پیوسته ی کنونی که بسیاری از روندهای سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی آن هر روز، بیش از پیش بهم گره می خورد، امنیت، آسایش و آرامش از مانشی یکپارچه تر از گذشته برخوردار است و در آینده نیز بر این یکپارچگی هرچه بیش تر افزوده خواهد شد: آشتی، آسایش و آرامش یا برای همه یا برای هیچکس! این نکته در آینده بسیار بیش از امروز خود را به رخ خواهد کشید و در کردار به بندی بنیادین یا بهتر بگویم: زنجیر پای همه ی رژیم های خواهان چیرگی بر جهان فراخواهد رویید؛ زیرا هر کنش جنگجویانه با آماج های دوربردی در اینجا و آنجا، ناگزیر واکنش کشورهای همچشم دیگری را در پی خواهد داشت و در کنش و واکنشی زنجیره ای به جنگ های ویرانگر در تراز همه ی زمین و نابودی آدمی خواهد انجامید. اگر چنین نبود، امپریالیست ها برهبری «یانکی» ها هم اکنون نیز در کشیدن ماشه درنگ نمی کردند. آن ها نیک می دانند که نابودی دیگران، نابودی خود آن ها را نیز در پی خواهد داشت. افزون بر دیگر ناهمتایی های درونی سرمایه داری امپریالیستی که با آن دست و پنجه نرم می کنند، این نیز یکی از ناهمتایی های بزرگ این سامانه ی تبهکار و زنجیری است که آن ها را از کنش تبهکارانه بازمی دارد؛ گرچه همه ی این ها، نکته ی برجسته ی دیگری را نیز به رخ توده های مردم جهان می کشد: نیاز به آفرینش گروه پیوسته ای از کشورهای جهان با سمتگیری سوسیالیستی! نیازی که مادر هرگونه پیشرفت، نوآوری و در این باره، بازسازی همه ی آن چیزهای از دست رفته بگونه ای نوین و پویاتر از گذشته است.

افزون بر این، چنانچه خواستی راستین و بی آلایش برای «غیر اتمی کردن آشتی جویانه ی شبه‌جزیره کره» که سخنگوی «کاخ روسیاه» از آن دم می زند، در کار بود، می بایستی از بخش چنگ اندازی شده سرزمین کره در جنوب آغاز می شد و «غیر اتمی شدن» آن سرزمین، بخودی خود، نیاز به هستی شمار فراوانی نیروهای به پیشرفته ترین جنگ ابزارهای اتمی و غیراتمی «یانکی» ها در آنجا را از میان می بُرد. روشن است که آن سخنگو در این باره دروغ می گوید و به همین شوند، وی را «سخنگوی فریبکار» خواندم؛ و
ث. بنابراین بر همگی و بویژه بر این سخنگو و دیگر دست اندرکاران آن دم و دستگاه دوزخی بایسته است به آن لات بی سر و پا بگوییم که کون خر را ببندد و کم تر یاوه بسراید! حتا با پیشرفت های فن آوری کنونی می توان برای جلوگیری از سخنان نسنجیده و آب نکشیده ی وی، پوزه بندی اتمی یا گونه ای دیگر ساخت و بکار گرفت تا این سخنگو و دیگران کم تر در تنگنا نهاده شوند. من هم اگر جای این سخنگو بودم، چشم هایم تاب برمی داشت و دست و پایم را گم می کردم.

ب. الف. بزرگمهر    پنجم مهر ماه ۱۳۹۶


پی نوشت:

۱ ـ می خواستم بنویسم: خاک بر سر چنان ملتی با چنین رییس جمهور بی سر و پایی! بی درنگ این اندیشه از ذهنم گذشت که ولی سفیه خودمان از او بی سر و پا تر و فرومایه تر است!

۲ ـ  برگرفته از گزارش «دولت ترامپ: به کره شمالی اعلان جنگ نکردیم»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی مسوولیتِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» چهارم مهر ماه ۱۳۹۶ (با ویرایش ، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی های متن و افزوده های درون [ ] نیز همه جا از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ برگرفته از گزارش «وزیر دفاع آمریکا کره شمالی را ”مهم‌ترین تهدید فعلی علیه صلح و امنیت“ نامید»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی مسوولیتِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» ۲۳ خرداد ماه ۱۳۹۶

۴ ـ برگرفته از گزارش «دولت ترامپ: به کره شمالی اعلان جنگ نکردیم»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی مسوولیتِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» چهارم مهر ماه ۱۳۹۶

۵ ـ در همین چند ماه گذشته، دستِکم دو بار چنین تبهکاری بزرگی روی داده است؛ بار نخست، در پایان رزمایش سالیانه با نوکران کره ای و بگمانم ژاپنی و بار دوم کم تر از یکماه پیش!

۶ ـ برگرفته از گزارش «دولت ترامپ: به کره شمالی اعلان جنگ نکردیم»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی مسوولیتِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» چهارم مهر ماه ۱۳۹۶

***

در پی ستیز زبانی میان «یانکی»ها و «جمهوری دمکراتیک خلق کره»، دولت دونالد ترامپ روز دوشنبه، سوم مهرماه، اعلام کرد که برخلاف ادعای مقامات کره شمالی به این کشور اعلان جنگ نکرده است. کاخ سپید همچنین بر این نکته پافشرد که در پی براندازی و دگرگونی حکومت در «جمهوری دمکراتیک خلق کره» نیست.

«سارا هاکبی سندرز»، سخنگوی «کاخ سپید» [بخوان: کاخ روسیاه!]، روز دوشنبه در نشست خبری خود گفت:
«آماج ما هنوز همان است که بود. ما در پی راهی برای غیر اتمی کردن آشتی جویانه ی شبه‌جزیره کره خواهیم بود.»

«ری یونگ هو»، وزیر امور بیرونی «جمهوری دمکراتیک خلق کره»، در نیویورک به خبرنگاران گفت:
«جهان باید خوب به یاد داشته باشد که این آمریکا بود که نخست علیه میهن من فراخوان جنگ داد.»

خانم سندرز همچنین به تهدید وزیر کره‌ای واکنش نشان داده و با لحنی آرام گفت:
«اصلاً شایسته نیست که یک کشور، هواپیمای کشوری دیگر را بر فراز آب‌های جهانی آماج خود قرار دهد

دونالد ترامپ، پیش تر گفته بود:
اگر پیونگ یانگ از موضع کنونی خود واپس ننشیند، آمریکا چاره دیگری نخواهد داشت جز آن که «کره شمالی را به طور کامل نابود کند.»

برگرفته از گزارش «دولت ترامپ: به کره شمالی اعلان جنگ نکردیم»، تارنگاشت دروغپردازِ و بی مسوولیتِ وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» چهارم مهر ماه ۱۳۹۶ (با ویرایش، پارسی و پاکیزه نویسی درخور از سوی اینجانب؛ برجسته نمایی های متن و افزوده های درون [ ] نیز همه جا از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر)

تنها زبانی که درمی یابند، همین چوبدست است ...


۱۳۹۷ شهریور ۶, سه‌شنبه

کوچه پسکوچه های یزد


ما خودمان هم هر وقت بستی می زنیم، انقلابی می شویم! ـ بازانتشار

«... حضرت آقا فرمودند برخی مراکز فرهنگی در صورت دیدن اختلال، آتش به اختیار هستند؛ اما عده ای روز قدس با استناد به همین حرف به رئیس جمهور فحش دادند و از آن تعبیر آتش به اختیار کردند. اگر کسی آتش به اختیار بودن را مترادف با قانون شکنی، تخلف، توهین و تحقیر بداند نسبت به حرف های حضرت آقا بی‌توجه بوده است و افراد متعهد و انقلابی را نیز بدنام می‌کند. از طرفی عده‌ای هم بهانه به دست می‌گیرند که این ها نمی‌گذارند ما کارمان را انجام دهیم.»* خوب! حضرت آقا تازه از پای منقل بلند شده و کیفور بودند؛ حرفی زدند. ما خودمان هم هر وقت بستی می زنیم، یاد گذشته ها می افتیم و انقلابی می شویم ... (دنباله ی گفته های «پادوی همیشه درجه ی دو نظام»)

ب. الف. بزرگمهر    ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۶


* گفته های محمدرضا باهنر، «پادوی همیشه درجه ی دو نظام»، برگرفته از «ایسنا»، دهم تیر ماه ۱۳۹۶

این هم تندیسِ آقا بیشعور چندین هزار سال پیش ژاپن ... ـ بازانتشار

این هم تندیسِ آقا بیشعور چندین هزار سال پیش ژاپن، گرم سخنرانی آتشین و خودنمایی های گنده گوزانه:
«... گفتم که ما باید در همین صف مقدم با متانت و بدون هیچگونه تغییری در وضع مان پیش برویم تا مردم پشت سرمان بیایند و همین کار را کردیم. سرها را انداختیم پایین و بدون اینکه به روی خودمان بیاوریم که اصلاً سرباز مسلحی در مقابل ما وجود دارد، رفتیم نزدیک! به مجرد اینکه به یک متری این سربازها رسیدیم، من ناگهان دیدم مثل اینکه آنها بی‌اختیار پس رفتند و یک راهی به قدر عبور سه چهار نفر باز شد ...»

ب. الف. بزرگمهر    هشتم تیر ماه ۱۳۹۶

سیاستی شکست خورده و ماجراجویی های تازه ـ بازانتشار

اگر حتا جنگ و درگیری در کار نباشد؛ ما آن را می آفرینیم! 

هارت و پورتِ سخنگوی کاخ نامور به «سپید» در ۲۹ خرداد ماه گذشته، بروشنی گواهِ شکست سیاسی و نظامی «یانکی ها»، همدستان و مزدوران دوروی وی در سوریه است:
«... رژیم سوریه و رژیم‌های دیگر بایستی این جُستار را بدیده بگیرند که ما هوده ی پشتیبانی از نیروهای یگانه ی گروهبندی در نبرد علیه داعش را پاس می داریم۱ 
 
نیروهای "یگانه" ای که دیگر چون گذشته، چندان یگانه نیستند و لولوی ساخته و پرداخته ای بدست خودشان که بسیار آب رفته و می رود تا برای همیشه از پهنه ی روزگار ناپدید شود؛ به این ترتیب، نیازمند باریک بینی چندانی نیست که هارت و پورت نهفته در یاوه گویی طوطی آن کاخ اهریمن نشین، بهانه ای میان تهی برای نگاه داشتن پای در جنگی است که رو به پایان می رود و همزمان، کوششی جانکاه در یافتن راه هایی دیگری برای جنگ افروزی های تازه در سوریه و کشورهای پیرامون آن را به نمایش می نهد. چنین کوششی، در گفته ای چشمگیر از وزیر جنگ «یانکی» ها نامور به «سگ دیوانه»، آشکارتر بدیده می آید:
«هنگامیکه آن‌ها [«نیروهای دمکراتیک سوریه» دربرگیرنده ی کردها در کانون آن] نیاز به چیزی نداشته باشند، ما آن را با چیزی که به آن نیاز دارند، جایگزین خواهیم کرد!»۲ بزبانی ساده تر و رُک و پوست کنده تر:
اگر حتا جنگ و درگیری در کار نباشد؛ ما آن را می آفرینیم! ما نیازمند جنگیم! ما به پیگیری جنگ در سوریه و هر جای دیگری از جهان که به کام مان نچرخد، نیازمندیم! بگذار به جان یکدیگر بیفتند و تا پای جان برای نابودی دیگری بکوشند؛ کاریای ما افروختن و شعله ور نگاه داشتن آتش جنگ در میان خلق هاست! 
 
یادآور می شوم که با رو شدن دروغگویی ها، نیرنگبازی ها و تبهکاری های بیشمارشان در شش سال آزگار، کم ترین آبرویی برای آن ها و بویژه سردمداران شان که خود را با گستاخی «جامعه جهانی» می نامند، در پیشگاه توده های مردم جهان و از آن میان، مردم خود آن کشورها برجای نمانده و از پیش، بار سنگینِ شکستِ اخلاقی را بر دوش می کشند؛ شکستی اخلاقی که با هیچگونه پرده پوشی و ترفندی، پوشاندنی نیست.
 
اینک با سرنگونی هواپیمای جنگنده ی ارتش سوریه درون خاک آن کشور از سوی نیروهای نظامی «گروهبندی امپریالیستی» به سرکردگی «یانکی ها» که با زیر پا نهادن قانون های برسمیت شناخته شده از سوی سازمان نامور به «ملت ها»، درون سوریه پایگاه نظامی ساخته اند و نیز یورش هواپیماهای جنگنده ی اسراییلی که هر از گاه و به هر بهانه ای، آماج های نظامی و غیرنظامی را در آن سرزمین باستانی بمباران می کنند، دست های خون چکان و چهره های اهریمنی دست اندرکاران راستین جنگ در سوریه، مدعیان حقوق آدمی و دایه های مهربان تر از مادرِ نامور به «جامعه ی جهانی»، آشکارتر از گذشته، چشم را می آزارد. تازه ترین نیرنگبازی و زمینه سازی برای آتش افروزی هایی که باید با همه ی نیرو جلوی آن را گرفت، ادعای نخ نما و بیم برانگیز «کاخ اهریمن نشین» درباره ی زمینه چینی و آمادگی برای یورش شیمیایی دولت سوریه به جایی درون آن کشور است؛۳ ادعایی ریشخندآمیز که نه هم اکنون و نه بار گذشته، هیچگونه شَوَند و انگیزه ای برای انجام آن از سوی رژیم آن کشور از هستی برخوردار نبوده و نیست. از چنان تبهکاری های جنگی بویژه رژیم سیهونیستی اسراییل و «یانکی ها» بهره مند می شوند و چنانچه در جایی از خاک سوریه یا پیرامون آن رخ دهد، بی هیچ گمان و گفتگو، زیرِ سر همین نیروهای اهریمنی و مردمکش است و بس! این را بسیاری از مردم جهان نیک می دانند و دست یازیدن دایناسورهای تمرگیده در آن کاخ به یاری و همدستی «نادان یابو»، «رجب طیّب» یا هر جک و جانور دیگری از این دست، جز به کشتن دادن شماری مردم بیچاره، آبروریزی باز هم بیش تر خودشان را در پی خواهد داشت.
 
آنچه هنوز برای نگارنده ناروشن است، روندی است که در چارچوب قرار و مدارهای پیشینِ روسیه با نمایندگان «یانکی»ها بر سر پدیداری منطقه های نامور به «کاهش تنش» در جریان بوده و هنوز پی گرفته می شود. به عنوان نمونه ای گمان برانگیز، گفتگوهای اندکی بیش از دو هفته پیش فرستادگان دو کشور یاد شده در پایتخت کشور اُردن را یادآور می شوم که بنا بر گزارش های رسانه ای، برای روشن نمودن چارچوب مرزهای یکی از منطقه های «کاهش تنش» در استان «درعا» در جنوب باختری سوریه، هم مرز با اُردن کانونمند بوده است.۴ آماج یا آماج های این گفتگوهای دوگانه، بگونه ای باریک روشن نیست. از دید من، پیگیری چنان روندی با همه ی سودمندی های آن در کاهش تنش، نباید چندان بدرازا بکشد و زمینه ای تازه برای بده بستان های سیاسیِ نیروهای فرامنطقه ای و درگیری های خونین دیگری در آینده فراهم نماید؛ زیرا هستی چنان منطقه هایی در دل سوریه یا هر کشور دیگری، بخودی خود، زیر پا نهادن هوده ی مردم و فرمانروایی رژیم این یا آن کشور بر سرزمین خویش است. 
 
نکته ی دیگری که چه در سوریه، چه در عراق از برجستگی ویژه ای برخوردار است و در آینده ای بگمانم نه چندان دور، در ایران نیز با همان برجستگی به میان خواهد آمد، سرنوشت کردها و هوده ی برخورداری شان از فرمانروایی و رژیمی جداگانه در کردستان یکپارچه شده در آینده است. از دید نگارنده، روند یکپارچه شدن کردستان، روندی عینی، بیرون از خواست این یا آن کشور است. رده های گوناگون تحلیلگران کشورهای امپریالیستی و از آن میان، تحلیلگران «یانکی» آن را نیک دریافته و سناریوهای خویش را بر آن پایه که همه سویه با چنان روندی نیز همسو نیست، استوار کرده و می کنند. هر نیروی منطقه ای یا فرامنطقه ای، چنانچه این روند عینی را نادیده بگیرد و بخواهد در برابر آن بایستد، شاید بسته به توان خود تا اندازه ای از شتاب آن بکاهد یا اینجا و آنجا آن روند را در دامنه ای کوتاه و ناپایدار بسود خود دگردیسه نماید، ولی نخواهد توانست، سمت و سوی تاریخی آن را دگرگون نماید؛ چه برسد به آنکه جلوی پیشرفت آن را بگیرد. کشور یکپارچه ی کردستان، در فرجامِ کار که چندان دور نیست، کالبد خواهد یافت. سخن بیش تر در این باره در چارچوب این نوشتار نمی گنجد.۵ تنها به این نکته بسنده می کنم که جنگ و بحران در سوریه و عراق نمی تواند با زیر پا نهاده شدن هوده ی مردم کردستان به فرجامی خوش بینجامد. هر که آن را دریافت، نه تنها بسود مردم کردستان که بسود خویش گام بر خواهد داشت و آنکه درنیافت، حتا اگر ادعای نمایندگی خدا بر روی زمین را داشته باشد، دستِ خدا که همان روند عینی است، بر زمینش خواهد کوفت. 
 
ب. الف. بزرگمهر    هفتم تیر ماه ۱۳۹۶ 
 
 
پی نوشت: 
 
۱ ـ برگرفته از گزارش «گفتگوی وزیران خارجه روسیه و آمریکا در مورد آتش‌بس در سوریه»، ششم تیر ماه ۱۳۹۶، تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر) 
 
۲ ـ برگرفته از گزارش «وزیر دفاع آمریکا از احتمال ارسال سلاح برای کردهای سوریه پس از آزادی رقه خبر داد»، هفتم تیر ماه ۱۳۹۶، تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»
 
 ۳ ـ گزارش «آمریکا می‌گوید دولت اسد قصد دارد حمله شیمیایی تازه‌ای انجام دهد»، ششم تیر ماه ۱۳۹۶، تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» 
 
۴ ـ گزارش «مذاکرات آمریکا و روسیه بر سر ایجاد مناطق امن در سوریه ”بدون مشارکت ایران“»، ۲۰ خرداد ماه ۱۳۹۶، تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا» 
 
۵ ـ در نوشتارهای گوناگونی به سویه هایی از این جُستار پرداخته ام؛ ولی نوشتار زیر، هم نزدیک تر به دوره ی کنونی است و هم یکپارچه تر به آن پرداخته است:
«چگونگی برخورد به «طرح خاورمیانه نوین» در گرانیگاه آن!»، ب. الف. بزرگمهر، ۱۷ فروردین ماه ۱۳۹۵    
 

همانندی و جداگانگی شیوه ی اندیشه و کارکرد


ما که ترا سال هاست می شناسیم ...


برای ما دادگری اجتماعی، تنها بسود طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن از آرش و مانش برخوردار است ـ بازانتشار

آیا جز کارگران و کشاورزان و زحمتکشان دیگری چون آموزگاران و پرستاران که برای دستیابی به هوده ی خود و دیگران به آب و آتش می زنند و از جان خویش مایه می گذارند، گُردی دیگر در پهنه ی پیکار اجتماعی می بینید؟!

پاسخ به چنین بیانیه هایی از زبانِ کارگران و زحمتکشان پیشاهنگ ایران

آقایان جا خوش کرده در باخترزمین! از ما خواسته اید:
«بیایید دست در دست هم، همراه با همه گردان های اجتماعی و نیروهای مترقی و آزادی خواه کشور، جبهه ی وسیع ضد دیکتاتوری را در برابر صف واحد ارتجاع، استبداد و واپسگرایی پایه‌گذاری کنیم و با مبارزه برای طرد رژیم ولایت فقیه راه را برای تحقق دموکراسی، آزادی و عدالت اجتماعی بگشاییم ...»۱

کجا بیاییم؟! ما که نمی توانیم اینهمه راه تا لندن و برلن و پاریس و هر ناکجاآباد دیگری بیاییم تا دست در دست شما بگذاریم! اگر هم می توانستیم، شَوَندی منطقی برای انجام آن نداشتیم. نمایندگانِ راستین ما نیز نیازمند نشان هایی چون «لژیون دو نون»، «خرگوش دلاور» و مانند آن ها نیستند که به آنجاها بیایند؛ برخی از آن ها هم اکنون در زندانند و دیگرانی که آزادند نیز هر از گاهی دستگیر می شوند. ما اینجا، درست در میانِ میدانِ جنگی نابرابر با سرمایه داران درون و برون ایران، درگیر پیکاری مرگبار هستیم که بهره کشان و چپاولگران اجتماعی بر ما گرانبار نموده و افزون بر بهره کشی که به کاهش بیش از پیش و بی پیشینه ی دستمزد و نابودی دیگر هوده های اجتماعی مان انجامیده، هستی مان را نیز نشانه گرفته اند. شما که از دور دستی بر آتش دارید به اینجا قدم رنجه فرمایید و به جنبش کارگری که سخت نیازمند سازماندهی بر بنیاد بینشی دانشورانه و حزب راستینِ کارگری ـ کمونیستی است، یاری رسانید؛ ولی آیا از چنین دانش و بینش و توانی برخوردارید؟ بگمان ما چنین نیست؛ آنچه در رسانه های تان بازمی تابد و نوشتارهایی که بیش تر به خبرنامه هایی کم مایه می ماند بخوبی گواه آن است. در همین پیام تان، نشانه های آشکار برخوردی ضدِّ کارگری و کمونیستی چشم را می آزارد.

ما جز «دمکراسی دربرگیرنده ی توده ای» بسود کارگران، کشاورزان و دیگر توده های زحمتکش نزدیک و پیرامون خودمان به گونه ای دیگر از دمکراسی و باریک تر بگوییم: «دمکراسی بورژوایی» که همگی آشکار و پنهان، سنگ آن را به سینه می زنید و دانسته و آگاهانه از نام بردن گونه ی آن خودداری می کنید، باور نداریم. برای ما که اکنون آگاه تر از گذشته نیز شده ایم، «دمکراسی، آزادی و دادگری اجتماعی»، چون دیگر جُستارهای اجتماعی، همگی از مانشی طبقاتی برخوردارند. برای ما دادگری اجتماعی، تنها بسود طبقه کارگر و زحمتکشان پیرامون آن از آرش و مانش برخوردار است و نخواهیم گذاشت تا شما لمیدگان بر «سوسیالیسم دانشورانه» با کُلّی گویی و سخن پردازی پوچ بر روی همین اندک آگاهی طبقاتی که به آن دست یافته ایم، ماله بکشید.

از «گردان های اجتماعی و نیروهای مترقی و آزادی خواه کشور» سخن به میان آورده اید. آیا جز کارگران و کشاورزان و زحمتکشان دیگری چون آموزگاران و پرستاران که برای دستیابی به هوده ی خود و دیگران به آب و آتش می زنند و از جان خویش مایه می گذارند، گُردی دیگر در پهنه ی پیکار اجتماعی می بینید؟! «ارتجاع» که همان «واپسگرایی» است و از پرگویی، دو بار از آن یاد نموده اید بجای خود؛ ولی آیا خودکامگی (استبداد) را با «دیکتاتوری» یکسان نگرفته اید؟! آیا رژیم ایلخانیِ ناکانونمند (نامتمرکز)، بی سر و سامان و از زمانی به این سو، پوشالی و سزاوار سرنگونی که هر بوزینه ای وابسته به «ولایت» در جایی از آن خر خود می راند را با رژیمِ بگونه ای کانونمند (متمرکز) خودکامه ی پادشاهی یکسان یا همانند نپنداشته اید؟ آیا چنین خواستی از ما کارگران و زحمتکشان ایران، آن هم در شرایط بحران اجتماعی ـ اقتصادی فراگیر که اعتصاب ها و پرخاش های پرشمار توده های مردم و در کانون آن، طبقه کارگر در سراسر کشور، نمودها و نشانه های روشن آنند، بجاست که در پیشانیِ (جبهه) پندارآمیز «ضد دیکتاتوری» شما پای نهاده و در برابر آنچه «صف واحد ارتجاع، استبداد و واپسگرایی» نام نهاده اید، آرایش یابیم؟! آیا در چنان پیشانی پندارآمیزی، ما کارگران و زحمتکشان ایران را خواه ناخواه در کنار واپسگرایان رژیم گوربگورشده و بخاک سپرده شده ی پادشاهی، نیروهای زنهارخواهِ خودکامه ای چون «سازمان مجاهدین صددام و امپریالیست های یانکی»، گروهبندی های ریز و درشتِ جَک و جانورانی یکی از دیگری پاچه ورمالیده تر با فرنامی ریشخندآمیز چون «اصلاح طلب» و حتا برخی از شترمرغ های نامور به «ملی ـ مذهبیِ» پناه بر شیطان نگنجانیده اید؟! آیا با چنین گنجاندنی، ما کارگران و زحمتکشان که خود در کانونِ پیکار با رژیمی تبهکار و سزاوار سرنگونی جای داریم را به پیروی از چنان نیروهایی فرانمی خوانید؟!

حساب کار خود شما  که با همه ی رنگارنگی گروهبندی های تک افتاده تان در اینجا و آنجای جهان، رویهمرفته کاریکاتوری از سوسیال دمکراسی اروپای باختری سده های گذشته را به نمایش نهاده اید نیز جداست؛ خیزش دی ماه ۱۳۹۶ سنگِ تراز خوبی برای اندازه گیری انگ و نشان همه ی اینگونه گروهبندی های تک افتاده بود: چیزکی کمابیش هیچ و پوچ! آیا درست به همین شَوَند نبود که پس از فروکش آن خیزش خیره کننده، داد و فریاد همگی تان و حتا چپ روهای گمان برانگیزی چون «استالینیست» های سردرگم۲ از نبود دمکراسی و آزادی بایسته در ایران درآمد؟ آیا چنان داد و فریادی، بازتاب نیازی درونی برای سرپوش نهادن بر بیکارگی تان نبود؟ با این همه، بگذار چنین انگاریم که دمکراسی و آزادی دلخواه شما نیز فراهم شود! آیا گُلی به سرِ طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان ایران خواهید نشاند؟ نه! از دید ما روشن است که نه تنها آبی برای توده های مردم ایران گرم نخواهید کرد که خواه ناخواه از آگاهی طبقاتی طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان خواهید کاست. آماج سخن از بیکارگی که در بالا از آن یاد شد، تنها کارکرد اجتماعی تان را نشانه نمی گیرد که دانش و بینش اجتماعی و بویژه اندازه ی آگاهی تان از «سوسیالیسم دانشورانه» را بدیده می گیرد؛ دانشی کاربردی که باید بتوان آن را بکار گرفت. سیاست شما که بروشنی برای دمکراسی بورژوایی دست دست می کنید تا شاید با سُمِّ گرازهای «یانکی» و انگلیسی و دیگر امپریالیست ها به ایران بیاید و راهگشای جولان دادن تان شود، تنگدستی تان در زمینه های تئوریک را به نمایش می نهد. ناگفته نگذاریم که هم اکنون، چنین سیاستی تا اندازه ای که بیش تر سویه ای نمایشی دارد از سوی «دولت زهدان اجاره ای» نیز دنبال می شود و گونه هایی از دمکراسی نیم بند بورزوایی در بخش های بالادست نشین کلانشهر تهران و برخی دیگر شهرها را پدید آورده است.

با آنچه فشرده و نارسا بر زبان آوردیم و همه چیز را نیز نگفتیم، آیا تراز بینش اجتماعی طبقه کارگر ایران را با هر کاستی و نارسایی و ناهمترازی که همچنان در برخی زمینه ها و اینجا و آنجا دارد، دستِکم نگرفته اید؟! آیا ما را آنچنان نادان پنداشته اید یا رُک و پوست کنده، خود را به خریّت می زنید؟

ما هیچیک از شما باشگاه های سیاسی و گروهبندی های لمیده بر «سوسیالیسم دانشورانه» را به عنوان «حزب طبقه کارگر» برسمیت نمی شناسیم. از دید ما هیچکدام تان، هر اندازه ادعا نیز که داشته باشید، نیروی چپ راستین نیستید؛ مزدوران سرمایه در جامه ی چپ هستید. شما به هیچ رو از چنین هوده ای برخوردار نیستید که به عنوان نمونه ای گستاخانه، خود را «سخنگوی اصلی و صادق جنبش مردمی»۳ بنامید که دلاورانه جلوی گلوله می روند و جان می دهند و کار نکرده و تلنبار شده ی دهه ها ناکارآمدی مدعیان دروغین توده های کار و زحمت را اندکی هم شده، جبران می کنند. ما کارگران و زحمتکشان ایران به سخنگو و بویژه سخنگویانی اینچنین ناکارآمد و گستاخ، نیاز نداریم؛ خودمان سخنگویانی شایسته و زبان آور داریم و بگاه بایسته، زبان همگی مان درازتر از همگی شماست. هنگام آن رسیده و حتا کمی دیر کرده ایم تا برای یپروزی پایدار و بازگشت ناپذیرِ توده ی کار و زحمت، خودمان رهبری جنبش اجتماعی را در دست گیریم. ما از شکست باکی نداریم و نیک می دانیم که چنانچه پای در میدان نبرد داشته باشیم، هر شکستی زمینه ای برای پیروزی آینده مان خواهد بود. ما نیازمند حزب راستین کارگری و کمونیستی هستیم و در نبود آن، ناچاریم خود آستین ها را بالا زده و بر بنیاد دستاوردهای تاریخ پرفراز و نشیب جنبش کارگری ـ کمونیستی میهن مان، آن را از نو بسازیم؛ حزبی که بخش سترگی از بدنه و رهبری آن را کارگران پیشرو و انقلابی پر نموده باشند و تنها، شایسته ترین روشنفکران توده ای آگاه، پربار، چیره بر تئوری و پراتیک انقلابی، از جان گذشته و براستی باورمند به «سوسیالیسم دانشورانه» در آن جای گیرند. ما نیک می دانیم که «بدون تئوری انقلابی، هیچ جنبش انقلابی نمی تواند از هستی برخوردار باشد.»۴ و همین را بنیادِ کار و پیکار خود خواهیم نهاد. 

ب. الف. بزرگمهر   ۱۶ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷

پی نوشت:

۱ ـ برگرفته از اعلامیه ی حزبی کاریکاتور سوسیال دمکراسیِ باخترزمین

۲ ـ چپ رو و سردرگم در خوش بینانه ترین برخورد! زیرا می توانند چپ نماهایی در جامه ی «سوپر کمونیست» باشند که دانسته و آگاهانه، مرزهای پیکار طبقاتی را در هم ریخته و مانش های سوسیالیستی را با آت و آشغال های گوناگون درهم می آمیزند. ناگفته نیز نگذارم که یاد نمودن از «استالینیست» که سزاوارِ دستِکم یکی از چنین گروه هایی با برخورد ایستا و فراطبیعی (متافیزیک) چشمگیر است به آرش بدگویی از «یوسف استالین» و بزرگنمایی نقش وی در این یا آن ندانمکاری تاریخی نیست؛ افزون بر آنکه با چشم پوشی از جُستارهای دیگر و از آن میان، شیوه ی برخورد مکانیکی و نارسای وی به بسیاری از جُستارهای اجتماعی ـ اقتصادی دوران خویش که برخی از آن ها نیز ناگزیر بوده اند، وی کمونیستی برجسته با شم سیاسی باریک در شناخت دشمن طبقاتی و «پراتیسین»ی رویهمرفته کارآزموده و توانا بود. از سوی دیگر، نوآوری ها و دلاوری های سترگ توده های مردم «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» را نیز نمی توان و نباید به پای وی نوشت؛ چنین شیوه برخوردی، همچنانکه پیش تر نیز چندین بار یادآور شده ام، نه تنها دانشورانه نیست که کار سترگ توده های مردم و دیگر روشنفکران خلقیِ برخاسته و شکفته شده از درون نخستین کشور زحمتکشان جهان را کوچک می شمارد.  

۳ ـ برگرفته از گزارشی از همان حزب کاریکاتور سوسیال دمکراسیِ باخترزمین

۴ ـ «چه باید کرد؟»، و. ای. لنین

صد در صد انقلابی، مُهر و موم شده! ـ بازانتشار

ـ ... بحمدلله حال جنابعالی، اهل و عیال و اخوی ها همگی خوب است؟ (با صدای گرفته و زنگدار)

ـ بله! به مرحمت شما رهبر مُعظّم ... (با چهره و گویشی چابلوسانه!)

ـ راستی! بالاخره در آن زمین های اخوی گرامی به حول قوه ی الهی، یونجه ای هم سبز شد؟ (مچ گیری و نمایشی از حواس جمعی و حسابِ کار دست طرف بودن!)

ـ ... چه عرض کنم؟ یونجه ای در کار نبود. می خواستند گندم بکارند؛ مع الاسف، زمین شوره زار از کار درآمد؛ بجایش ساختمان ساختند ... (گربه مرتضاعلی در حالیکه غافلگیر و دستپاچه شده است.)

ـ پس به سر آن دام ها چه آمد؟ منظورمان، آن ۹۰۰ راس گوسفند و ۲۰۰ نفر شتر است که اخوی گرامی گویا برای دامداری ابتیاع نموده بودند.

ـ ولله ما خبر نداریم چه بر سرشان آمد. باید از خودش بپرسم (در دل ناسزایی نثار اخوی می کند)

ب. الف. بزرگمهر    ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۵


پی نوشت:

«در یکی از اسنادی که سال گذشته با مهر وزارت کشاورزی درباره ”تصرفات اراضی ملی و تخریب منابع طبیعی توسط آقای محمدجواد لاریجانی“ منتشر شده، آمده است:
نامبرده در چند نوبت و بدون اخذ مجوز قانونی به تصرفات عدوانی در بیش از ۳۴۲ هزار هکتار از اراضی ملی ورامین، نگهداری دام‌های غیرمجاز (۹۰۰ راس گوسفند و ۲۰۰ نفر شتر) و …“ اقدام کرده است.»

برگرفته از «کلمه»، دوم اردی بهشت ماه ۱۳۹۲

۱۳۹۷ شهریور ۵, دوشنبه

تنها قانونی مقدس است که حافظ منافع توده ها باشد! ـ بازانتشار

زیر برنام «سختی تن ندادن به ... تلخ تر از سختی تن دادن به ...» نوشته است:
«پس این ملت با نظام خود هیچ دشواری ندارد. نباید این ملت یکپارچه را دو تکه کرد؛ بخش کرد؛ یک گروه را بر علیه آن گروه دیگر، آن گروه را بر علیه این گروه دیگر برانگیخت.

در همین جا هم برای گره گشایی چالش ها، معیار قانونی وجود دارد. اگر قانون فرمانروا نشد، آن چیزی که از بی‌قانونی بر سرِ همه خواهد آمد، بسیار تلخ‌ تر است از آنچه که اجرای قانون ممکن است در کام برخی تلخی پدید آورد:
«و من ضاق علیه العدل فالجور علیه اضیق»* داد (عدل) همان رعایت قانون است. اگر ما از رعایت قانون احساس کمبود کردیم، نخواستیم به قانون تن بدهیم، آنچه که بر سر ما از بی‌قانونی خواهد آمد، به مراتب از این تلخیِ شکیب قانون، سخت‌ تر است. این را باید همه به دیده بگیرند.

۱۳۸۸/۴/۷

* خطبه ۱۵؛ از سخنان آن حضرت است در هماوندی با برگرداندن زمین های بيت المال كه عثمان به ميل خویش به ديگران بخشيده بود:
به خدا سوگند اگر آن املاك را بيابم به مسلمين بر مى‏گردانم؛ گرچه مهريه زنان شده باشد يا با آن كنيزها خريده باشند؛ زيرا گشايش امور با دادگری (عدالت) است؛ كسى كه دادگری او را در کمبود افکند، ستم و کمبود بيشترى براى او پدید می آورد.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

برایم روشن نیست کدام «حضرت» آن سخنان را بر زبان رانده و پافشاری وی درباره ی فرمانبرداری از قانون بر پایه ی کدام ماجرای دله دزدی از «بیت المال»* پیش آمده است. به همینگونه، برایم روشن نیست کدام ملت را می گوید که با نظام خود دشواری ندارد؛ بیگمان ملت ایران را نمی گوید؛ زیرا این ملت نه تنها با نظام کنونی دشواری دارد که اگر دستش برسد، سردمداران تبهکار آن را تکه تکه کرده، گوشت شان را جلوی سگ ها خواهد ریخت تا نوش جان کنند و هارتر شوند! ولی آنچه درباره ی «قانون»، «معیار قانونی» و «فرمانروایی قانون» که در همین دو سه بند کوتاه، چندین بار به میان آمده، یادآور سخن ارزنده ی زنده یاد تقی ارانی، کمونیست نابغه و روشنگر بزرگ دوران کنونی ایران است که در بیدادگاه رژیم رضاخانی گفت:
«تنها قانونی مقدس است که حافظ منافع توده ها باشد!»

ب. الف. بزرگمهر    ۲۲ دی ماه ۱۳۹۳


* عبارتی چندش آور که همواره مرا به یاد دله دزدها می اندازد!

تنها آنچه سپندینه است که پاسدارِ بهره وری های توده ها باشد!

آنچه برای همه ی شما سپندینه است، دلار و یورو و ایناست ...
چند روز پیش، فرمانده نیروی انتظامی رژیم تبهکار دزدان اسلام پیشه در روستای یزدل در شهرستان آران و بیدگل با اشاره به کسانی که در فضای مجازی به «مقدسات» ناسزا می گویند از آن میان، گفته بود:
«کسی که به مقدسات توهین کرده و اموال دولتی و مردم را تخریب کند، حتماً با آن برخورد می‌کنیم.»*

از این نکته یا نکته ها که این نابخرد نیرنگباز، بنا بر سپارش ها و دستورهایی از بالاتر، گوز را با شقیقه و شقیقه را با جایی دیگر هماوند یافته و در شرایطی که کلان دزدان تمرگیده در بالای هِرَمِ نظام، روزانه پول و سرمایه ی هنگفتی از کیسه ی مردم ایران تهی می کنند، دشنامِ مردم بجان آمده به گاوهای سپندینه نما را ناسزاگویی به سپندینگان (مُقدّسات) جا می زند و «فضای مجازی» را پاسخگوی نابودی «اموال دولتی و مردم» بشمار می آورد (!)، بگذریم و به وی که خود را به خریّت نیز می زند، یادآور شویم که اگر آماجِ سخن گوز پیچیده ی وی، آتش زدن آت و آشغال های درون آشغالدانی های شهرداری ها در پرخاش های خیابانی مردم است، چنین کاری در پاسخ به پرتاب گلوله های گاز اشک آور از سوی سرکوبگران بسوی آن ها برای کاهش نشانه گذاری های گاه بس ناگوار آن (ایست قلبی در پیِ ایستادن دَم و بازدم) انجام می شود و آت و آشغال را نمی توان «اموال دولتی و مردم» بشمار آورد، باید از وی پرسید:
از کدام سپندینگی (تَقَدُّس) سخن می گویی؟! آنچه برای همه ی شما از بالا تا پایین دَم و دستگاهِ به پلشتی آلوده ی «ولایت»، سپندینه است، تنها و تنها سرمایه و پول برباد رفته از کیسه ی مردم ایران و درآمدهای بسیار نان و آبدار، ولی بس ناروایی است که از فروش و واگذاری نفت و گاز ارزان و آب و خاک و آبزی و پروانه شکار جانوران کمیاب و هر چیز فروختنی دیگر یا همانا «و اینا»یی که تا همین چندی پیش، بر زبان کژدم گزیده ی آن پدرسوخته ی بیشرف رانده می شد و تازگی ها دیگر نمی گوید، بدست می آورید؛ آنهم نه به ریال توسری خورده و آب رفته که با دلار و یورو و اینا که در برابرشان بجای ۱۷ رکعت نماز روزانه و دولا راست شدن ها و سر بر زمین ساییدن های نمایشی، روزانه هزاران بار با جان و دل، سر بر زمین می سایید. می گویی نه؟! از آن کُرّه الاغ مُعَظَّم بپرس تا برایت بگوید.

با این همه، نه برای این سرکوبگرِ دون پایه که برای آن گاوهای سپندینه نما این را می گویم و می پرسم:
اگر به عنوان نمونه، آدمی مالیخولیایی که با نمایش های خر رنگ کنی، چون انداختن چادر و پتو بر سر و غش کردن و کف بر زبان آوردن و مُشتی سخنان هوایی «ناسخ و منسوخِ» یکدیگر بر زبان راندن و ادعای حضور در عَرش (به یاری الاغ بالدار؟)، کوشید شماری آدم پیرامون خود گرد آورد که تا سال ها از ۱۰۰ تن فراتر نرفت و تنها پس از شبیخون به کاروان ها و چپاول و زراندوزی بر شمارشان با شتاب افزوده شد را نه حتا برای چنین کرداری تبهکارانه که تنها به این شَوَند که خود را واپسین «عقل کُلّ جهان» و پیام آور از آسمان نامید، نابخردی گستاخ بنامیم، سخنی ناروا و ناسزا بر زبان رانده ایم؟! کدام سپندینگی در اینجا زیر پا نهاده شده است؟ آیا جز سپندینگی زر و زور و نیرنگ که خود نیز نمونه ای از آن را در ایران ما پدید آورده و با سودجویی ابزاری از کیش و آیین مردم، میهن مان را به بهشتی برای هرگونه جهانگردی از جویندگان زیر خاکی گرفته تا جویندگان هماغوشی با زنان تن فروش و آخشیج های بدن نوزادانی به ناچیزترین بها فروخته شده، دگردیسیده اید، سپندینگی دیگری در کار است؟ بیگمان، نه! و ما این سپندینگی ریشه دارِ تاریخی را تا آنجا که در توان داریم، می کوبیم و در فرجامِ کار، زیر پای خود له خواهیم نمود. برای ما که بسیاری از خداباوران نیالوده به اسلام پیشگی و مردمانی با باورهای زمینی و آسمانی دیگر را نیز دربرمی گیرد، «تنها قانونی مقدس است که حافظ منافع توده ها باشد!» (جاودانه تقی ارانی)

ب. الف. بزرگمهر     پنجم شهریور ماه ۱۳۹۷


* برگرفته از گزارش «با کسانی که به مقدسات توهین ‌و اموال ‌را تخریب کنند ‌‌برخورد می‌کنیم»، «تارنگاشت قرچک»  یکم شهریور ماه ۱۳۹۷
 
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!