«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ شهریور ۲۰, دوشنبه

از این گردنه تا گردنه ای دیگر ... ـ بازانتشار

شیطان، آدم را گول می زند؛ ولی خدای بخشنده ی مهربان، آدم را می بخشد!

نوشتار بامزه ی زیر را که می خواندم، بسانِ سایر نوشتارها بخش هایی که بگمانم چشمگیر می آمد را برجسته می کردم (نمایش برجسته) تا سپس تنها همان بخش ها را برای کارِ بیش تر برگزینم. کمابیش نیمی از آن را خوانده بودم که دیدم شمار جمله ها و بندهای برجسته نمایش داده شده، دستِکم بیش از دو سوم آن بخش ها را دربرگرفته و نشان از آن دارد که یا همه ی آن ها را باید برجسته نمایش دهم یا هیچکدام را؛ و روشن است که چنین نوشتاری نیازی به برجسته نمایی ندارد؛ زیرا بند بند آن با همه ی کاستی ها و نادرستی های چشمگیر ادبی و از آن برجسته تر، درونمایه ای که هر چه گواهمندتر می نماید، خنده دارتر می شود، بگونه ای ویژه برجسته می نماید. شاید در سنجشی از سویه هایی بسیار بیجا (قیاس مع الفارق!) بتوان آن را همتراز یکی از نخستین نوشته های ادبی عزیز نسین، نویسنده و طنزپرداز نامدار ترکیه و جهان پنداشت که در آغاز دوره ی جوانی خویش برای رسانه ای فرستاده بود و سردبیر آن رسانه، نوشته ی جدی وی را به عنوان نوشته ای طنزآمیز  یا چیزی در این مایه به چاپ رساند!

نوشتار با اشاره به «شرایط خاص و ویژه ی امروز کشور» آغاز می شود که برآیند آن، نیازمند «آرام و بدون التهاب اداره شدن کشور» و «آرامش و پرهیز از چالش های خود ساخته» برای «پشت سر نهادن این مرحله» است! و تو با خود می گویی:
شرایط این کشور، کِی «خاص و ویژه» نبوده است؟! نزدیک به چهل سال است که دزدانِ سرِ گردنه از این گردنه تا گردنه ای دیگر، هر بار گروهی از مردم را چاپیده، گروهی دیگر را بی خانمان نموده یا فراری داده و دارایی های بادآورده را چون «نعمت های خدادادی» به جیب زده اند ...

به این ترتیب، آن نیاز به آرامش و پرهیز از چالش در رژیمی که خود همواره تنش زا بوده و کشور را با نابخردی، نابکاری و تبهکاری چرخانده، آرزویی برآورده نشدنی، خودفریبی و مردم فریبی است؛ تنش (التهاب) از همان آعاز پدیداری چنین رژیمی، یکی از برجسته ترین سرشت های آن بوده و تا هنگامی که از هستی برخوردار است، همچنان خواهد بود. بنابراین، سخن از «پشت سر نهادن این مرحله» نیز افزون بر ناروشنی ویژگی چنان "مرحله" ای به شوخی می ماند.

به سایر بندهای این نوشتارِ «کُس مزه»* که در آن مشتی خوش چُسِ دَمِ خزینه نشینِ «خیمه و خرگاه ولایت» را «قاطبه مردم» پنداشته یا جا زده و مجیزگویی های آن درباره ی «قدرت مدیریت» و سایر ویژگی های برشمرده شده درباره ی آدمی نادان و نابکار با فرنام «رهبر» نمی پردازم و می پندارم به اندازه ای بسیار بیش از بسنده، روشن باشد. «کُس مزگی» نوشتار بویژه آنجا افزایش می یابد و اشک به چشم می آورد که با همه ی مجیزگویی های بر زبان آمده، «اینکه چرا رهبر حکیم انقلاب اسلامی چنین برخورد کرده اند و دلایل ایشان چه بوده است بر ما [همانا نویسنده و همکارانش در آن خبرگزاری!] روشن نیست.» (از گزارش زیر) و با این همه «اعلام نظر صریح رهبری [را] اقدامی پرخیر و برکت» می شمرد!

ب. الف. بزرگمهر    ۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۵


برجسته نمایی های متن و افزوده های درون [ ] از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

* اروپایی زبانی است که همسری ایرانی تبار دارد و کمابیش هر کوفت و زهرِ ماری که به عنوان خوراک ایرانی جلویش نهاده می شود را خوشمزه می پندارد و آن را اینچنین بر زبان می راند؛ سال هاست که برای درست بر زبان راندن این واژه با وی کلنجار رفته و هنوز در انجام آن کامیاب نشده اند؛ تا اندازه ای بسان جداگانگی (تفاوت) میانِ «اقتصاد مقاربتی» با «اقتصاد مقاومتی» که نوک زبان «آقا بیشعور نظام» افتاده و آن را طوطی وار بکار می برد. چاره ای نیست؛ زبان هیچکدام شان درست نمی چرخد که درستِ آن واژه ها را بر زبان آورند.

***

فرصت تازه برای رئیس جمهور سابق

شرایط امروز کشور، هم از نظر اقتصادی، هم سیاسی و هم منطقه ای، شرایط خاص و ویژه ای است. برآیند این شرایط چنین اقتضا می کند که کشور، آرام و بدون التهاب اداره شود تا بتواند با آرامش و پرهیز از چالش های خود ساخته، این مرحله را پشت سر بگذارد.

واقعیت این است که قاطبه مردم هم، بخصوص با توجه به ضعف و ناتوانی مفرط دولت فعلی در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی و فرصت سوزی های خسارت بار آن، تحمل پاشیدن نمک بر زخم دلشان را با تنش و منازعات سیاسی تند و تیز ندارند و نیازمند یک آرامش نسبی هستند.

از سوی دیگر، مسئولیت سنگین هدایت و راهبری کشور و نظام، همواره و از جمله در این شرایط، بر عهده رهبری است تا انقلاب اسلامی را در مسیر تکاملی و پویای خود اولا"حفظ کند و سپس بتواند آنرا رو به جلو پیش ببرد.

بخشی از الزامات ادامه این روند رو به جلو که اتفاقا" درست از وظایف رهبری هم می باشد، پیشگیری از تکرار تجربه‌های پرهزینه و خسارت بار،جلوگیری از عقب گرد و یا درجا زدن، و آینده‌نگری و قدرت جلوگیری از معضلات است.

تحقق این مهم، محصول و نتیجه سومین شرط از صفاتی است که در اصل ۱۰۹ قانون اساسی برای رهبر ذکر شده است،یعنی:"بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری."

چند روزی است محافل رسانه‌ای و سیاسی گوناگون از جمله کانال های نزدیک به دکتر احمدی نژاد، از ملاقات وی با رهبر انقلاب اسلامی خبر می دهند. دیداری مهم که به‌درخواست و پیگیری خود او انجام شده اما ظاهرا" نتیجه اش خلاف انتظار وی بوده‌ است!

هرچند هنوز جزئیات این دیدار که چند هفته قبل انجام شده است منتشر نشده، ولی این مقدار قطعی است که وی با نهی صریح رهبر معظم انقلاب، برای ورود به میدان رقابت انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده مواجه شده است!

نهیی برخاسته از تدبیر، یعنی لایه‌های زیرین و صفحات پسینی ماجراها را دیدن.

نهیی حاکی از شجاعت در بیان آن چیزی که رهبری برای انقلاب و نظام و چه بسا مصالح خود وی لازم دانسته اند.

و نهیی که موید قدرت مدیریت برای راهبری انقلاب است.

حضرت آقا این بار نه به شیوه معمول و غالب خود ـ و البته نه همیشگی ـ بلکه مبتنی بر مصالح کشور و مشابه موارد خاص و استثنا، در برابر آمدن دکتر احمدی نژاد به میدان رقابت های ریاست‌جمهوری سکوت نکرده و صراحتا"نظر مخالف خود را ابراز کرده‌اند.

اینکه چرا رهبر حکیم انقلاب اسلامی چنین برخورد کرده اند و دلایل ایشان چه بوده است بر ما روشن نیست. همچنین صرف نظر از اینکه آیا صلاحیت او برای ورود به میدان رقابت انتخابات ریاست‌جمهوری سال آینده از سوی شورای محترم نگهبان تایید میشد یا نه ـ که البته زمزمه‌های عدم تایید جدی بود ـ اما نباید فراموش کرد که بخصوص دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، جزو پر تنش ترین ادوار ریاست جمهوری در ایران بوده‌است. همچنین نمی توان نادیده گرفت که نشانه‌ای از ذره ای تغییر در منش و رفتار احمدی نژاد مشاهده نمی شود. لذا کاملا" قابل پیش بینی است که حتی صرف ورود مجدد وی به صحنه رقابت های سیاسی در این سطح، کشور را دوباره با منازعات و تنش‌های مضر و گرانبار و دوقطبی تنافر برانگیز روبرو می کند چه برسد به بازگشت احتمالی وی به قدرت!

بنابراین بدون تردید، اعلام نظر صریح رهبری، حدود ۹ ماه مانده به انتخابات را باید اقدامی پرخیر و برکت و البته توام با اتمام حجت دانست.

امروز احمدی نژاد و یاران دوآتشه و سینه چاک او در معرض آزمونی مهم قرار گرفته‌اند؛ آزمون "ولایت پذیری"!

احمدی نژاد که مدتی است نشست‌های "تبیین آرمانهای انقلاب اسلامی و بازخوانی خط امام و رهبری"را برگزار میکند، امروز باید در عمل نشان دهد با نهی مهمترین "ثقل" احیا شده از سوی امام(ره) یعنی "ولایت فقیه" چگونه برخورد خواهد کرد. تمکین می کند و یا خود را "ماذون"! نمی داند و راه خود را میرود؟
او در دوران ریاست جمهوریش در گفت و گو با نویسنده این سطور، مدعی بود سینه اش را سپر کرده تا تیرهای نشانه رفته به سمت آقا، به او اصابت کند!

امروز احمدی نژاد باید نشان دهد آیا واقعا"سینه او، در برابر تیرهای نشان رفته به سوی رهبری سپر است و یا خدای ناکرده خود تیری است در چله به سمت رهبری!

احمدی نژاد و حلقه محدود یارانش باید این فرصت را مغتنم بشمارند و تصمیم بگیرند از این آزمون سربلند خارج شوند و در سپهر سیاست ایران برای ایفای نقش احیانا" در مسئولیت ها و عرصه‌های دیگر باقی بمانند و یا همچون آن مهندس و شیخ نگون بخت،که قواعد و قوانین حاکم بر کشور را زیر پا گذاشتند و بر اساس هوای نفس آن خسارت های غیرقابل جبران را به کشور و مردم تحمیل کردند، پرونده سیاسی خود را برای همیشه ببندند!

آری، آنچه پیش آمده است، فرصت دوباره و تازه‌ای است برای احمدی‌نژاد تا دلبستگی خود را به نظام، انقلاب و مردم که در اطاعت از رهبری تبلور می‌یابد به اثبات برساند و نشان دهد تا چه حد اهل تکلیف مداری است.

انشاالله که او و حلقه یارانش از این آزمون سربلند خارج شوند.

برگرفته از «خبرگزاری فارس»،   ۲۸ شهریور ماه ۱۳۹۵

دانسته از ویرایش این نوشتار خودداری ورزیده ام.    ب. الف. بزرگمهر

***

زیرنویس تصویر:
آقا! خدا بسر شاهد است که ما دیگر آن احمدی نژاد گذشته نیستیم! به لطف اندرزهای شما بصیرت مان بیش تر شده، راه را از چاه تشخیص می دهیم. آنجا هم که ما را برای پیام رسانی فرستاده بودید، شیطان رجیم گول مان زد. خودشان ما را وسوسه کردند که با آن ها جداگانه کار را جلو ببریم که الحمدلله ... حالا هم باید گذشته ها را به فراموشی سپرد و به آینده اندیشید! وانگهی، مگر خود حضرتعالی را «شیطان بزرگ» گول نزد؟ خوب! کار است دیگر؛ پیش می آید. شیطان، آدم را گول می زند؛ ولی خدای بخشنده ی مهربان، آدم را می بخشد؛ جالا شما هم به بزرگی خودتان ما را ببخشید و از ندانمکاری ها و گناهان مان درگذرید. یادتان هست کارهایی که رییس جمهورهای پیش تر از ما نتوانسته بودند به انجام برسانند را ما به خوبی و خوشی پیش بردیم و به انجام رساندیم؟ خوب! ناچار بودیم با پخش سیب زمینی و پیاز میان مردم، مهرورزی کنیم تا کار بیخ پیدا نکند و به جاهای باریک نکشد. مگر کار بدی کردیم؟! حالا هم مردم با همان مشتی سیب زمینی و پیاز و یک کفی نون بربری امورشان می گذرد و خدا و امام زمان و البته، حضرتعالی را شکر می گذارند؛ و انشاء الله بنده ی حقیر را هم خواهند نواخت. خدا را خوش می آید ما که همه ی همّ و غمّ مان را برای بازخوانی انقلاب اسلامی به رهبری حضرتعالی و شناساندن آن به عوام گذاشته ایم از شرکت در انتخابات نهی فرموده اید؟!

از زبان «بز عزازیل نظام»:   ب. الف. بزرگمهر    ۳۱ شهریور ماه ۱۳۹۵


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!