«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ آبان ۳, چهارشنبه

چه اندازه پست و فرومایه اند، این فرومایگان!

این کارتون را ببینید! کسی که آن را کشیده، می پندارد که کاریکاتوریست است؛ در حالیکه به هزار و یک شَوَند اینکاره نیست و چند تایی از کارهایش را که در تارنگاشت دروغپردازِ و بی هیچگونه مسوولیتِ اخلاقی وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها دیده ام، هیچکدام از ارزش هنری برخوردار نیستند. دست بالا، همینکه کارتونکی سازگار با گرایش ضد کمونیستی «از ما بهتران جهان» از خود بیرون دهد و از آن رسانه ی امپریالیستی ـ سیهونیستی مزدی ناچیز بستاند. مزدوران دیگری هم هستند که برای خوار شمردن انقلاب سترگ و دورانساز اکتبر ۱۹۱۷ به میدان فراخوانده شده اند؛ از آن مردک تبهکار و دروغگو که فرنام «تحلیلگر اقتصادی» به کونش می بندند، گرفته تا فلان جنگولک یا بهمان ژیگولوی "سیاسی" که از آن رخداد، انگشت به کون مانده و همانگونه کون برهنه به میدان دویده است.

تنها از روی کنجکاوی و نه بیش از آن، نگاهی گذرا به نوشته های شان می اندازم:
یکی از دیگری بی ارزش تر، سفسطه آمیزتر، انباشته از دروغ و هر از گاهی همراه با بزرگنمایی فلان ندانمکاری ناگزیر یا گریزپذیر کارگران و زحمتکشانی که برای دومین بار پس از «کمون پاریس»، نه با چنان ندانمکاری های چشمگیر و مرگبار کمونارها که این بار زیر رهبری درخشان «حزب بلشویک» با رهبری انقلابی، پیگیر، توانا و تیزبین، بزرگ ترین آرزوی آدمیت ستمدیده در همه ی تاریخ پر از رنج و خون آن را سبز کردند و نخستین کشور زحمتکشان جهان و سپس «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی» را بر پا نمودند. با خود می اندیشم:
چه اندازه پست و فرومایه اند، این فرومایگان که این همه را به هیچ می گیرند و حتا اندکی نیز با خود نمی اندیشند که چنانچه اینگونه است که آن ها قلم زده اند یا چون این کارتونیست فرومایه به پندار خود، داس و چکش را بر زمین زده و آن ستاره ی تابناک را از آسمان بزیر کشیده، چرا دولت های سرمایه داری هر روز بیش از پیش به سرکوب توده های مردم خود و دیگر خلق های جهان روی می آورند و به عنوان نمونه، لات بی سر و پای «یانکی»: «دونالد ترامپ» با گستاخی بیمانند از بمباران اتمی «جمهوری سرفراز دمکراتیک خلق کره» دَم می زند؟ آیا نباید از واقعیت های ساده ی پیرامون، بررسی را آغازید؟ آیا این واقعیت های ساده ما را به این حقیقت بزرگ رهنمون نمی کند که با فروپاشی «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی»، آدمیت، ارزشمندترین دستاورد تاریخ خویش را از دست داد؟ و آیا این از دست دادن، یکبار برای همیشه رخ داده و دیگر سوسیالیسمی در کار نخواهد بود؟ نه! روشن است که چنین نیست و نمی تواند باشد؛ زیرا اگر «کمون پاریس» پایه ای برای پدیداری نخستین کشور زحمتکشان جهان و «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی» شد و بسیاری دستاوردها از آن میان، همین «حقوق آدمی» («حقوق بشر») که به آن می بالید را به ارمغان آورد و به سامانه ی شکست خورده ی سرمایه داری امپریالیستی در پایان جنگ گرانبار نمود، این بار، نوبت پدیداری اردوگاه کشورهای سوسیالیستی در پهنه ی بسیار فراگیرتری از جهان و شاید همه ی جهان است. کانون های آن را افزون بر روسیه و چین، در آمریکای لاتین و مرکزی، کشورهای جنوبی اروپا و برخی جاهای دیگر می توان با اندک باریک بینی بیش تر یافت. این ها را نه برای آن مزدوران فرومایه که کاریای خود را به انجام می رسانند که برای مردمانی بی آلایش می گویم؛ مردمی که خواهان دگرگونی های بنیادی بسود توده های کار و زحمت در همه ی جهان، روفتن مفتخواران و شکمبارگان از هر گونه ی آن و به تاریخ سپردن سامانه ی زمینگیر شده ی سرمایه داری هستند.

... و شما ای مزدوران و قلم بمزدان فرومایه که به بهای ناچیزی، بسیار ناچیزتر از آنچه می پندارید، خود را فروخته و می فروشید، ننگ تان باد!

ب. الف. بزرگمهر     سوم آبان ماه ۱۳۹۶

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!