«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ مرداد ۱۶, شنبه

تاریخ سرنگونی خود را نزدیک تر کردید!

کوشش تان برای به جان هم انداختن خلق های ایران، نه تنها به جایی نخواهد رسید که آن ها را در برابر زور و ستم یگانه تر خواهد نمود!

متن نامه ی مادر ایوب بهرام زهی، زندانی اعدام شده بلوچ  به مادران زندانیان بدار آویخته شده ی «اهل سنت»

بسم رب الشهدا و صدیقین

امروز که خبر شهادت و اعدام ۲۲ جوان اهل سنت کرد را شنیدم، تاریخ مرا به عقب برگرداند؛ به ۴ آبان ۹۲، روزی که ۱۶ جوان بلوچ اهل سنت که یکی از آنها فرزندم ایوب بهرامزهی بود، اعدام شدند و ظالمان چراغ زندگی آنها را در این روز خاموش کردند.

من معنی ناله و فریادهای این مادران را می فهمم؛ چون خودم درد جگر گوشه ام، ایوب بهرامزهی را دیده ام. می دانم که چطور این اعدام ناجوانمردانه، کمر مادران و خواهران این شهدا را می شکند. می دانم چطور پدران، برادران و مردان خانواده برای تسلی خواهران و مادران شهدا اشک های خودشان را مخفی و پنهان می کنند.

می دانم الان مادر شهرام، بهرام، طالب، کیوان و آرش، می فهمم مادر بهروز، کاوه، کیوان و وریا، آری من درک می کنم که مادر عالم، پوریا، بهمن، یاور، امید و شاهو، متوجه هستم که مادر ادریس، احمد، فرزاد، امجد و محمد چی می کشند. اما خواهران من غم مخورید که چون حسین هم در کربلا توسط یزیدیان سربریده شد، ولی نه مملکت شمر و یزید در دنیا ماند و نه کسی جز به نفرین از او یاد می کند؛ اما همه عاشق حسین و جوانمردی او هستند.
...
تاریخ مردانگی این مردان را فراموش نمی کند؛ همانطور که ظلم این ظالمان را فراموش نخواهد کرد.
خواهران من! شیرمادران کرد! نه شما من را می شناسید و نه من شما را اما یک وجه مشترک داریم آن فرزندان شهید ما هستند برای این شما خواهر من و فرزندان شما همچون ایوب بهرامزهی فرزند من هستند.

مادر زندانی بلوچ اعدام شده، شهید ایّوب بهرام زهی

این نامه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است؛ دو بند آن را نیز پیراسته ام. برنام و زیربرنام نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!