«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ اردیبهشت ۴, دوشنبه

بگذار اول از نردبان ریاست جمهوری بالا بروم ...

ببین برادر دینی! حرف مرا بد فهمیده ای.۱ من تنها وضعیت بحرانی کار را گفتم.۲ به جریان ساختمان پلاسکو می ماند که برای مان شایعه ساختند؛ من نگفته بودم که توی گرمای ۲۰۰ ـ ۳۰۰ درجه رفتم؛ گفتم «... آهن های داغ را گرفتم و خودم رفتم بالا که از آن پشت فقط نگاه کنم که اگر امکان اسلیم کردن (یافتن راهی برای ورود به آوار) یک نفر برای رفتن به پایین وجود دارد، لحظه ای درنگ نکنیم؛ لباس ضد آتش بپوشد و برود که اگر کسی آنجا هست بیاورد. وقتی رفتم از بالا نگاه کردم حرارت آتش پایین را دیدم، دیدم اصلا امکان نگاه کردن وجود ندارد و بعد آمدم به دوستان گفتم حرارت آنجا حداقل ۲۰۰ ـ ۳۰۰ درجه حرارت است.»۳ خوب! حالا هم همان است دیگر؛ بگذار اول از نردبان ریاست جمهوری بالا بروم تا از آنجا نگاه کنم، ببینم برای این همه بیکار چکار می شود کرد ...

از زبان بچه خوشگل همه فن حریف نظام: ب. الف. بزرگمهر چهارم اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

پی نوشت:

۱ ـ «برخی می گویند و شعار می دهند که می خواهند این میزان شغل ایجاد کنند؛ این برادر عزیز یا شغل ایجاد نکرده یا عدد و رقم متوجه نمی شود ... اقتصادی که ظرفیتش مشخص است چه مقدار شغل می توان ایجاد کرد، اگر کسی بگوید چند میلیون شغل ایجاد می کنم، معلوم است که می خواهد مردم را فریب دهد.» (اسحاق جهانگیری، نامور به «دودکش پاک کن نظام»، نامزد کارپردازی خیمه و خرگاه نظام، برگرفته از «خبرگزاری چایی»، چهارم اردی بهشت ماه ۱۳۹۶)

۲ ـ «ما تا سال ۱۴۰۳، سالانه حدود یک میلیون و ۳۰۰ هزار تقاضا برای شغل جدید پیش رو داریم و اگر پنج میلیون شغل دیگر ایجاد کنیم، تازه توانسته ایم همین وضعیت فعلی را حفظ کنیم؛ در این شرایط ببینید که اگر نتوانیم پنج میلیون شغل ایجاد کنیم چه بحرانی پیش روی ما خواهد بود ... من با اطمینان می گویم این کار امکان پذیر است و منابع آن را نیز پیش بینی کرده ایم ...» (محمد با قر خالیباف، نامزد کارپردازی خیمه و خرگاه نظام، برگرفته از «خبرگزاری مهر»، چهارم اردی بهشت ماه ۱۳۹۶)

۳ ـ «باور کنید از همه جهات ساختمانی شخصا رفتم و نگاه کردم دیدم از کجا می توانیم دسترسی پیدا کنیم به آن زیر ـ آوار ـ؛ حتی واقعا برای اینکه ـ چون من دیدم ساختمان از شمال به جنوب افتاده و آن پشت باز شده بود ـ کار شاید خطایی هم از جهت ایمنی کردم؛ ولی به سرعت در آن آتش، همه آهن های داغ را گرفتم و خودم رفتم بالا که از آن پشت فقط نگاه کنم که اگر امکان اسلیم کردن (یافتن راهی برای ورود به آوار) یک نفر برای رفتن به پایین وجود دارد، لحظه ای درنگ نکنیم؛ لباس ضد آتش بپوشد و برود که اگر کسی آنجا هست بیاورد. وقتی رفتم از بالا نگاه کردم حرارت آتش پایین را دیدم ، دیدم اصلا امکان نگاه کردن وجود ندارد و بعد آمدم به دوستان گفتم حرارت آنجا حداقل ۲۰۰ ـ ۳۰۰ درجه حرارت است؛ کسی باور نمی کرد آنجا ۲۰۰ ـ ۳۰۰ درجه حرارت است ...»، «خبرگزاری فارس»، ۱۸ بهمن ماه ۱۳۹۵

برگرفته از تارنگاشتی که می گوید، گفته های خالیباف درباره ی رفتن به درون گرمای ۲۰۰ درجه شایعه ای ساخته و پرداخته ی دشمنان نظام است؛ گیریم که چنین باشد؛ سایر چیزهایی که خودشان از زبان وی نوشته اند، دستِکمی از رفتن به درون گرمای ۲۰۰ ـ ۳۰۰ درجه ندارد. برای من هنوز روشن نیست این آقا چکاره است؛ اگر سرهنگ است، چرا و به کدام شَوَندِ منطقی، دانشورانه و کارشناسانه شهردار شده است؟! اگر خلبان است، چرا جامه ی آتش نشان ها به تن می کند و بگفته ی خویش: از «همه ی آهن های داغ» در ساختمان فروریخته ی پلاسکو بالا می رود؟! نکند همان «سوپرمن» فیلم های هشت من نه شاهی «یانکی» هاست؟! اگر چنین است، چرا نامزد کارپردازی خیمه و خرگاه نظام صاحب مرده ی آسمانی ریسمانی شده است؟! خوب! هنگامی که از میان آن همه جک و جانور نظام، این بچه پررو نیز یکی از آن شش تنه لش تایید شده از آب درمی آید، بد نبود آن «بچه باز بیت رهبری» را هم تایید می کردید تا شمارگان تایید شده به هفت که سپندینه تر از شش است، برسد. قحط الرجال که می گویند، همین است. راستی کدام کُرّه بُز به این بچه خوشگل درجه سرهنگی داد؟!

ب. الف. بزرگمهر چهارم اردی بهشت ماه ۱۳۹۶

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!