«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ فروردین ۳, پنجشنبه

حق السکوت!

آن کارشناس اقتصادی مزدور سرمایه در پاسخ به پرسشی از سوی گفتگوگر رسانه ای امپریالیستی گفته است که نمی داند آن مدیران، حقوق های کهکشانی را برای کدام خدمت می گیرند! ولی برای من و بسیاری دیگر، پاسخ کمابیش باریک به چنان پرسشی چندان دشوار نیست:
کارچاق کنی برای «از ما بهتران» تمرگیده در بالاترین جایگاه های هرم ولایتی تبهکار! به همان اندازه که کار نیکوتر و پربارتر، دریافت حقوقی گزاف تر! ولی، این تنها یک روی سکه در چنان ولایت پلیدی است؛ روی دیگر آن، لب فروبستن و لام تا کام سخن نگفتن درباره ی کارهای چاقی است که انجام داده و می دهند! به همان اندازه که آن خوشخدمتی ها پنهانی انجام گرفته باشد و پای کله گنده ها به میان نیاید، پاداش ها و افزوده هایی بر آن حقوق ها که در بالاترین رده های آن سر به کهکشان ها می زند، افزون تر؛ بزبانی ساده تر و گوش آشناتر برای بسیاری بویژه درون «هرم ولایت»:
«حق السکوت»!*

خوب! اگر آن کارشناس مزدور سرمایه با این روی سکه چندان آشنا نباشد که بگمانم هست با روی دیگر آن، قلم بمزدی بسود سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی و مزدوران سرراست آن در دولتِ بدرستی نامور به «زهدان اجاره ای» که گونه ای کارچاق کنی بشمار می رود، بی هیچ گمان و گفتگو آشناست:
از ستایش های بیمایه از چنان دولت و سرگماشته ی پفیوز آن: «آخوند ریش حنایی آی کیو» که هِر را از بِر بارنمی شناسد، گرفته تا به عنوان نمونه، بزرگنمایی بسیار بیجای رویش اقتصادی ۵ ـ ۶ درصدی بر بنیاد فروش نفت بی رویه ی ارزان بهای ایران و واردات باز هم بی رویه و خریدهایی گمان برانگیز چون هواپیماهایی بدردنخور که نه تنها گرهی از دشواری های فزاینده ی توده ی مردم کشورمان نمی گشاید که با حیف و میل هرچه بیش تر بودجه ی عمومی، گره هایی دیگر نیز بر آن ها می افزاید. به آن در اینجا بیش تر نمی پردازم؛ تنها اشاره ای بود و بس!**

ب. الف. بزرگمهر سوم فروردین ماه ۱۳۹۶

پی نوشت:

* کمابیش همگی شان به موش های پرخوری می مانند که کم تر اهل ریسک و کارهای بیم برانگیزند؛ در گوشه ای امن و تاریک کارشان را پی می گیرند و بهانه ای نیکو و خداپسندانه برای کارچاق کنی ها و پادویی شان دارند:
ما که در برابر خدا پاسخگو نیستیم! آن ها اینچنین اندیشیده، آهنگ انجام آن را نموده و کار را به ما بندگان پاکدست خدا سپرده اند. اگر گناهی هم هست، بر گردن خودشان است که هم از ما بابصیرت ترند و هم جایگاهی بالاتر در ریسمان الهی دارند! ما عمله اکره هایی بیش نیستیم ...

** زمانی پیش تر، یکی دو نوشته ی سفسطه آمیز از وی را تنها به این شَوَند که در برخی جاهای آن از گمانه زنی های اقتصادی ـ اجتماعی خوبی برخوردار بود، در تارنگاشتم درج نمودم که از آن پشیمان نیستم؛ گرچه، پر بیجا نیست که می گویند:
«عروس تعریفی گوزو از آب در می آید»!

امیدوارم بخت آن را بیابم که دستِکم چندتایی از آن سفسطه ها که بویژه به دهان آن آخوند نابخرد و گروه دزد تبهکارش شیرین آمده را بشکافم و روشن نمایم.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!