«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

نبرد روز یکم ماه مه در استانبول ـ بازانتشار

بار دیگر شهر استانبول در ترکیه از سوی دولت «حزب عدالت و برادری اسلامی ترکیه» در اعتراضات روز یکم ماه مه به میدان جنگ دگرگون شد. یک ممنوعیت رفت و آمد نانوشته از سوی نخست وزیر: داود اوغلو چنین آنده است:
«هیچگونه ممنوعیت رسمی در یکم ماه مه نیست؛ تنها یک سری اقدامات بازدارنده ی امنیتی از سوی استاندار محل انجام گرفته است.»

او با این بیانیه می گوید که هنور یکم ماه مه بگونه ای رسمی ممنوع نشده است؛ در صورتی که خیابان ها از سوی پلیس ضد شورش اشغال شده اند؛ جاده ها بسته شده اند؛ شاهراه ها اشغال و بسته شده اند؛ یک روز در مرکز استانبول برق رفته است؛ همه وسائل ترابری عمومی از جنبش باز ایستاده اند؛ حتی هیچ جانور خانگی در خیابان ها نباید دیده شود؛ همه خودروهای شخصی و آدم هایی که بیرون دیده می شوند از موی سر تا ناخن بزرگ پا بازرسی بدنی می شوند ...

«میدان تقسیم»

هزاران پلیس ضد شورش از سراسر کشور ، شماری برابر با ۲۵۰۰۰ هزار تن ( برابر همه نگهبانان ملی) به استانبول جابجا شده و در «میدان تقسیم» چیده شده اند؛ چند دوجین تانک آب پاش با فشار بالا، نفربرهای زرهی، بالگردهاٌ با هزاران نارنجک انداز گاز اشک آور پیرامون «میدان تقسیم» برنامه ریزی شده و مرتب گذاشته شده و آسمان منطقه را زیر نظر گرفته اند و بلوکه کرده اند که هیچ کارگری، جنبنده ای، حتی پرندگان نتوانند خود را با پرواز به آن میدان برسانند.

اندک شهروندانی که دل آن را دارند تا از خانه های شان بیرون آیند، در جاهای گوناگون و هر گوشه ای از شهر بازرسی بدنی می شوند. کسانی که می خواهند به «میدان تقسیم»، جایی که در یکم ماه مه ۱۹۷۷، ۳۴ تن از کارگران و شهروندان رزمنده ی تظاهر کننده ی یکم ماه مه از سوی لباس شخصی های دولتی کشته شدند، باید از چندین نقطه ی بازرسی بگذرند و در یکی از آن ها به عنوان شرکت کننده در یک رخداد و کاری غیرقانونی بازداشت می شوند.

پلیس بدون اونیفرم و بدون کارت شناسایی درست مانند «بسیج» ایران

شهر جهانگردی و کهنسال استانبول که روزی هزاران جهانگرد از سراسر جهان را بسوی خود می کشد، همچنین اجازه داد که این جهانگردان یک روز بی همتا را با کشاندن ساک های پر، کیلومترها پیرامون شهر بیازمایند.

روز با شماری بازداشتی کمابیش ۳۵۰ تن سرانجام پایان می یابد؛ بازداشت و سرکوب کارگران و متحدان آنها، درست از بامداد آغاز می شود. همان بامداد، گروهی از «حزب کمونیست ترکیه» از یک کافه نزدیک «میدان تقسیم» به سوی بنای یادبود جمهوری، آغاز به دویدن می کنند. آنها که همه ی شب در آن کافه بگونه ای پنهانی به سر برده اند، درست در شرایطی که ۲۰۰۰۰ پلیس ضد شورش می پنداشتند که همه ی منطقه را قُرق و پاک نموده و در اختیار دارند، به سوی بنای یاد بود می دوند و پیش از اینکه با یورش پلیس روبرو شده با تندی بیمانندی بازداشت شوند، به اندازه ی چند دقیقه، پرچم های سرُخ خود را برمی افرازند و بگونه ای نمادین «میدان» را آزاد می کنند که گونه ای یادآوری برای مردم است ...

بسیاری از گروه های دیگر، پیرامون شهر گرد آمدند تا در یک رژه ی گروهی شرکت نمایند. اگر آنها همه در یکجا گرد می آمدند و حرکت می کردند با باریکادهای پرشمار آهنی و پلیس ضد شورش ساز و برگ یافته به همه ی ایزارها و لباس شخصی ها روبرو می شدند. رهبران سندیکاها و اتحادیه های کارگری با پلیس وارد گفتگو و ستیزه شده، گوشزد می کنند که این حق بنیادین و قانونی آنهاست که امروز گردهمایی و اعتراض داشته باشند و حکم از نمایندگی دادگاه دارند که به «میدان تقسیم» بروند. پلیس می گوید که اگر کارگران بسوی «میدان تقسیم» راهپیمایی نمایند، امنیت عمومی به خطر افتاده، ترافیک از کار می افتد و ریسک امنیتی دارد. گفتگوهای آنها با پلیس به نتیجه نمی رسد. این خبر در میان مردم پخش می شود که آنها اجازه ندارند که به سوی «میدان تقسیم» راهپیمایی نمایند. مردم به جنب و جوش می افتند. پلیس با نیروهایی که از پیش آماده کرده و چیده شده اند، بی درنگ و بدون هشدار از پیش با فشنگ های مشقی به سوی جمعیت تیر می اندازند. از همه سو کپسول های گاز به سوی جمعبت پرتاب می شود؛ با تانکرهای بزرگ با فشاری نیرومند ، آب پاشیده می شود و شهروندان طرفدار دولت ( مأموران لباس شخصی) با چاقو و ... به باشگاه ها و کارگران یورش می برند. یک تن از ناحیه شکم از سوی چاقوکشان طرفدار دولت زخمی می شود. سپس، چاقوکش آزاد شده و قربانی، سرکوب شده و بازداشت می شود. در همین هنگام، تظاهراتی از سوی سندیکاهای طرفدار دولت در شهر قونیه برگزار می شود. در آن شعارهای فاشیستی، ضد یهود و ضد ارمنی سرداده شده و سخنرانان از توطئه ی جهانی برای سرنگونی دولت ترکیه سخن می رانند. پس از این تظاهرات دولتی، اردوغان در آنکارا، می گوید:
«روز یکم ماه مه، روز من هم هست؛ من میدان تقسیم را مکان مناسبی برای آن نمی دانم. اگر آنها با موج همراه اند، در جاهایی که برای این مراسم از سوی دولت به رسمیت شناخته شده، گرد هم آیند.»

در سنجش با سال های پیش، چنین بدیده می آید که قطع برق و موبایل و ... یک تأثیر دانسته و آگاهانه ی سانسوری داشته باشد که تصویرهای زنده ی کمتری به بیرون از «میدان صفر»(ground zero) با «توئیتر» و دیگر رسانه های اجتماعی، فرستاده شوند؛ چون اپراتورهای موبایل از دادن تماس اینترنتی به مردم خیابان های پیرامون «میدان تقسیم» خودداری می نمودند. حتا «رمز عبور» از ساکنین عادی در خانه های شان گرفته شده است تا از بیرون ترکیه و شهر استانبول، کسی به خبرهای مستقیم و سرراست دست نیابد.

***

آن ها هر کاری توانستند، کردند تا صداها را خفه نمایند؛ اما صدا می پیچد و همراه موج به همه ی گوشه های جهان، خود را می رساند. از دید من، در اینگونه شرایط، خودکامگان هر چند که مشاورینی کارکشته داشته و از توان انجام بسیاری کارها برخوردارند، همیشه یک نکته ی مهم را از یاد می برند و آن اینکه نمی توان جلو فریاد را گرفت؛ هنگامی که فریاد کشیده شد به گوش دیگران خواهد رسید.

سرمایه داران در «ایالات متحد» هم رهبران نخستین جنبش «یکم ماه مه» را با پندار نابودی جنبش در نطفه تیرباران کرده و با گاز آن ها را خفه کردند؛ اما، این فریاد «آگستو» و دیگر همراهان و رفقای رزمنده اش است:
«اگر شما می پندارید که با از میان بردن من، کامیاب می شوید تا جنبش طبقه کارگر برای جهانی تهی از سامانه ی بهره کشی سرمایه داری و هستی پلیدتان را بازدارید، بی درنگ این وظیفه را انجام داده و مرا تیرباران کنید! اما، بدانید که شما با این کارتان، پا روی فتیله ی بمب باروتی آماده ی ترکش می نهید....»، (نقل به مضمون از سخنان «آگستو» رهبر همایش کارگران شیکاگو در میدان های مارکت).

اکنون، این صدای «آگستو» ها، «جو هیل»ها، ۳۴ کارگران جان داده در «میدان تقسیم» استانبول، خاتون آباد، ماریکانا ... و هزاران هزار رزمنده ی به خاک و خون افتاده، برای رهایی آدمی از جنگ و خشونت، نادانی و تنگدستی، نابودی و نیستی برای انقلاب جهانی قهرآمیز پرولتاریا و درهم شکستن دیکتاتوری سرمایه داری است که می پیچد و ندا می دهد:
«برای من سوگواری نکنید؛ سازماندهی کنید؛ سازماندهی کنید!» (واپسین سخنان «جو هیل» پیش از اینکه در زندان «ایالات متحد» با گاز زهری خفه اش کنند.)

ما صدایمان هیچگاه خفه نخواهد شد و چون آرمان مان برای برپایی و ساختن جامعه ی آدموار کمونیستی زنده خواهد ماند.

«گورکان» یکم ماه مه ۲۰۱۵

http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/05/blog-post_31.html

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برخی نام ها را به ناچار زدوده و یکی دو جای ناروشن متن را پیراسته ام. ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!