«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ آذر ۱۷, چهارشنبه

اشتباه لپّی یا پشتک وارویی تازه؟!

نوشتار زیر با برنام «توافق برجام و نیاز مبرم میهن به دولت برآمده از خواست مردم» در شماره ی ۱۰۱۳ گاهنامه ی «نامه مردم» به تاریخ هشتم آذر ماه گذشته درج شده است. بخش سترگی از نوشتار که کمی بیش از یک صفحه (آ ـ ۴) را دربرمی گیرد به بازگویی خبرهای روزنامه های گوناگون ایران درباره ی سرنوشت آنچه «برجام» نام گرفته، «قانون تحریم های ۱۰ ساله ی یانکی ها»، گفته های یکی از «نخودچی کشمش های نظام» درباره جُستارهای گوناگونی از سرمایه گذاری نکردن بانک های خارجی در ایران گرفته تا «حقوق بشر»، «سوریه»، «آزمایش های موشکی» و «تروریسم» پرداخته و از میان بسیاری جُستارها، «فروش هواپیماهای ایرباس و بوئینگ» را با برجستگی به میان آورده که تا اندازه ای یادآور زبانزد «یافتن جرجیس از میان دیگر پیامبران» است!

اگر واپسین دو جمله ی نوشتار که به نوبه ی خود، کلّی گویی شعارگونه و نادرستی بیش نیست را کنار بگذاریم، سرتاپای آن از آغاز تا انجام، نه تنها تحلیلی دربرندارد که آن را حتا یک گزارش روزنامه نگاری ساده نیز نمی توان شمرد؛ بیش تر چیزی در مایه ی یک خبرنامه؛۱ آنهم خبرنامه ای آشفته و سردرگم که از چارچوب برگزیده ی خویش نیز گاهی بیرون می پرد! چنانچه این ها را نیز نادیده بگیریم، ناهمخوانی آنچه در همان واپسین دو جمله آمده با زمینه چینی خبرنامه ای که فلان حسنقلی آنجا این را گفت و بهمان حسینقلی در جایی دیگر آن را بس چشمگیر است؛ بزبانی دیگر:
آن نتیجه گیری۲، نیازمند چنان صغرا کبرا چیدنی نبوده و نیست!

این را نیز همینجا بیفزایم که بررسی درستی یا نادرستی بند بند نوشتار یادشده، آماج پرداختنم به آن نبوده و در برخی زمینه ها با آنچه آمده، همداستانم. به این ترتیب با نادیده گرفتن نارسایی ها و کاستی های ریز و درشت چنین خبرنامه ی آشفته ای، آنچه برجای می ماند شیوه ی نگرش و برخوردی بر بنیاد سیاست سوسیال دمکراتیک در نتیجه گیری سردرگم واپسین دو جمله ی آن است که انگیزه و بهانه ای برای نوشتنِ این یادداشت شد؛ شیوه ی نگرش و برخوردی که نشانه های بن بست سیاسی را دربرداشته و کار را به پنداربافی و یاوه گویی ناگزیر کشانده است. در این یادداشت بویژه به این سویه اندک اشاره ای شده و از بررسی همه سویه، دانسته خودداری شده است.

اگر در جمله ی «میهن ما نیازمند یک دولت مردمی و دمکراتیک است که برآمده از نظر و خواست واقعی مردم باشد ...»۳ بجای واژه ی «دولت»، واژه ی «رژیم» یا «حاکمیت» یا حتا «نظام» بکار رفته بود با آنکه نارسایی ساختاری و گواهمندی سست نوشتار یا همانا «صغرا کبرای» ناهمخوان با نتیجه گیری آن پابرجا می ماند، خود جمله به تنهایی درست می بود؛ زیرا سخن بر سر رژیمی ضدخلقی، خیانتکار به آرمان ها و باورهای مردم و نیز بهره مندی های ملی ایران است که برآمده از خواست راستین توده های مردم۴ نیست؛ «دولت»، در همه ی کشورها و از آن میان، ایران، تنها بخشی از رژیم (یا «حاکمیت») را دربرمی گیرد؛ همچنانکه کناره گیری یا حتا سرنگون شدن هر از گاهی دولت های سرمایه داری در اینجا و آنجا و به عنوان نمونه ای چشمگیر در ایتالیای پس از «جنگ جهانی دوم» تاکنون، بخودی خود، نشانه ای بایسته از سرنگونی رژیم های آن کشورها نیست.

آیا می توان چنین انگاشت که نویسنده یا نویسندگان نوشتار یاد شده، دچار گونه ای ندانمکاری ذهنی یا آنگونه که بیش تر بگوش آشناست: «اشتباه لُپّی» شده اند؟ به باور من، چنین انگاره ای بسیار دور از ذهن است و واژه ی «دولت»، دانسته و آگاهانه در متن گنجانده شده است؛ به این ترتیب، باید چنین انگاشت که «نامه مردم» به عنوان گاهنامه ی کانونی حزبی که همچنان نام «حزب توده ایران»۵ را یدک می کشد، نه تنها خواهان برآمدن دولتی مردمی و دمکراتیک از درون رژیم سر تا پا تبهکار دزدان اسلام پیشه است که آن را شدنی نیز می پندارد! رژیمی که من از چندی پیش به این سو به شَوَندهایی روشن، حتا آن را سزاوار نام «جمهوری اسلامی» برآمده از انقلاب بهمن ۵۷ نیز نمی دانم. درباره ی چگونگی چنین «شدنی» و چند و چون آن، نه تنها کم ترین سخنی در نوشتار به میان نیامده که جمله ی «میهن ما نیازمند یک دولت مردمی و دمکراتیک است که برآمده از نظر و خواست واقعی مردم باشد ...» با جمله ی گمان برانگیز دیگری پی گرفته شده و نوشتار به فرجام خود می رسد:
«... تنها در صورت تحقق چنین وضعیتی است که باید امیدوار بود بسط و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با دیگر کشورها، دربرگیرنده منافع ایران هم خواهد بود»؛۶ جمله ای که گویی بر زبان یکی از کارگزاران سرمایه داری امپریالیستی رانده شده است! نگاهی باریک تر به این واپسین جمله، افزون بر آنکه شیوه ی نگرش نویسنده یا نویسندگان به جهان پیرامون خویش و جایگاه شان را تا اندازه ای به نمایش می نهد۷ از گمانِ «اشتباه لُپّی» بودن کاربرد واژه ی «دولت» بجای «رژیم» در جمله ی پیش از آن تا اندازه ای بسیار می کاهد.

به هر رو با بدیده گرفتن ورشکستگی روزافزون کلّ رژیم دزدان اسلام پیشه و نبرد شانه به شانه ای که برای پادویی بهتر و بیش تر «یانکی» ها و دیگر همدستان امپریالیست و ریزه خواران شان به سود بالِ (جناح) بورژوا لیبرال آن درگرفته و به پیش می رود۸ ، پربیراه نیست که بگویم:
آن "نتیجه گیری" بگونه ای آگاهانه در چارچوب سیاست کشورهای امپریالیستی در بال و پر بخشیدن هرچه بیش تر به بورژوا لیبرال های درون و پیرامون رژیم و از آن میان، «دولت زهدان اجاره ای» با همه ی دزدان نامدار یا کم تر نام و نشاندار خویش به میان آمده و بازگشت۹ به همان سیاستی است که گروهی مزدور شناخته شده ی «اُم الفساد و المفسدین» (اکبر نوقی بهرمانی) با صورتک چپ از مدت ها پیش آن را پی گرفته و می گیرند. شوربختانه، هیچ گزینه یا انگاره ی دیگری را نمی توان بدیده گرفت که بهانه ای "نیکو" و "گواهمند" برای کاربرد واژه ی «دولت» در آن جمله تراشید؛ مگر آنکه براستی و با نادیده گرفتن همه ی آنچه در بالا آمد، «اشتباهی لُپّی» باشد. به همین شَوَند، دنباله ی آنچه نوشته ام را پی نمی گیرم و تنها این نکته که پیش تر در نوشتارهای دیگری نیز به آن اشاره نموده ام۱۰ را یکبار دیگر یادآور می شوم که پیگیری سیاست «سوسیال دمکراتیک» از سوی این حزب یا هر حزب و سازمان سیاسی دیگری، نه تنها آبی برای توده های مردم میهن مان گرم نمی کند که آن ها را گیج و گول تر از پیش نموده، خودِ این حزب و حزب ها و سازمان های همانند آن را به هنگام بحران اجتماعی، باری دیگر به دنباله روی از این و آن جریان "لیبرال دمکرات" و شاید سبزه قبا یا جیرجیرکی دیگر واخواهد داشت.۱۱ 
   
یادتان نیز باشد که همه ی ما چه در جایگاه تماشاچی که از کنار تنها به شعار «لنگش کن!» بسنده می کند، نشسته باشیم یا چون زنده یاد شاهرخ زمانی و دیگرانی چون وی، پای در میدان نبردی تا پای جان داشته باشیم، در این هنگامه و نمایش تاریخی بگونه ای دست داریم. می توانیم و کسی نیز جلوی مان را نگرفته است که از این همایش تا آن همایش جهانی، از این جشنواره بهاری تا آن جشنواره ی تابستانی پای کوبیم و دست افشانیم و هر از گاهی سخنانی زیبا بلغور کنیم؛۱۲ بر بال هواپیما سوار شده، درودی رفیقانه از این حزب به آن حزب رسانیم و حتا به این ببالیم که پالانی بزرگ تر در فلان همایش بر دوش مان نهاده و مفتِخرمان نموده اند؛ ولی اگر جویی وجدان داشته باشیم از چنین هوده ای (حقی) برخوردار نیستیم که در پی هر برآمد و فروکش اجتماعی که به تماشای آن نشسته و مشتی سخنان بیهوده بر زبان رانده ایم، تنها به تعبیر و تفسیر آن نشینیم و نقش ناچیز، گولزنک و فریبکارانه ی خود را نادیده بگیریم! چنین کاری افزون بر ناروا و ناشایست بودن، بیشرمی نیز هست.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۷ آذر ماه ۱۳۹۵

برجسته نمایی های متن همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت:

۱ ـ بیش تر نوشتارهای این گاهنامه بدرازای سالیان دچار اینگونه نارسایی هاست.

۲ ـ اگر براستی آن کلی گویی ناهمتا و نادرست را نتیجه گیری بتوان نامید.

۳ ـ «توافق برجام و نیاز مبرم میهن به دولت برآمده از خواست مردم»، شماره ی ۱۰۱۳، هشتم آذر ماه ۱۳۹۵

۴ ـ ... و نه واژه ی ناروشن و دربرگیرنده ی «مردم» که همه ی آدمیان یک جامعه را بی چشمی به جایگاه طبقاتی شان دربرمی گیرد!

«دریافت باریک اندیشانه ی عبارت ”توده های مردم“، نقش مهمی در چگونگی برخورد درست طبقاتی در لحظه ی مشخص تاریخی هر جامعه ای بازی می کند و یادگیری و کاربرد بجای آن، بویژه برای نیروهای با گرایش چپ از اهمیتی دوچندان برخوردار است. در این باره، در کتاب آموزشی ”ماتریالیسم تاریخی“ از زنده یاد رفیقِ قهرمان، هوشنگ ناظمی (امیر نیک ایین) از آن میان، چنین آمده است:
به آرش گسترده ی فلسفی و همچنین در اصطلاح علمی کنونی سیاسی و جامعه شناسی، عبارت ”توده های مردم“ به همه ی طبقات و لایه های اجتماعی و کسانی که در سوی پیشرفت و فرگشت (تکامل) جامعه عمل میکنند، گفته می شود. به گفته ای دیگر، در هر پله ی مشخص تاریخی، همه ی طبقات و لایه های اجتماعی که منافع بنیادین شان با خواست های پیشرفت جامعه سازگار باشد، درجهت فرگشت تاریخ کار و کنش داشته باشند، در حل وظایف پیشروانه ی مشخص زمان خود، شرکت و نقش داشته باشند، ”توده های مردم“ نامیده می شوند. ازاین تعریف، دو نتیجه گرفته میشود:
یکی اینکه آرش ”توده مردم“ همتراز و برابر همه ی شهروندان یک دولت یا همه ی اهالی یک کشور نیست؛ دیگراینکه این مانش (مقوله) یک همبود تاریخی چون قوم یا ملت را دربرنمی گیرد.

”توده های مردم“ مانشی است ناهمگون که در خود، کارکنان دست ورز و اندیشه ورز و وابستگان به طبقات گوناگون را می تواند دربرگیرد. تعریف یادشده، همچنین روشن می کند که استخوان بندی بنیادین این مانش، طبقات زحمتکش اند؛ ولی، همزمان این تعریف نشان می دهد که ”توده های مردم“ بیشینه اهالی را در جامعه های بخش شده به طبقات دربرمی گیرد. تنها آن لایه های اجتماعی، طبقات و کسانی که در سوی واپسگرایی (ارتجاع) عمل می کنند، درپیشرفت جامعه ذینفع نیستند و عمل و منافع و خواست های شان درجهت عکس پیشرفت اجتماعی است، بیرون از مانش ”خلق“» یا ”توده های مردم“ جای می گیرند. بنابراین می توانیم بگوییم که ”توده های مردم“ عبارتند از بخش قاطع و تعیین کننده اهالی یک کشور که در هر جامعه، بخش مشخصی دربرگیرنده ی طبقات و لایه های زحمتکش و پیشرو هستند.»

از کتاب «ماتریالیسم تاریخی»، درس ۹۰ ـ توده های مردم ـ سازندگان تاریخ،  امیر نیک آیین، انتشارات حزب توده ایران، تیر ماه ۱۳۶۶ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

برگرفته از پی نوشتِ نوشتار «سخنان هشت من نه شاهی با رویکردی به گذشته و فرار از پاسخگویی!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۵ دی ماه ۱۳۹۳

۵ ـ حزب کنونی کم ترین نشانی از حزب توده ایران در سال های پیش از ۱۳۳۲ و حتا آنچه از آن حزب پرافتخار پیشین در سال ۵۷ به ایران رسید، ندارد.

۶ ـ «توافق برجام و نیاز مبرم میهن به دولت برآمده از خواست مردم»، شماره ی ۱۰۱۳، هشتم آذر ماه ۱۳۹۵

۷ ـ بگمان بسیار نیرومند، نویسنده یا نویسندگان این نوشتار که بالاترین جاها در کانون حزب دگردیسه شده ی نامور یه توده ایران را به چنگ آورده اند، شهروندان انگلیسیِ ایرانی تباری هستند که از گوشه چشم یک انگلیسی میانگین که در خوش بینانه ترین برخورد، هستی اجتماعی آن جامعه را بازمی تاباند به پدیده های پیرامون خود در جهان و ایران می نگرند؛ گرچه باید بیفزایم که من نه تنها به چنین پدیده ای، خوش بینانه نمی نگرم که به آن بسیار بدبین هستم؛ مگر نه آن است که «هستی اجتماعی آدمی، خِرَد وی را تعیین می کند و نه واژگونِ آن» (بازگویی بسیار نزدیک به آنچه دانشمند انقلابی نابغه: کارل مارکس بر زبان رانده بود.)

۸ ـ حاکمیت پلید و نابخردِ کشورمان را در برابر دو گزینه نهاده اند که هر دوی آن ها، هر کدام به شکلی، نه تنها هیچ بُردی برای این حاکمیت و مردم ایران دربرندارد که از هم پاشیدگی سرزمین ایران فرجامین پیامد آن خواهد بود؛ آن دو گزینه که شانه به شانه یکدیگر ساییده و در ستیزی بی فرجام، کارِ نابودی ایران زمین را به سود بهره کشان فرمانروا بر جهانِ سرمایه به پیش می برند در کلی ترین حالت خود، بدینگونه اند:
از سویی، واپسگرایی بیش تر و پرداختن به جُستارهای حاشیه ای چون «حجاب» و «بدحجابی» که نه تنها هیچگونه هماوندی با دشواری های اقتصادی ـ اجتماعی جانفرسای گریبانگیر مردم ایران ندارد که نشانه ای از نداشتن هیچ برنامه ی روشن و چشم انداز امیدبخش برای برونرفت از بن بست کنونی است و بر هرج و مرج و بدتر شدن اوضاع نابسامان کنونی می افزاید؛ و از سوی دیگر، گردن نهادن بازهم بیش تر در برابر برنامه ها و سیاست های سرمایه داری امپریالیستی در کشورمان که بیکاری بیش تر و تنگدستی گسترده تر و خانمانسوزتر مردم، افزایش شکاف طبقاتی و از همه مهم تر گسستن پیوندهای اقتصادی ـ اجتماعی خلق های کشور را به دلیل نیرو گرفتن و گردنکشی هرچه بیش تر بورژوازی بومی در پی خواهد داشت.

آنچه در این میان، بگونه ای زیرکانه از سوی کشورهای امپریالیستی و بهره کشان جهان سرمایه با همدستی حاکمیت تبهکار و نابخرد ایران در زیر پا لگدمال شده، گزینه ای پیشرو و گره گشای همه ی این دشواری هاست که از سویی، نیازمند رویش و بالش سازمان های توده ای و خلقی راستین چون سندیکاها و شوراهای کارگری و کارمندی، انجمن های ایالتی و ولایتی و نیز آزادی حزب های سیاسی از همه گونه ی آن و نه در چارچوبی مردم گولزنک و ساخت و پرداخت حزب ها و دستجات پوشالی با نام های ریشخندآمیز «اراده ملی»، «ذوب ولایت»، «کرامت» و «خوش چُسان دمِ خزینه نشین» است و از سوی دیگر و مهم تر از همه، راه رشد روشن اقتصادی ـ اجتماعی با سمتگیری سوسیالیستی را خواهان است؛ آنچنان سمتگیری که بر پایه ی آن بتوان الگوهای اقتصادی درخور و طرح های آمایش سرزمین را که برخی از آن ها هر روز درنگ ناپذیرتر از پیش می شوند، برای برپایی اقتصاد ملی ایران به سود طبقات و لایه های اجتماعی زحمتکش کشور و پیشبرد برنامه ی همپیوندی اقتصادی ـ اجتماعی سرزمین ها پایه ریزی نموده به اجرا درآورد.

برگرفته از نوشتار «تا دیر نشده باید حاکمیت پلید جمهوری اسلامی را سرنگون نمود!»، ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ اردی بهشت ماه ۱۳۹۳

[با این همه، خوشبختانه نه تنها دُم «جانور» را گرفته ایم که سوارش نیز شده ایم. خوب! این، بخودی خود، پیشرفت بزرگی است که نباید آن را به آسانی از چنگ بدهیم! جلوی بینی اش نیز هویجی خوشبو  آویزان کرده ایم تا سربراه تر شود و در همان مسیری برود که ما می خواهیم؛ ولی، خوب! جانور است دیگر! و هر جانوری ممکن است، هرآن رفتارهای پیش بینی نشده ای از خود نشان بدهد که هم اکنون، چون مهار سر و دم آن در دست ماست، کار بسیار ساده تر شده و ریسک کار که «جانور»، خود و ما را به دره پرتاب کند، بسیار کاهش یافته است. منظورم را که درمی یابید؟ به هر رو، اگر هم چندان سربراه نبود، دیگر از اهمیت گذشته برخوردار نیست؛ بطور کلی، برنامه را بگونه ای پی ریخته ایم که «جانور» را به آن اندازه راه ببریم تا از خستگی از پای درآید. آنگاه سور و سات آماده است! باید به این نکته، باریک بینانه نگریست که بسته به شرایطی که همه ی آن را نمی توان پیش بینی نمود، کم و بیش راه درازی در پیش داریم و بدرازا کشیده شدن راه از بنیاد به آرش سرسختی نشان دادن آن ها نیست؛ آن ها نیز نیک این نکته را دریافته اند که ما نه تنها تحریم های «سازمان ملل» را به آسانی برنخواهیم داشت که تحریم های جداگانه ی خودمان و برخی دوستان اروپایی نیز همچنان برقرار خواهند ماند. از دیدگاه بیرونی نیز هم افکار عمومی مردم در باختر و هم بویژه مردم ایران به این بازی دلبسته اند و سرشان گرم خواهد شد! برای حاکمیت ایران و رهبرشان نیز خوب است؛ زیرا آن ها نیز می توانند به مردم خود نشان دهند که سرگرم پیشبرد کار با سرسختی هرچه بیشترند و بر مواضع خود، استوار ایستاده اند ...]

برداشت های گنجانده شده ی اینجانب در لابلای پاسخ های «رابرت آینهورن»، مشاور پیشین ریاست جمهوری «یانکی» ها به پرسش های پرسشگر «رادیو فردا»

برگرفته از نوشتار «جانور» را به اندازه ای راه خواهیم برد تا از خستگی از پای درآید!، ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ اردی بهشت ماه ۱۳۹۳

۹ ـ بازگشت بویژه از این سویه که سیاست این حزب بدرازای نزدیک به سه دهه، چیزی بیش از دنباله روی آشکار و پنهان از بورژوالیبرال ها و بورژوا دمکرات های ایرانی و ایرانی تبار نبود و تنها در چند سال گذشته، زیر فشار واقعیت های نیرومند اجتماعی ـ اقتصادی ایران و جهان و آگاهی بخشی و روشنگری هایی که اینجانب بیش ترین نقش را در آن داشته ام، هر از گاهی به چپ گرایش بیش تر ولی ناپایدار و نااستواری نشان داد؛ گرایشی که برای خودِ من و با همه ی کوششی که از جان و دل در این زمینه نمودم، رویهمرفته روشن بود که هیچگاه سمتگیری قطعی بسوی سیاستی بر بنیاد «سوسیالیسم دانشورانه» («مارکسیسم ـ لنینیسم») نخواهد یافت.

«از نقطه نظر سیاسی، با توجه به آنکه بخش عمده ی نوشتار به “توطئه خطرناک و کارزار گسترده راه توده“پرداخته است، به دام افتادن در کارزارهای این گاهنامه ی ضد توده ای، مزدور و سرسپرده ی حاکمیت ایران، بیش از هر کس و سازمان و حزبی، دامنگیرِ حزب توده ایران بوده و همچنان هست ... بازبینی حتا گذرای سیاست تبلیغ شده از سوی حزب در ”نامه مردم“ به درازای سالیان به روشنی نوسان های سیاسی حزب را بویژه در دوره های نزدیک به گزینش ها یا بهتر است بگویم: برگماری های نمایندگان مجلس و ریاست جمهوری به نمایش می گذارد. یکی از دلیل ها و شاید نیرومندترین دلیلی که حزب توده ایران، همچنان نتوانسته گریبان خود را از دستِ این جریان پلید رها کند، در سیاست خود حزب نهفته است که در برخی زمینه های گاه عمده، همچنان همراستا با "سیاست" فرصت طلبانه ی ”راه توده“ بوده و با آن همپوشانی (overlap) داشته و دارد. گرچه، روشِ کارِ این جریان پلید را که بنا به دستور و بسان بُتِ عیّار هر از گاهی به رنگی دیگر درمی آید، نمی توانم براستی کار سیاسی بشمار آورم. از دید من، در آینده نیز تا هنگامی که حزب به تیزتر نمودن (صیقل دادن بیش تر) مشی پیکارجویانه خود کامیاب نشده، در همچنان به روی این پاشنه خواهد چرخید ...»

برگرفته از نوشتار «... نه حزب طبقه کارگر ایران و نه هیچ نشانه ای از روزبه، سیامک و دیگر قهرمانان گذشته!»، ب. الف. بزرگمهر، هفتم بهمن ماه ۱۳۹۳

۱۰ ـ «آیا باید چشم براه بحران اجتماعی ـ اقتصادی دیگری نشست تا در پی این و آن ”سبز چمنی“ یا لاله ی خوش رنگ و آبِ روییده در مردابی بنفش دوید و بسان گذشته، در پی رویدادها لنگ لنگان گام برداشت؟ آیا باید تنها به نیرو و توان خویش نگریست و دلاوری پا به میدان نهادن و سر دادن شعار درست، بجا و بهنگام ”سرنگونی رژیم“ را در خود نیافت؟ آیا همه ی این ها برای آن کشتی به گِل نشستگان، نشانه ی بی باوری به نیروی سترگ توده های میلیونی مردم نیست؟»

برگرفته از نوشتار «مشتی دزد و تبهکار بر ایران فرمان می رانند!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۲ مهر ماه ۱۳۹۵

۱۱ ـ «... چون بسیاری دیگر از نوشتارهای این گاهنامه، نشانه های آشکار سیاستی بر بنیاد سوسیال دمکراسی، آنهم نه از گونه ی کلاسیک اروپای باختری آن که کاریکاتورگونه ای وامانده و محافظه کارانه از چنان سیاستی را به نمایش می گذارد.»

برگرفته از نوشتار «آیا هنگام آن نرسیده که چاره ای دیگر اندیشید؟»، ب. الف. بزرگمهر، ششم اسپند ماه ۱۳۹۳

«در سنجش با حزب های جاافتاده و تاریخی «سوسیال دمکرات» در اروپای باختری و آمریکای شمالی، چنان حزب ها و سازمان های وامانده ای در میهن مان، بیش تر کاریکاتوری از آن ها را به نمایش می گذارند.»

برگرفته از نوشتار «اگر حزب بلشویک روسیه و رهبر فرزانه و انقلابی آن نیز همینگونه می اندیشیدند ...»، ب. الف. بزرگمهر، ششم اَمرداد ماه ۱۳۹۴

۱۲ ـ ... و حتا اندکی نیندیشیم که دستِکم خود نیز یکبار هم شده، همایشی میان نیروهای چپ و از آن برجسته تر، میان توده ای هایی که سخنی شاید ارزنده برای گفتن و شنیدن دارند، برگزار نماییم! نه از آنگونه «نخاله» ها و «رفیق دیپلمات» هایی که هم درون و هم پیرامون حزب را انباشته اند و نمونه هایی از آن ها در دیگر سازمان های سیاسی با گرایش چپ ایران نیز بسیار است؛ توده ای هایی که تبار و نشان از روزبه و سیامک دارند ...
  
***

توافق برجام و نیاز مبرم میهن به دولت برآمده از خواست مردم

روزنامه اعتماد،۴ آذر، سخنان علی خامنه ای را نقل کرده که وی در اشاره به گمانه زنی های اخیر که ترامپ ممکن است سیاستی سخت گیرانه تری نسبت به توافق برجام اتخاذ کند، می گوید:"ما فعلا امكاني براي قضاوت درباره دولت جديدي كه قرار است سركار بيايد نداريم، اما دولت كنوني، برخلاف آنچه در موضوع برجام تعهد كردند و تصميم‌گيري‌هاي مشترك انجام شده، كه آن زمان مسوولان به ما اعلام كردند، عمل مي‌كند و تخلفات متعددي را مرتكب شده است."

خامنه ای در اشاره به تمديد قانون تحريم‌هاي ١٠ ساله در كنگره امريكا، اضافه كرد:" اگر اين تمديد، اجرايي و عملياتي شود، قطعا نقض برجام است و بدانند جمهوري اسلامي ايران حتما در مقابل آن واكنش نشان خواهد داد." خامنه ای در جایی دیگر به بدقولی های دولت آمریکا پرداخت و اضافه کرد:" دولت امريكا علاوه بر آن قول‌ها و تعهداتي كه در قضيه برجام انجام نداده، يا ناقص عمل كرده است و مسوولان دست اندركار برجام هم صراحتا به اين موضوع اشاره كرده‌اند، اكنون برجام را وسيله‌اي براي فشار مجدد بر ايران قرار داده است." سخنان خامنه ای در این باره تنها مورد در رابطه با سرانجام برجام نبوده و بخصوص پس از پیروزی ترامپ به عنوان رئیس جمهور آینده آمریکا، واکنش ها در داخل بسیار گسترده بود. سخنان علی خامنه ای از آن رو باید با تامل مورد بررسی قرار بگیرد که انتظار از برجام نزد مقامات حکومتی نتیجه دلخواه آنان را به همراه نداشته است و اتفاقا این ربطی هم به آمدن ترامپ ندارد. به عنوان مثال در چندین هفته گذشته موضوع فروش هواپیماهای ایرباس و بوئینگ فراز و نشیب هایی را داشت که در نهایت تحویل این هواپیماها را تاکنون عملی نکرده است . با اینکه گزارش رسید که دولت آمریکا مجوز فروش هواپیماها را به ایران صادر کرده است اما واقعیت های موجود نشان می دهد در این رابطه هنوز دشواری های زیادی وجود دارد که حل و فصل آن لااقل به زمان بیشتری احتیاج دارد. آرمان، ۲ آذر، نوشت:" قائم مقام وزیر راه و شهرسازی در واکنش به اظهارات منتشر شده از سوی مقامات ایرباس و بوئینگ مبنی بر اینکه اگر دولت آمریکا فروش هواپیما به ایران را ممنوع کند، به این تصمیم احترام می گذارند گفت که هنوز نمایندگان ایرباس و بوئینگ به صورت رسمی چیزی را به ما اعلام نکرده اند." روزنامه شرق، ۱ آذر هم گزارشی در این ارتباط دارد که اما و اگرهای فروش هواپیما به ایران در آن توضیح داده شده است و وضعیت مبهم و نامعلومی را ترسیم می کند. مجید تخت روانچی، معاون اروپا و آمریکای وزارت امور خارجه در گفت و گو با اعتماد، ۲ آذر، در رابطه با تعهدات آمریکا و کشورهای اروپایی به موارد متعددی اشاره می کند و از جمله می گوید:" ... یکی از اصلی ترین چالش های باقیمانده عدم حضور بانک های بزرگ اروپایی در ایران بوده و مقام های متفاوت به صراحت تاکید کرده اند که بانک های متوسط و کوچک به ایران آمده اند اما امتناع بانک های بزرگ ادامه دارد. ... در بحث دفاعی[منظور آزمایشات موشکی] به طرف مقابل ... گفته ایم، که موضوع سیاست دفاعی ما به هیچ وجه و در هیچ شرایطی نمی تواند مورد گفت و گو و مذاکره قرار بگیرد.  موضوع سوریه یکی از موضوعات مهم برای اتحادیه اروپاست که شامل بحث آواره ها و تروریسم می شود. اروپایی ها به ایران به چشم کشوری نگاه می کنند که می تواند در حل بحران کمک کند و البته که در حال کمک کردن هم هستیم. ... موضوع حقوق بشر و گفت و گو با غربی ها در این خصوص از حساسیت زیادی نزد ما برخوردار است." سخنان تخت روانچی که جزو مذاکره کنندگان هسته ای هم بود و موقعیت بالایی هم در وزارت امور خارجه دارد به روشنی نشان می دهد که توافق برجام در مرحله عمل دشواری های جدی را برای رژیم به وجود آورده است و به نظر می رسد آمریکا و کشورهای اروپایی با توجه به موقعیت ضعیف جمهوری اسلامی در صدد گرفتن امتیازات بیشتر و مجبور کردن آن به عقب نشینی های معینی هستند. تخت روانچی از یک طرف به دشواری رابطه بانکی اشاره می کند و در همان حال اعتراف می کند که اتحادیه اروپا خواستار حل و فصل مسئله سوریه می باشد. به طور حتم و یقین درخواست اتحادیه اروپا از ایران باید معطوف به عدم حمایت از بشار اسد باشد. منتها تخت روانچی موضوع را وارونه انعکاس داده است. یادآوری این چند موضوع به این دلیل است که مشخص شود که علی خامنه ای بارها و بارها با سخنان محکم و به ظاهر مقتدرانه خط قرمزهایی را تعیین می کرد اما در نهایت بدون اینکه این خط قرمزها رعایت شوند با تایید خود وی مورد توافق قرار می گرفت. اینکه خامنه ای دوباره اعلام می کند اگر تحریم های ده ساله تایید شود، جمهوری اسلامی واکنش نشان خواهد داد، ادامه همان سخنان توخالی است. آمریکا و اروپا اهداف معین و تعیین شده ای دارند که برای حصول به آنها رژیم ولایت فقیه را به طرق مختلف تحت فشار قرار می دهند و تجربه نزدیک به چهار دهه حکومت اسلامی به روشنی نشان داده است که حاکمان فعلی در نهایت برای تحکیم موقعیت خویش حاضر به امتیاز دادن هستند. این وضعیت نه تنها منافع ملی کوتاه و بلند مدت میهن را قربانی می کند بلکه در نهایت رنج و درد مردم زحمتکش میهن را بهبود نمی بخشد. میهن ما نیازمند یک دولت مردمی و دمکراتیک است که برآمده از نظر و خواست واقعی مردم باشد. تنها در صورت تحقق چنین وضعیتی است که باید امیدوار بود بسط و گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با دیگر کشورها، در برگیرنده منافع ایران هم خواهد بود.

برگرفته از «نامه مردم »، شمارۀ ۱۰۱۳، هشتم آذر ماه ۱۳۹۵

بختی برای ویرایش این نوشتار نداشتم.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!