«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ اردیبهشت ۲۵, سه‌شنبه

خوب! حالا ما یک چیزی گفتیم دیگه ...

پس از انتقادها از بیانیه «مجلس خبرگان رهبری» درباره ی کارکرد دولت در گفتگوهای نامور به «هسته‌ای»، دبیرخانه آن مجلس، برنام بیانیه ی یاد شده را به «بیانیه رییس مجلس خبرگان رهبری» دگر کرد. در آن بیانیه از آن میان، آمده بود که "رهبر" یا همانا «آقا بیشعور نظام» به شَوَند پافشاریِ دولتِ نامور به «زهدان اجاره ای»، پیمان ننگین نامور به «برجام» را پذیرفته و خواهان پوزش آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده شده که گویا «خطوط قرمز ترسیمی» از سوی "رهبر" پفیوز و نیرنگباز در زمینه ی «نگرفتن تضمین‌های لازم» از «یانکی» ها را زیر پا نهاده است:
دروغی چندین برابر بزرگ تر از کالبد «رییس مجلس شکمبارگان رهبری» یا همانا «کلاغ مچاله ی نظام»!

پس از انتشار بیانیه ی یاد شده، روشن شد که شماری از هموندان آن جان ننه شان: «مجلس»، کم ترین آگاهی از آن نداشته و «کلاغ مچاله ی نظام» به نمایندگی ناخوانده از سوی دیگر هموندان به نام آنجا چیزهایی سرهمبندی و از خود در کرده است:
شتابی نا اندازه ای شایان درنگ برای بیرون کشیدن "رهبر" دَبَنگ از زیر آوار شکستی همه سویه که اینک بیش از پیش آشکار شده و جز آن مردک نابخرد، دامن همه ی گول خوردگان و مزدورانِ بیگانه از آن میان، ایرانی تباری پفیوز و بی آبرو که زیر فرنام «هموطن دلسوز»۱ نامه ای دلگرم کننده برای آخوند پفیوز امنیتی برای پیشبرد و دستینه نمودنِ آن پیمان ننگین نوشته بود را نیز می گیرد.

به هر رو، اینک ناچار شده اند آن بیانیه را به نام خودِ «کلاغ مچاله ی نظام» نوشته و برنام آن را اینچنین دگر نمایند: «واکنش رییس مجلس خبرگان رهبری به خروج غیرقانونی آمریکا از برجام»؛ نمونه ای دیگر از خر تو خری فرمانروا بر رژیم پوسیده و رو به فروپاشی ایلخانی که سگ نیز خداوندش را نمی شناسد:
خوب! حالا ما یک چیزی۲ گفتیم دیگه ...

ب. الف. بزرگمهر   ۲۵ اُردی بهشت ماه ۱۳۹۷

پی نوشت:

۱ ـ این "هموطن" پفیوز، سال ها رهبری سازمانی انباشته از روشنفکران با ادعاهای کون خر پاره کنِ را بر دوش داشت و در پیِ فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی»، در روندی بسیار کوتاه، همه ی آن ادعاهای چپ نمایانه را زیر پا نهاد؛ از خود ایدئولوژی زدایی نمود و همراه دیگرانی چون خود از همان سازمان، سر به هوا و کون برهنه براهِ «راستِ» مزدوریِ سرمایه رهنمون شد!

۲ ـ کمابیش به آرش گُه خوری بیش از اندازه

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!