«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ اسفند ۴, جمعه

این گاومیش، خیابان را با بیابان و شهر را با میدان جنگ جابجا گرفته است

گفته های زیر از فرمانده پلیس تهران را که می خواندم، ناخودآگاه پرسشی که هر از گاهی در ذهنم جان می گیرد، دوباره زنده شد:
اگر چنین رژیمی به جنگ ابزار اتمی دست یابد، آن را بکار خواهد برد؟ و چنانچه بکار بَرَد در کجا؟ و پاسخ آن بر بنیاد آنچه بگمانم «کشف و شهود» نامیده می شود تا اندازه ای روشن بود:
در خود ایران!

اینک، این گاومیش که دَم و دستگاهش را «پلیس مردم محور» می نامد، مفتخرانه می گوید:
«... می توانستیم با یک ”آر پی جی“ منزل مورد نظر را نابود کنیم اما با اقتدار و درایت رفتار کردیم.»*

چه باید گفت؟! آیا باید به چنان اقتدار و درایتی نازید؟ یا نه؛ درست بسان هجونامه ای که زنده یاد میرزاده عشقی سروده بود: باید به آن همه، ریسید؟ گویی این گاومیش، خیابان را با بیابان و شهر را با میدان جنگ جابجا گرفته که از ”آر پی جی“ دَم می زند! نمی دانم؛ شاید گاومیش راست می گوید که در آن جنگ و گریزها که مسوولیت پاسخگویی به همه ی آن ها بر دوشِ رژیم تبهکار و دستگاه های سرکوبگرش است، «قطره ای خون از بینی شهروندی»* نریخت؛ ولی آن سر و چهره های خون آلود و باندپیچی شده ی درویشان چه؟!

ب. الف. بزرگمهر   چهارم اسپند ماه ۱۳۹۶

* «در مدیریت اغتشاشات شهری، اصلی ترین بخش، ایجاد امنیت و آرامش مردم است؛ و در این مورد خاص هم مفتخریم که نیروی انتظامی اجازه نداد قطره ای خون از بینی شهروندی ریخته شود. همه ی آسیب ها و خسارت های مالی را هم آشوبگران به مردم وارد کردند؛ نه نیروی انتظامی. درایت و رفتار مدبرانه را نباید مماشات معنی کرد. ما می توانستیم با یک ”آر پی جی“ منزل مورد نظر را نابود کنیم؛ اما با اقتدار و درایت رفتار کردیم! ما باید صف مردم را از اغتشاش گران و اراذل و معاندینِ نظم و امنیت جدا می کردیم؛ ما پلیس مردم محور هستیم!»

گفته های گاومیشی به نام رحیمی در جایگاه فرماندهی پلیس تهران، برگرفته از «انتخاب»  سوم اسپند ماه ۱۳۹۶ (با ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!