«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ مرداد ۱۱, دوشنبه

«انقلاب» به آرش دارهای آماده در سویی و «سخن درمانی» در سوی دیگر است!

«انقلاب به معنای مستقل بودن، دست نیاز به سوی کسی دراز نکردن، با اراده خود تصمیم گرفتن، به رای مردم خود متکی بودن، فقط سر در برابر مردم خود فروآوردن است؛ انقلاب به معنای ملت آزاد، آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی نقد و انتقاد است.»

زبان بازی آخوند پفیوز امنیتی: حسن فریدون روحانی شده در همایش پنجاهمین سالروز بنیادگزاری شرکت ملی گاز ایران، برگرفته از «صنعت ما» ۱۱ امرداد ماه ۱۳۹۵

نه، دزد پفیوز! «انقلاب»، آنگونه که تو در می یابی به آرش زد و بند با «شیطان بزرگ»، سر بر آستان وی ساییدن و با واماندگی درخواست گذشت و بخشش کردن، تن به قراردادهای ننگین و پنهانی دادن، دله دزدی از هر راهی، نشاندن هر کون نشوری از روستای زادگاه به مسوولیتی ناروا، پولشویی به یاری برادر و خواهر و عمه و دایی و هر ننه قمر دیگر است.

به تصویر بنگر! «انقلاب» به آرش ملتی زبان بسته، آزاد از اندیشه و سرجُنبان در برابر هر اسلام پیشه ی به جاه و جایگاه رسیده است. «انقلاب» به آرش داغ و درفش و دارهای آماده برای پیر و جوان و «سخن درمانی» برای توده های مردم است. «انقلاب» در مرام بی بته هایی چون تو همانا «ضد انقلاب» به پوستین انقلاب درآمده برای به باد دادن کشوری باستانی است.

ب. الف. بزرگمهر ۱۱ امرداد ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!