«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ خرداد ۱۰, پنجشنبه

ایران را چنین هنرمندانی شاید!

ما در میهن مان، بیش از پیش به هنرمندانی نیازمندیم که خود را تافته ای جدابافته از توده های مردم نپندارند و سیاست را جدا از زندگی خویش و چیزی ناهماوند با هنر ندانند؛ هنر، آنگونه که بهره کشان جهان، درباره اش پرگویی می کنند که گویا هستی خویش را در خود می یابد (هنر برای هنر!)، جز یاوه ای آمیخته به نیرنگ و فریب بیش نیست. هنر، تنها آنگاه هنر بشمار می آید و ماندگار می شود که زمینه ی فرازیابیِ بینش و فرهنگ توده های مردم در همه جای جهان را فراهم کند و هنرمند، در کنار و همراه با توده ها، نقش پیشرو و راهنما داشته باشد. به این ترتیب، به آن چیزهایی که زیر نامِ «هنر»، بهره وری بهره کشان، ستمگران، تاریک اندیشان و همه ی آن لایه های واپسگرای اجتماعی سرکوبگر را در آنچه کالبد تاریخی یافته، پاس می دارد، نمی توان نام والای هنر بخشید؛ درست از همین روست که هنرمند راستین، چون این نمونه، برای دستیابی مردم به هوده ی اجتماعی خویش می رزمد و از پیکارگرانی که در راهِ خوشبختی توده های مردم می رزمند، پشتیبانی می کند. ایران را چنین هنرمندانی شاید!

ب. الف. بزرگمهر   ۱۰ خرداد ماه ۱۳۹۷

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!