«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ آبان ۳۰, سه‌شنبه

یادمان فرزند برومند و استوار خلق آذربایجان و همه ی خلق های ایران! ـ بازانتشار

رفیق شهید فریدون ابراهیمی


زادروز: ۲۹ آبان ماه ۱۲۹۷
شهادت : یکم خرداد ماه ۱۳۲۶

صبح روز نخست خرداد، در خیابان ستارخان تبریز، جلوی باغ گلستان، مردی با گامهای استوار به طرف چوبه دار رفت. وقتی به چوبه دار رسید، نگاهی پر از نفرت به دژخیمان انداخت و به آنها فرمان داد:
«طناب را به گردنم بیاندازید ...»

دقیقه هایی پس از آن، زیر نخستین پرتو آفتاب که می دمید، ستاره ای دیگر در آسمان رزم خلق های ایران جاویدان می شد: فریدون ابراهیمی!

رفیق قهرمان توده ای، فرزند برومند خلق آذربایجان، عضو کمیته مرکزی فرقه دموکرات آذربایجان، نماینده ی مجلس ملی آذربایجان، دادستان کل آذربایجان در دوران حکومت ملی بود.

فریدون در ۲۹ آبان ماه ۱۲۹۷ در شهر آستارا پا به جهان نهاد. پدرش غنی ابراهیمی از روشنفکران دوران خود بود که در سال ۱۲۹۷ پس از بنیانگزاری «فرقه عدالت» در رشت به رهبری میرزا محمد آخوندزاده (سیروس)، سازمان «فرقه عدالت» در آستارا را بنیاد گزارد. وی در تیرماه ۱۲۹۹، پس از شرکت در نخستین کنگره «فرقه عدالت» در شهر انزلی و بنیانگذاری «حزب کمونیست ایران»، سازمان این حزب را در آستارا پایه گذاری کرد.

فریدون ابراهیمی در سال ۱۳۲۰، هنگامی که در دانشکده ی حقوق دانشگاه تهران سرگرم آموزش بود به صفوف حزب توده ایران پیوست. وی در جنبش دانشجویی شرکت فعال و موثر داشت. وی فعالیت های ادبی خود را از سال های نخست ورود به دانشگاه آغاز و بزودی نوشتن نوشتارهای سیاسی را آغاز کرد.

در سال ۱۳۲۲، پس از بنیانگزاری روزنامه ی آژیر از سوی جعفر پیشه وری، همکاری با آن روزنامه را آغاز نمود و در همین سال به عضویت هیات تحریریه درآمد. فریدون در نوشتارهای خود به رسوا نمودن امپریالیسم و سرسپردگان درونی آن می پرداخت. وی همان هنگام، نوشتارهایی نیز برای درج در گاهنامه های حزب توده ایران می نوشت. این نوشتارها بطور منظم در ارگان رسمی حزب، روزنامه ی «رهبر»، روزنامه ی ضد فاشیستی «مردم»، روزنامه ی «ظفر»، ارگان رسمی «شورای متحده مرکزی اتحادیه های کارگران و زحمتکشان ایران» و سایر رسانه های پیشرو به چاپ می رسید. در آذربایجان نیز با روزنامه های «خاور نو»، «آذربایجان» و سایر رسانه های دمکراتیک همکاری می کرد و نوشته های بسیاری در تحلیل چالش های اجتماعی و سیاسی روز می نوشت.

فریدون ابراهیمی در خرداد ماه ۱۳۲۴ رشته ی حقوق سیاسی را با کامیابی به پایان رساند. وی، افزون بر زبان مادری به زبانهای فارسی، فرانسه و عربی چیره بود. در این هنگام از سوی وزارت امور خارجه و روزنامه ی اطلاعات بارها به او پیشنهاد همکاری شد؛ ولی او که خدمت به خلق را وظیفه اصلی خویش می دانست، پیشنهادهای یادشده را رد کرد و به سرزمین زادگاهش آذربایجان برگشت.

سوم شهریور ماه ۱۳۲۴ فراخوان ۱۲ ماده ای «فرقه دموکرات آذربایجان» منتشر شد. در این اعلامیه از خلق آذربایجان دعوت شده بود که برای پیکار در راه آزادی با هم یگانه شوند. این فراخوان با پذیرش طبقات زحمتکش روبرو شد. در این هنگام، سازمان حزب توده ایران در آذربایجان با «فرقه دموکرات آذربایجان» اعلام همبستگی کرد.

در ۱۴ شهریورماه ۱۳۲۴، روزنامه «آذربایجان»، ارگان رسمی «فرقه دموکرات آذربایجان» منتشر شد. فریدون ابراهیمی در این هنگام آغاز به همکاری با «آذربایجان» کرد. نوشتارهای فریدون درباره ی تاریخ فرهنگ آذربایجان، نقش مهمی در بیداری حس غرور ملی خلق آذربایجان داشت.

فریدون ابراهیمی در نخستین کنگره «فرقه دموکرات آذربایجان» که در نهم مهر ماه ۱۳۲۴ با شرکت ۲۳۷ نفر از نمایندگان خلق آذربایجان در تبریز تشکیل گردید، شرکت داشت. پس از تشکیل مجلس مؤسسان، هیات حکومت ملی خلق آذربایجان که از ۳۹ نفر تشکیل می شد و جعفر پیشه وری در رأس آن قرار داشت، تعیین گردید. فریدون ابراهیمی نیز در این هیات برگزیده و سپس به عنوان دادستان کل آذربایجان برگمارده شد.

فریدون ابراهیمی در گفتگوهای هیات نمایندگی آذربایجان با هیات نمایندگی دولت قوام السلطنه که در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۲۵ در تهران انجام می شد، شرکت داشت. این گفتگوها پس از پانزده روز، نافرجام پایان یافت.

هنگامی که شاه برکنارشده در ۲۱ آذر ماه ۱۳۲۵، به آذربایجان ددمنشانه یورش برد، فریدون ابراهیمی همراه با شماری رفقای خود درون ساختمان کمیته مرکزی سنگر گرفته بودند و پس از ۳۴ ساعت نبرد مسلحانه دستگیر شدند. او در زندان می گفت:
«هرگز از دولت و شاه طلب بخشش نکنید. ما به بخشش این آقایان و شاه لعنت می فرستیم.»

خبرنگاری، گزارش دیدار خود را با فریدون ابراهیمی در زندان تبریز چنین نقل کرده است:
«از او پرسیدم: شما در دوران دادستانی چه کارهایی انجام دادید؟»

او در پاسخ گفت: ما به پرونده ی زندانیان رسیدگی و کسانی را که بیگناه و بر اساس قوانین ارتجاعی زندانی شده بودند آزاد نمودیم. از حقوق خلق دفاع کرده و آنها را از ظلم هیات حاکم فاسد نجات دادیم.»

پرسیدم:
«پس آن خلق کجا هستند و چرا خواستار مرگ شما شده اند؟»

پاسخ داد:
«کسانی که خواستار مرگ امثال من هستند، هیات حاکمه مرتجع تهران می باشد که به دستور اربابان امپریالیست خود عمل می کند. امروز دست و پای خلق ما، این کارگران و دهقانان زحمتکش و همچنین زبان و قلم روشنفکران ما بسته است. اما این زنجیرهای اسارت همیشگی نیست و به دست توانای ایشان باز خواهد شد.»

فریدون ابراهیمی به مدت شش ماه، زیر سخت ترین شکنجه ها زندانی بود. او همه ی سختی ها را بردبار بود و با افتخار می گفت:
«من بهترین سالهای عمرم را در راه آزادی و سعادت زحمتکشان آذربایجان و سراسر ایران صرف نموده ام. در این مدت تلاش کرده ام این وظیفه ی خود را شرافتمندانه انجام دهم. من در میان شعله های مبارزات خلق تربیت شده ام. از این رو خود را در خدمت خلق می دانم و به راه مبارزه مقدسی که در پیش گرفته ام افتخار می کنم. در این مراحل آخر مبارزه نیز اراده و جسارت خود را حفظ خواهم کرد.»

وی در دفاعیات خود در بیدادگاه رژیم برکنارشده با قاطعیت از حق همه ی خلق ها و زحمتکشان ایران پشتیبانی می کرد و تبهکاری های امپریالیسم و نوکران سرسپرده درونی شان را رسوا نمود. او در بخشی از سخنان خود گفته بود:
«آینده از آن کسانی است که عرق ریزان کار می کنند. کسانی که دست هایشان از شدت کار پینه بسته است. این دست های پینه بسته درهای تمام زندان ها و شکنجه گاه ها را خواهند گشود و تمام جلادان و ستمکاران را نابود خواهند کرد. روزی خواهد رسید که تمامی کسانی که خلق های ایران را از حقوق خود محروم نموده، فرهنگ و افتخارات ملی آنها را لگدمال کرده اند و برای پر کردن جیبها و کیسه های خود از طلا انسان های زحمتکش را تحت استثمار قرار داده اند، مجبور به جوابگویی جنایات و خیانتهای خود در مقابل خلق خواهند شد.»

پاسخ رژیم به رزمنده ی پولادین، دار بود. دو روز پیش از به دار آویخته شدن، او خواست که کت و شلوار مشکی را که هنگام عزیمت به پاریس برای شرکت در «کنفرانس صلح» فراهم نموده بود، برایش به زندان بفرستند. در همه ی شب پیش از به دار آویخته شدن با رفقای خود سخن گفت. او از وظیفه ی آدمیان نسبت به اجتماع و خلق و از شیرینی زندگی همراه با پیکار سخن ها گفت. سحرگاه، پس از تراشیدن ریش، کت و شلوار خود را با پیراهن سپیدی بر تن کرد و کراوات سرخ رنگش را به گردن زد. در این کار نهایت سلیقه را به خرج می داد. او در برابر شگفتی برخی از رفقا گفت:
«ما تمام زندگی خود را با پاکی و شرافت گذرانده ایم، چرا باید زیر چوبه دار با حالتی پریشان ظاهر شویم؟»

فریدون ابراهیمی در ساعت ۴ صبح روز نخست خرداد ۱۳۲۴، در خیابان ستارخان تبریز، جلوی باغ گلستان به دار آویخته شد. او با گام هایی استوار به سوی چوبه ی دار رفت و با حالتی ریشخندآمیز و نگاهی پر از نفرت به جلادان دستور داد که ریسمان را به گردنش بیاندازند.

در این روز خلق آذربایجان در ماتم فرو رفت. جوانان پیکارجو در تبریز دست به تظاهرات و اعتراض زدند و «کمیته های انتقام» پدید آوردند.

برگرفته از کتاب «شهیدان توده ای»، جلد نخست، چاپ نخست سال۱۳۶۱ ص. ۲۰، انتشارات حزب توده ایران

۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۲

این یادمان از سوی اینجانب پارسی نویسی و ویرایش شده است. عنوان از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/05/blog-post_5591.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!