«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ فروردین ۲۱, دوشنبه

نیک به ریش خود می خندی! ـ بازانتشار

پیشکش به مولانا مصباح یزدی

لُرکی در مجلس وعظ حاضر شد. واعظ می گفت:
صراط از موی باریک تر باشد و از شمشیر تیزتر و روز قیامت همه کس را بر او باید گذشت.

لُری برخاست و گفت:
مولانا آنجا هیچ داربزینی* یا چیزی باشد که دست در آنجا زنند و بگذرند.

گفت:
نه!

گفت:
نیک به ریش خود می خندی! والله اگر مرغ باشد، نتواند گذشت.

جاودانه عُبید زاکانی

* آمیخته واژه ی «داربزین» (یا شاید دارزین)، دربردارنده ی «دار» به آرش درخت یا به آرش کنونی آن: ریسمان گره دار برای حلق آویز نمودن، در اینجا بگونه ای کلی تر به آرش «دستگیره» است؛ گرچه به پندار من، دستگیره ای آویزان شده از بالا، بسان آنچه در برخی خودروهای بزرگ کنونی برای کسانی که ناچار به ایستادن هستند، کاربرد یافته است؛ یا شاید آنگونه که بگمانم آن لُر پنداشته:
دستگیره ای آویزان شده از آسمان!

http://www.behzadbozorgmehr.com/2011/03/blog-post_08.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!