«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ اسفند ۲۱, دوشنبه

آفرین در آتش جنگی نابرابر و گرانبار شده می سوزد! باید به یاری این شهر قهرمان شتافت!

ساختارهای توده ای و همبستگی توده ی مردمی که افزون بر کردها، دیگر تبارها و خلق ها نیز در آفرینندگی، گردانندگی و پیشرفت آن نقش داشته و دارند، خاری در چشم و چالِ همه ی دشمنان آدمیت، دشمنان همبستگی خلق ها و نژادها بر بنیاد یگانگی و برابرهودگی است.

آفرین۱ در آتش جنگی نابرابر با ارتش چنگ انداخته بر سرزمین کردستان در شمال سوریه می سوزد. اینک حلقه ی درازدستان نابکار به گرد این شهر و مردم قهرمان آن، تنگ تر می شود؛ حلقه ای که افزون بر ارتش ساز و برگ یافته به جنگ ابزارهای سنگین رژیم مافیایی ترکیه، بازماندگان «داعش» و مزدوران اسلام پیشه ی ریز و درشت دیگری با نام های عربی که بسیاری از آن ها از پیشانی جنگ با ارتش سوریه و روسیه و نیروهای گردآوری شده از سوی رژیم سگ مذهبان فرمانروا بر میهن مان در آن کشور جنگزده گریخته اند را نیز دربرمی گیرد. نمودها و نشانه های بسیاری در دست است که این دست پروردگان کشورهای امپریالیستی با همکاری ترکیه و شیخک های عربستان، دانسته و آگاهانه از سوی رژیم سوریه، نیروهای روسی درگیر، رژیم سگ مدهبان اسلام پیشه ی وبالِ گردن خودمان و بگمان بسیار، «یانکی» ها به آن سو کیش داده شده و می شوند.۲

با آنکه بنا بر واپسین گزارش ها، نیروهای دوزخی نامبرده بسیار به شهر نزدیک شده اند، بمباران های پی در پی هواپیماهای رژیم مافیایی ترکیه بر سر آن شهرِ بی پوشش پشتیبانی هوایی، همچنان دنبال می شود و افزون بر رزمندگان دلاور آن شهر قهرمان، شمار بسیاری مردم غیرنظامی را نیز به کشتن داده است. این خود، نشانه ای از پایداری بیمانند آن رزمندگان از جان گذشته از یکسو و پشتوانه ی توده ای آن از سوی دیگر است؛ آنچنان پایداری بزرگی که ارتش ددمنش ترکیه را وادار به کانونمند شدن بر بمباران های هوایی نموده است. با بمباران انبارهای خوراکی و دارویی، ترکاندن زیرساختارها و لوله های آب آشامیدنی شهر که دانسته و آگاهانه نشانه گیری می شوند، توان آن مردم دلاور رو به کاهش می نهد. با این همه، نشانه های بسیار و گواهی های چندی، گواه ایستادگی رزمندگان و مردم و مایه گذاشتن هر چه بیش تر از جان و دل برای پاسداری از شهرشان و ساختارهای توده ای آن است. درود بر همه ی رزمندگان دلاور! درود آتشین بر آفرین قهرمان!

اینک، بیش از گذشته روشن می شود که درست، همان ساختارهای توده ای و همبستگی توده ی مردمی که افزون بر کردها، دیگر تبارها و خلق ها نیز در آفرینندگی، گردانندگی و پیشرفت آن نقش داشته و دارند، خاری در چشم و چالِ همه ی دشمنان آدمیت، دشمنان همبستگی خلق ها و نژادها بر بنیاد یگانگی و برابرهودگی است؛ و این دشمنان که شرایط و اوضاع کنونی جهان، همه شان را به اندازه هایی کمابیش یکسان در جایگاه تبهکاری و در این مورد، تبهکاری جنگی نیز نهاده، یکی دو تا نیستند:
از کشورهای امپریالیستی دشمن آدمیت و توده های مردم جهان برهبری «یانکی»ها و ریزه خوارانی چون رژیم مافیایی روسیه برهبری «مستر مافیوز روسی»: پوتین گرفته تا رژیم مافیایی ترکیه، سگ مذهبان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی، شیخک ها و خرسک های کون تغار شاخاب پارس و عربستان، رژیم های پوشالی عراق و سوریه و حتا ایل و تبارهای چنبره زده در بالاترین ساختارهای سیاسی کردستان، هر یک به نوبه ی خویش، در پیدایش چنین اوضاع تلخ و ناگواری برای توده های مردم کردستان، این بنیادی ترین هسته ی برجای مانده از مادها و ایران نیرومند باستان، نقش دارند. هیچکدام از این رژیم ها و ایل و تبارها، چشمِ دیدن چنان ساختارهای توده ای پیشرویی در کردستان یا جای دیگری از جهان را ندارند؛ ساختارهایی که به شَوَند سده ها واماندگی اقتصادی ـ اجتماعی، هنوز به هیچ رو ساختارهایی سوسیالیستی بشمار نمی روند؛ گرچه، نشانه هایی از چنان ساختارهایی را به نمایش می نهند:
جوانه های نرم و نازکی که تا نیروی بیش تر نگرفته، پایدارتر نشده اند، باید هرچه زودتر زیر پای آن نیروهای ضدِّ تاریخی و دشمن آدمیت، له شوند! نیروهای تبهکاری که برجسته ترین ابزارشان، ملی گرایی۳ و دامن زدن به دشمنی میان ملت ها و خلق هاست. برجسته ترین زمینه سازی های سیاسی آن، سازگار با این یا آن منطقه از جهان، بدست اندک روشنفکران تبهکارِ اندیشه پردازی چون «برژینسکی»، «کی سینجر» و دنباله های آن ها در بنگاه های اندیشه پردازی کشورهای امپریالیستی فراهم می شود و از سوی گروه های بزرگ تری از روشنفکران مزدور در این یا آن کشور پی گرفته شده، در فرجام به چنان تبهکاری بزرگی می انجامد که نمونه ای بس دردناک از آن را در شهر قهرمانِ آفرین گواهیم؛ نمونه ای که بگمانم برای ما ایرانیان، افغان ها و تاژیک ها باید بیش از سایر ملت ها و خلق ها دردناک باشد؛ چنانچه فراموش نکرده باشیم که چنین نمونه ی دردناکی چون دیگر نمونه ها از افغانستان گرفته تا بخش های کردنشین در منطقه ای بزرگ در باختر ایران و عراق و ترکیه و سوریه، همگی در پهنه ی جغرافیایی ـ تاریخی آریانا رخ داده و می دهد و ما ایرانیان نه به شَوَند ملی گرایی به عنوان بنیادِ جهان بینی و سیاست بورژوازی که به شَوَند پیوند خونی و تاریخی با کردها و کردستان که در پیدایش سرزمینی به نام ایران و پشتیبانی از هستی آن بدرازایِ دستِکم دو هزار سال، در کنار سایر خلق های ایران کنونی و پیرامون آن، نقش بسزایی داشته اند، در سنجش با دیگر ملت ها و خلق های جهان، مسوولیت سنگین تری در پشتیبانی از کردها بر دوش داریم. با آنکه رژیم ضد ایرانی و ضد خلقی سگ مذهبان اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان، در کنار دیگر زیان های پدید آورده، همواره کوشیده تا تخم دشمنی میان خلق های کشورمان که دوستی برخاسته از همریشگیِ گاه هزاران ساله آن ها را بهم می پیوندد، بکارد و در این زمینه، زیر پوشش برداشت ها و بهره برداری نابجا از کیش اسلام و آیین های آن به خودی و ناخودی کردن توده های مردم و خلق های ایران زمین، دامن زده، نباید از کاریایی که بر دوش داریم، بازمانیم. باید به این رژیم تبهکار، ضدخلقی و سزاوار سرنگونی، در این زمینه نیز چون دیگر زمینه ها تودهنی سختی زد و زیر فشار، وادارش نمود تا از پشتیبانی آبزیرکاهانه از رژیم پلید ترکیه در سرکوب کردها و دست درازی به سرزمین دیگران، دست شوید؛ و آنچه در این دَم و بازه ی تاریخی بسیار کوتاه، کاری بایسته و برآوردن نیازی بی درنگ است، پشتیبانی هرباره و همه سویه از مردم قهرمان آفرین در جنگ نابرابر و گرانبار شده از سوی رژیم مافیایی ترکیه و دیگر ددمنشان اسلام پیشه است.

آفرین در آتش جنگی گرانبار شده و نابرابر می سوزد! باید به یاری این شهر قهرمان شتافت!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۱ اسپند ماه ۱۳۹۶

پی نوشت:

۱ ـ بگمان من، این نام باستانی که برخی روستاها و شهرهای ایران بویژه در شمال باختری ایران نیز همین نام یا آمیخته ای از آن با نامی دیگر را دارند، پس از یورش تازیان، نام های عربی یافته اند؛ بدینگونه، نام زیبای «آفرین» نیز به «عفرین» دگردیسه شده است.

۲ ـ نمونه ای از دورویی در سیاست و کردار رژیم سزاوار سرنگونی سگ مذهبان فرمانروا بر میهن مان و عرّ و تیزهای دورویانه ی هر از گاهیِ "رهبر" دَبَنگ، ورشکسته و نیرنگباز بر ضدّ «داعش» در اینجا چشمگیرتر است؛ نمونه ای که بی پیشینه نیز نیست و در هنگامه ی پیدایش و برو بیای «داعش» که از آن میان با تبلیغات پردامنه ی رسانه های امپریالیستی ـ سیونیستی نیز پشتیبانی می شود، همین رژیم مایه ی ننگ ایران و ایرانی، «داعش» را بسوی کشتار ایزدیان کردستان کیش داده بود. مرگ بر این رژیم بی همه چیز!

۳ ـ «ناسیونالیسم» به آرش ملی گرایی است و «از واژه ی ”ناسیون“ به آرش ملّت ریشه می گیرد و مانشِ ملّی گرایِ تندرویِ دشمن سایر ملّت ها را می رساند و نباید آن را با میهن پرستی و پشتیبانی از حق حاکمیت ملّی اشتباه گرفت. در این مانش، ناسیونالیسم یکی از بنیادهای ایدئولوژی و سیاست بورژوازی است. نمود آن برتر شمردن و والا دانستن همه ی ویژگی های ملّت خود و خوار دانستن و به ریشخند گرفتن و دشمن انگاشتن سایر ملّت هاست. ناسیونالیسم که به دشمنی میان خلق ها دامن می زند، در جریان پیدایش ملّ در جامعه ی بورژوازی پدید آمد و وابسته به رشد سرمایه داری است ...

مبلّغان بورژوازی و رفرمیست ها (اصلاح طلبان به آرش دربرگیرنده ی آن!) با سفسطه پیرامون ” منافع عمومی ملت“ و برانگیختن ناسیونالیسم و با پراکندن تعصّبات ملی و احساسات برتری جویانه یا جدایی خواهانه می کوشند تا آگاهی طبقاتی زحمتکشان را سست و کمرنگ نمایند؛ در جنبش کارگری جدایی بیفکنند و جنگ های بهره کشانه و چیره جویانه را توجیه کنند. ناسیونالیسم با سرنوشتِ زحمتکشان و منافع ملّی سازگار نیست.

برخورد کمونیست ها با ناسیونالیسم، برخوردی تاریخی، مشخص و منطقی است. مارکسیست ـ لنینیست ها، ناسیونالیسم ملّت فرمانروا را که بر چیرگی یک ملّت بر ملّت دیگر پافشاری می کند، با بُرّندگی کنار می نهند و آن را واپسگرایانه می شمارند و از ناسیونالیسم ملّت دربند به آن آرش که از درونمایه ی ضد امپریالیستی، خلقی، دمکراتیک و پیشرو برخوردار است، ّبه آن آرش که خواستار آزادی و حاکمیت و رشد ملی ناوابسته است، پشتیبانی می کنند ...» («واژه نامه سیاسی»، نوشته ی قهرمان زنده یاد امیر نیک آیین (هوشنگ ناظمی) با ویرایش اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

برگرفته از پانوشتِ نوشتار «زمان را نیک دریابیم و برای آفرینش جبهه ی نیروهای خودی راستین بکوشیم!»، ب. الف. بزرگمهر  ۱۷ امرداد ماه ۱۳۹۲

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!