«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۴, جمعه

آمیخته ای از نادانی و نابکاری ـ بازانتشار

هر بار که کاری در خیمه و خرگاه «ولایت ملوک الطوایفی» گره می خورد یا اختلافی میان این یا آن نهاد که بیش تر ریشه در درگیری های باندی دارد، اوج می گیرد، بجای بررسی ریشه ای چالش ها، سازماندهی علمی و یافتن راهکارهای درخور اقتصادی ـ اجتماعی یا سیاسی، سازمان یا نهادی تازه، چون پاجوشی در پای درخت بی سر و سامانِ ولایت سبز می شود که کارش به میانجیگری یا پا در میانی برای هم آوردن سر و ته ماجرایی ناگوار و یا پنهان کردن گند و گه روی آب آمده فرجام می یابد و خود نیز به بخشی از همان چالش دگردیسه می شود. اینگونه بود که به عنوان نمونه، «مجمع تشخیص مصلحت نظام» بالای سر «شورای نگهبان قانون اساسی» و «مجلس شورا» سر بر آورد و خود به شاخی در میان شاخ های دیگر فرارویید! شاخ ها، پاجوش ها و بیش از همه قارچ هایی که تنها گسترش هرچه بیش ترِ دیوانسالاری در دم و دستگاهی پوسیده را به نمایش می نهند که بجای کار راستین برای بهبود اقتصادی ـ اجتماعی کشور، کوشیده و می کوشند تا اقتصادی سقاخانه ای پدید آورده و همراه با گسترش گداپروری، چابلوسی، دروغگویی، دورویی، رشوه خواری و بسیاری ناهنجاری های دیگر در جامعه، گاه گداری دستی به سر و گوش این یا آن بکشند و رژیمی فرومایه و ورشکسته را سرِ پا نگهدارند. به این ترتیب است که ناهنجاری های اجتماعی بازهم گسترش بیش تری می یابد و هر چالشی در پیچ و خم زد و بندها و باندبازی هایی که کم و بیش همگی از حاکمیت تبهکار جمهوری اسلامی ریشه می گیرند به کلافی سردرگم دگردیسه می شود که بازنمودن گرهِ آن، نه کار «ولی سفیه» که کار «حضرت فیل» است. پیامد همه ی این ها، رویهمرفته اقتصادی انگلی، سیاستی ناکارآمد و اجتماعی گداپرور پدید آورده است که به آرش باریک بینانه ی (دقیق) واژه، نمونه ای از آن جامعه ای است که در صدر اسلام (در آن هنگام به ناگزیر!)، دلخواه و آرمانِ رهبران و امامان و خلیفه های آن بود:
توانگرانی خرپول که «خُمس» و «زکات»۱ به جیب رهبران دینی و مذهبی کوچک و بزرگ بریزند تا آن ها پس از برداشت «سهم امام» و «ننه امام» و «حسنقلی» و «حسینقلی»، پولی ناچیز یا مشتی سیب زمینی و پیاز با منت گذاری هایی چون: «از آقا امام زمان است؛ برکت دارد ...» به دست مردمی به خاک سیاه نشسته و نگونبخت برسانند و خود به عنوان میانجی گران "زمین" و "آسمان" به جایگاهی برتر در "ریسمان الهی" دست یابند.

اکنون، پس از سال ها دله دزدی، حیف و میل بودجه کشور و حتا بار زدن و اندوختن پول ها و سرمایه های ملت ایران در بانک کشورهای امپریالیستی به نام خود، "یادشان افتاده" که سازمانی با برنام «سازمان مبارزه با مفاسد اقتصادی» زیر نظر «ولی سفیه» پدید آورند۲ که بیگمان از همان نخست دروغ می گویند و تنها نمایشی ریشخندآمیز برای توده های مردمی است که بخش سترگی از آن، دستِ این دزدان نابکار را خوانده و چنین نمایش های نیرنگبازانه ای را جدی نمی گیرد. دلیل های آن نیز ساده و روشن است؛ در اینجا، تنها به دو مورد اشاره می کنم که یکی از آن ها چندین بار به میان آمد؛ ولی هیچگاه پیگیری نشد و از زیر و بم آن دیگری، حتا جن و پری نیز آگاهی ندارد و تاکنون، هیچگاه بازرسی نشده است:
الف. قانون «از کجا آورده ای؟» که بر بنیاد آن، همه ی توانگران کشور می بایستی، روشن می کردند که درآمدهای خود را از کجا و چه راه هایی بدست آورده و می آورند؛ جُستاری که بررسی، بازرسی و مهار آن در سامانه ی بانکی پیشرفته و ساز وبرگ داده شده به واپسین پیشرفت های فن آوری رسانه ای بسیار ساده و آسان بوده، نیازمند هیچگونه دم و دستگاهی چون این پاجوش تازه نیست؛ و
ب. «نهادها و بنگاه های اقتصادی زیر فرمان ولی سفیه»؛ نهادها و بنگاه هایی که بر پایه ی برآورده آماری چند سال پیش، ۹۵ میلیارد دلار سرمایه در کف داشته اند و اکنون بیگمان از ۱۰۰ میلیارد دلار بسی فراتر رفته است. بر بنیاد دستبردهای غیرقانونی به نخستین «قانون اساسی» تصویب شده ی کشور از سوی رهبر "ساده زیست" بلدرچین خور، این نهادها و بنگاه ها از سوی هیچ سازمان یا نهادی قانونی بازرسی نمی شوند!

راه های دیگر و ساده تری نیز برای جلوگیری از تبهکاری های اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی هست و «آقایان» اگر می خواستند و می خواهند کاری کارستان انجام دهند به زیر و بم بسیاری از آن ها نیک آشنا هستند؛ آیا هنوز روشن نیست با چه حاکمیتی روبروییم؟! آیا از دزد می توان چشم رسیدگی به دزدی داشت؟!

در کشور دزدزده و نگونبخت ما حتا زبانزد زیبای «کارد دسته خودش را نمی برد» نیز ارزش و کاربرد پیشین خود را ندارد! نیک که بنگری، کارد و دسته اش، نه تنها یکی که یکسان شده اند.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۸ آذر ماه ۱۳۹۳ 

http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/12/blog-post_324.html 

پی نوشت: 

۱ ـ همانا پاکیزه نمودن درآمدهای آلوده زیر چادری اسلامی؛ گونه ای کهن از آن چیزی که امروز با برنام «پولشویی» شناخته می شود. 

۲ ـ «تأسیس سازمان مبارزه با مفاسد اقتصادی زیر نظر رهبری»، تارنگاشت «عصر ایران»، ۲۶ آذر ماه ۱۳۹۳
http://www.asriran.com/fa/news/371477  

«متن کامل طرح تشکیل سازمان مبارزه با مفاسد اقتصادی»، «خبرگزاری فارس»

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!