«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ فروردین ۲۰, دوشنبه

آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

تا چند تو پس روی به پیش آ
در کُفر مرو به سویِ کیش آ

در نیشِ تو نوش بین به نیش آ
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

هر چند به صورت از زمینی
پس رشته ی گوهرِ یقینی

بر مخزنِ نورِ حق امینی
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

خود را چو به بیخودی ببستی
می‌دانک تو از خودی برستی

وز بندِ هزار دام جستی
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

از پشتِ خلیفه‌ای بزادی
چشمی به جهانِ دون گشادی

آوَه که بدین قَدَر تو شادی
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

هر چند طلسمِ این جهانی
در باطنِ خویشتن تو کانی

بگشای دو دیده ی نهانی
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

چون زاده ی پرتوِ جلالی
وز طالعِ سعد، نیک فالی

از هر عدمی تو چند نالی
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

لعلی به میانِ سنگ خارا
تا چند غلط دهی تو ما را

در چشم تو ظاهرست یارا
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

چون از بر یارِ سرکش آیی
سرمست و لطیف و دلکش آیی

با چشمِ خوش و پرآتش آیی
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

در پیش تو داشت جامِ باقی
شمسِ تبریز شاه و ساقی

سبحان الله زهی رواقی
آخر تو به اصلِ اصلِ خویش آ

مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی (دیوان شمس تبریزی)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!