«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ مهر ۲۰, سه‌شنبه

برای ما دیگر فیلم نیا گداعلی!

این بالرین را ببین آقا بیشعور! اگر زبانم لال در همین دم می مرد و به آن جهان پر می کشید و با همین فیگور جلوی خدا پدیدار می شد، خدا نه تنها هیچگونه نسناسی و حتا ناخرسندی از خود نشان نمی داد که وی را جایی خوب نه در بهشت به عنوان حوری که در کنار فرشتگان نزدیک خویش یا آنگونه که به عربی گفته می شود: «مُقَرّب» می بخشید؛ ولی تو با همین شکل و شمایل قِناس و نیرنگبازت، اگر انشاء الله به آنجا رهسپار شده و به حضور خدا شرفیاب شوی، پیش از آنکه روضه خوانی چابلوسانه ات را بیاغازی از تختش برمی خاست؛ ریش درازت را می گرفت و می گفت:
برای ما دیگر فیلم نیا گداعلی!

دنباله اش را نگویم بهتر است. می پندارم بارها آن را به خواب دیده و با ترس از جا برخاسته ای.

ب. الف. بزرگمهر ۲۰ مهر ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!