«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ شهریور ۱۰, چهارشنبه

رونمایی از یک بازی سودمند و سرگرم کننده!

پس از رونمایی از بازی «پوکمون گو»، [رژیم] ایران نیز یک بازی به نام «پولمون کو؟» ساخته است. شیوه ی انجام بازی اینگونه است که نخست دست اندرکاران حکومت، پول مردم را بالا می کشند و چند قُلُپ آب هم به یاد «امام شهید» روی آن می نوشند؛ سپس، مردم جلوی نهادها یا بنگاه هایی چون «پدیده شاندیز»، «ثامن» و «بنیاد شهید» و برخی بانک ها گرد هم می آیند و فریاد می کشند:
«پولمون کو ؟!»

با بدیده گرفتن سرگرم کننده بودن این بازی، قرار بر این شده تا همه ی مردم ایران به این بازی فراخوانده شوند و به برنده ی خوشبخت آن در هر دور که توانسته پولش را پس بگیرد، جایزه ی ویژه ای به نام «اقتصاد مقاومتی» پیشکش کنند!

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام و افزوده ی درون [ ] نیز از آنِ من است ب. الف. بزرگمهر

دو خبر دروغ در رسانه ای مزدور

چگونه تراز آگاهی و دانش و بینش خوانندگان را دستِکم می گیرند!

می دانند کفگیرشان به ته دیگ خورده و دیگر کم تر کسی در جهان به یاوه های گوش پُر کن شان درباره ی خطر بزرگ «جمهوری دمکراتیک خلق کره» که آن را دانسته «کره شمالی» می نامند، گوش می سپارد؛ با این همه، زمینه چینی برای آغاز جنگی که نه تنها آن کشور سرفراز که چین، روسیه و منطقه ی هندوچین را نیز تهدید می کند از هر راهی پی گرفته می شود؛ دروغ بافی درباره ی «دشمن» و کاربرد نیرنگ های فریبکارانه ی رسانه ای به شیوه ی ماکیاولی، یکی از این راه ها برای دستیابی به آن آماج های پلید است.

هر دو گزارش زیر از تارنگاشت مزدور وابسته به «یانکی» ها برگرفته شده که در یکی، دروغ به اندازه ای آشکار است که قلم بمزدان، ناچار به نهادنِ جای پای فرارِ «اگر این خبر حقیقت داشته باشد ...»۱ شده اند. در گزارش دوم به تیرباران یکی از بلندپایگان «جمهوری دمکراتیک خلق کره» به شَوَند «چرت زدن در زمان یکی از سخنرانی‌های رهبر»۲ آن کشور اشاره شده است. همین گزارش، «اعدام» بلندپایه ای دیگر در ماه گذشته را یادآور می شود که شاید به شَوَند سن و سال بالا بگونه ای طبیعی مرده و درست به همین شَوَند، یک ماه زان پس، زمینه برای خبرسازی «اعدام» را درخور یافته اند!
                                                                             
خبرهای هر دو گزارش از زبان فلان یا بهمان «منابع»۳ گوربگور شده و مزدوران رسانه ای رژیم دست نشانده ی «یانکی» ها در بخش چنگ اندازی شده ی سرزمین کره آورده شده که تاکنون بارها و بارها دروغگویی های شان برای مردم جهان روشن شده است. با این همه، نکته ی چشمگیر در هر دو گزارش به زبان پارسی شلخته ی آن رسانه ی مزدور، دستِکم گرفتن تراز آگاهی و دانش و بینش خوانندگان ایرانی و حتا ایرانی تبارانی است که در سامانه ی زمینگیر شده سرمایه داری امپریالیستی هنوز گواریده نشده اند.

از دید من، شَوَند دیگر درج چنین گزارش هایی، افزایش پرخاش های توده های مردم کره در بخش چنگ اندازی شده ی باشورِ (جنوب) آن کشور از آن میان به نشاندن موشک های «تاد» در آن سرزمین است که دانسته و آگاهانه از بازتاب رسانه ای آن از سوی رسانه های همچنان نیرومند امپریالیستی ـ سیهونیستی جلوگیری می شود.     

مرگ بر امپریالیسم و سیاست های جنگجویانه ی آن برای نابودی خلق ها و ملت های جهان!

زنده باد مردم سرفراز و دولت جمهوری دمکراتیک خلق کره!

ب. الف. بزرگمهر     دهم شهریور ماه ۱۳۹۵

پی نوشت:

۱ ـ «معاون وزیر آموزش کره شمالی اعدام شد»، برگرفته از تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها: «رادیو فردا»، دهم شهریور ماه ۱۳۹۵

۲ ـ «دو مقام ارشد کره شمالی تیرباران شده‌اند»، برگرفته از تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها: «رادیو فردا»، دهم شهریور ماه ۱۳۹۵

۳ ـ اگر می پندارید که تنها رژیم دزدان اسلام پیشه ی همچنان فرمانروا بر میهن مان از «جنّ و پری» و «یأجوج و مأجوج» در پیشبرد سیاست های شان سود می برند، سخت در اشتباهید. «منابع» که در کمابیش همه ی گزارش های رسانه ای امپریالیستی ـ سیهونیستی کاربرد دارد نیز گونه ای دیگر از چنین بهره وری را به نمایش می نهد که در آن از «جعفر جنّی» گرفته تا سایر «تخم جنّ» های ناپیدای رسانه ای سود فراوان برده می شود.

***

معاون وزیر آموزش کره شمالی اعدام شد

خبرگزاری رویترز به نقل از منابع کره جنوبی خبر داد که معاون وزیر آموزش کره شمالی اعدام و دو تن از مقام های بلندپایه ی این کشور نیز توبیخ شده اند.

به گزارش خبرگزاری رویترز در روز چهارشنبه، این شخص در یک جلسه با حضور کیم جونگ اون، رهبر کره شمالی، به او بی احترامی کرده است.

به نوشته ی رویترز، اگر این خبر حقیقت داشته باشد، می تواند نشانگر آغاز دور تازه ای از اقدام های کیم جونگ اون، برای تنبیه دستیاران ارشد خود باشد.

کیم جونگ اون در سال ۲۰۱۱ و به دنبال مرگ پدرش، کیم جونگ ایل به قدرت رسید و پس از آن شماری از مقام های ارشد را اعدام کرد.

تحلیلگران می گویند که این اقدام وی برای تثبیت بیشتر قدرتش است.

برگرفته از تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها: «رادیو فردا»، دهم شهریور ماه ۱۳۹۵

نیازی به ویرایش این گزارش ریشخندآمیز ندیدم. برجسته نمایی های متن از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر

***

دو مقام ارشد کره شمالی «تیرباران شده‌اند»

مقام‌ها و رسانه‌های کره جنوبی می‌گویند کیم یونگ‌جین، معاون نخست‌وزیر در امور آموزش، ری یونگ‌جین، یک مقام ارشد در وزارت آموزش کره شمالی، و نیز وزیر پیشین کشاورزی تیرباران شده‌اند.

احتمال داده می‌شود که اعدام این مقام‌ها در ادامه پاک‌سازی‌های داخلی حکومت پیونگ‌یانگ صورت گرفته باشد.

خبرگزاری دولتی کره جنوبی، یون‌هاپ، دهم شهریور ماه به نقل از وزارت همبستگی آن کشور، نهاد ناظر بر رابطه با کره شمالی، می‌گوید کیم یونگ‌جین، ۶۳ ساله، ماه گذشته اعدام شده‌است.

روزنامه پرشمارگان جونگ‌آنگ ایلبو، چاپ سئول، نیز یک روز پیش از این نوشته بود ری یونگ‌چون، «به دلیل چرت‌زدن» در زمان یکی از سخنرانی‌های رهبر کره شمالی، دستگیر و پس از بازجویی‌های مختلف، به‌وسیله تیربار ضدهوایی تیرباران شده‌است.

به گزارش این روزنامه، اتهام‌های مطرح‌شده علیه وزیر آموزش و پرورش مواردی مختلف از جمله «فساد» را نیز در بر گرفته‌اند.

این روزنامه می‌گوید حکم اعدام وزیر پیشین کشاوزی نیز صادر و اجرا شده‌است.

مقام‌ دولت سئول در عین حال به خبرگزاری یون‌هاپ گفته است کیم یونگ‌چول، رئیس «اداره جبهه متحد» (نهاد مسئول روابط دو کره) نیز برای «بازپروری» به مناطق روستایی فرستاده شده‌است. هنوز اطلاعات بیشتری در مورد این مقام دولت کره شمالی منتشر نشده‌است.

از زمانی که کیم جونگ‌اون، پنج سال پیش، رهبری کره شمالی را به دست گرفت، در موارد مختلفی خبر اعدام مقام‌های ارشد و حتی اعضای خانواده رهبر جوان آن کشور منتشر شده‌است.

تحلیل‌گران معتقد هستند دلیل عمده این پاکسازی‌ها، رقابت‌های درونی حکومت و تلاش کیم جونگ‌اون برای تحکیم قدرت خویش است.

بسیاری از مقام‌های پاکسازی‌شده از افرادی بوده‌اند که در دوران پدر او به سمت‌های مختلف دولتی گمارده شدند.

برگرفته از تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها: «رادیو فردا»، دهم شهریور ماه ۱۳۹۵

نیازی به ویرایش این گزارش ریشخندآمیز ندیدم. برجسته نمایی های متن از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر
 

روح، خانه می خواهد چکار؟! ـ بازانتشار

گفته ای از یکی از نمودارهای خدا: حضرت حجت الاسلام «پناه بر خدا» با عنوان «ارزش هر آدمی به اندازۀ مسأله‌ای است که دارد» در «گوگل پلاس» درج کرده که می گوید:
«آیا مسألۀ ما به اینجا رسیده است که فاصلۀ ما در بهشت با امام حسین(ع) چقدر است؟

اگر به بعضی‌ها بگویید مسألۀ من این است که «خانۀ من در کدام مرتبۀ بهشت خواهد بود» به شما می‌خندند. اینها اتفاقاً همان کسانی هستند که اگر خانۀ آنها در تهران یک کوچه بالاتر یا پایین‌تر باشد برایشان بزرگ‌ترین مسأله است! یعنی برای ۵۰ ـ ۶۰ سال زندگی دنیا، این برایش مسأله است که محل زندگی‌اش کجا باشد؛ ولی برای زندگی بی‌نهایت و ابدی آخرت برایش مهم نیست خانه‌اش کجا باشد!»

می نویسم: دلیلش بسیار ساده است! چون در آن جهان، بر پایه ی آنچه در دین و مذهب و داستان های مذهبی آمده، روحی بیش نیستی. روح، خانه می خواهد چکار؟! هرجایی که بخواهد، می نشیند؛ هرجا بخواهد، می رود و از درون چیزهای دیگر هم رد می شود. کسی چه می داند؟ شاید از درون خودِ خدا هم بتواند رد بشود؛ روح است دیگر! درست مانند این تصویر که کسی ناسزای «سگ تو روحت» را جان بخشیده است.

آنوقت، خدا چه ناسزایی به روح آن آدم خداآزار خواهد داد، من نمی دانم!

ب. الف. بزرگمهر ۳۰ تیر ماه ۱۳۹۲

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/07/blog-post_1665.html

۱۳۹۵ شهریور ۹, سه‌شنبه

به خدا سوگند، ما پاکدستیم!

به گزارش زیر باریک شوید! بازهم آبروریزی از یکی دیگر از دزدان دون پایه ی "پاکدست" رژیم دزدان اسلام پیشه؛ گرچه نه در تراز بانک زنی چون محمود خاوری یا رشوه خواری چون آقازاده ی «اُم الفساد والمفسدین» که در تراز آنچه ما ایرانیان، بیش تربا برنام گوش آشنای «آفتابه دزدی» می شناسیم:
دزدی یکی از مسوولین اسلام پیشه در فروشگاهی در «کوپاکابانا»ی برزیل! جُستاری که در بنیاد خود، جداگانگی ندارد؛ کوچک یا بزرگ به هر رو، دزدی است و اگر در جایگاه نماینده ی یک کشور باشی به پای همه ی مردم آن کشور نهاده می شود؛ بماند که کار ما ایرانیان از این سخنان گذشته و نمایندگان ریز و درشت رژیم دزدان اسلام پیشه، نه آبرویی برای ایران و ایرانی بر جای گذاشته اند و نه بوته ای نشاشیده در جایی از جهان!

یکی دیگر از رسانه های ایرانی، در این باره چنین اشاره ای داشت:
«رفتار ناشایست مسوولان ورزشی در میادین بین المللی باز هم آبروریزی به بار آورد. نماینده ورزش ایران این بار نه به خاطر تفاوت های فرهنگی و بی اخلاقی ها بلکه به دلیل سرقت در یکی از فروشگاه های خارجی متهم شده است.»* (برجسته نمایی های متن از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر)

... و من ناخودآگاه به یاد شنای زیرآبی یکی دیگر از مسوولین رژیم اسلام پیشه در استخری در یکی از کشورهای آمریکای لاتین و شاید همین کشور برزیل و ور رفتن به پر و پاچه ی چند دختر نوجوان می افتم که نمونه ی خوبی از «تفاوت های فرهنگی» بوزینگان خوب نمازخوان و جانماز آب کش بیشرف با بیش تر مردم جهان و از آن میان، بخش سترگی از مردم ایران را به نمایش گذاشت.

آنگونه که در گزارش آمده، گذرنامه «آفتابه دزد» را گرفته اند و قرار است در دادگاهی، چرایی و چگونگی بزهکاری خویش را بازگوید. بخشی از صحنه ی آن دادگاه کوچک بگمانم چنین آمد:
ـ چرا بدون پرداخت پول آن کالاها بیرون رفتید و به چه شَوَند آن ها را در کمربند خود جاسازی کرده بودید؟

ـ آقا به خدا به قرآن سوگند، نمی دانم این چیزها چگونه به زیر کمربندم راه پیدا کرده اند ... ما دست مان کژ نیست؛ پاکدست هستیم. اگر نمی پذیرید، بروید از رهبر «عظیم الشان» مان در ایران بپرسید! از دو حال بیرون نیست:
یا کار الله است که می خواسته از ما آزمون پاکدستی بگیرد؛ یا زیرِ سرِ شیطان که سربسرمان گذاشته تا آبروی مان را بریزد؛ ما به خدا توکّل کردیم؛ استخاره هم کردیم؛ هر دو خوب بود، نمی دانم چرا ...

در حالیکه ترزبان (مترجم شفاهی) برای برگردان این گفته ها به زبان پرتغالی با دشواری روبروست و رییس دادگاه نیز درست درنیافته، الله و شیطان و رهبر «عظیم الشان» که آرش این یکی را نیز خوب در نیافته، چه هماوندی با دزدی در فروشگاه دارد و همگی هاژ و واژ به یکدیگر می نگرند، می پرسد:
آیا بهتر نیست از وی، آزمایشی روانی نیز گرفته شود؟!

ب. الف. بزرگمهر    نهم شهریور ماه ۱۳۹۵

* برگرفته از روزنامه «شرق»، هشتم شهریور ماه ۱۳۹۵

***

دمیرچی متهم سرقت در برزیل
                                     
رسانه های خارجی تخصصی والیبال طی خبری اعلام کرده است، یکی از افراد اعزامی به مسابقات آزمایشی المپیک، دست به سرقت زده است!

به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج ، سایت جهان والیبال در خبر خود اعلام کرد که یکی از مسئولان یکی از فدراسیون های برجسته والیبال جهان در روزهای پایانی بازی های المپیک ۲۰۱۶ ریو دو ژانیرو موجبات رسوایی این فدراسیون را به بار آورده است.

به گزارش سرویس ورزشی خبرگزاری موج و به نقل از سایت انگلیسی جهانی والیبال، منصور دمیرچی ۵۳ ساله که از اعضای فدراسیون والیبال ایران می باشد، در حالی که روز سه شنبه ۲۵ اوت در روزهای پایانی المپیک سعی داشت اجناسی را از مغازه ای در کوپاکابانا به سرقت ببرد، دستگیر شد.

بنا بر خبرهای دریافتی از پلیس ریو وی در حالی دستگیر شد که بدون پرداخت پول اجناسی که در کمر لباس خود پنهان کرده بود در حال خروج از مغازه بود. در سایت g1.globo.com نوشت:
دمیرچی پس از دستگیری به ایستگاه پلیس برده شد و پس از پرداخت غرامت آزاد شد؛ اما وی همچنان باید پاسخگو باشد و به همین منظور پاسپورت وی توسط پلیس توقیف شد تا مانع خروج او از برزیل قبل از ادای توضیحات لازم شود.
...

برگرفته از پیوند زیر:

بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم.   ب. الف. بزرگمهر

ما مزه ی دهان دزدان را بهتر می دانیم!

به گزارش زیر از تارنگاشت وابسته به وزارت خارجی «یانکی» ها اندکی باریک شوید! ماهیت رژیم دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان را روشن تر می توان دید و به گوشه هایی از بند و بست های گذشته و کنونی این رژیم با «شیطان بزرگ» نیز اشاره هایی شده است.

سخنگوی «کاخ سپید»، درباره ی چگونگی پرداخت ۴۰۰ میلیون دلار پول نقد همراه با بهره ی آن که سر به ۱.۷ میلیارد دلار می زند، گفته است: «در واقع هیچ نکته غیرعادی در مورد روش پرداخت وجود ندارد.» «برادر بَرَک حسین» یا همانا «مبارک» نیز درباره ی شیوه ی پرداخت پول که با فرستادن هواپیمایی ویژه به ایران و بگونه ای نقدی انجام پذیرفته، نداشتن هماوندی سرراست بانکی با ایران را بهانه نموده است. به هر رو، هم آن سخنگوی پررو و هم «مبارک»، هر دو  چرند می گویند؛ زیرا به آسانی می شد آن پول را چون نمونه ی یادشده در همین گزارش در دوران ریاست جمهوری «بیل کلینتون» از راه بانکی پرداخت نمود.

روشن است که در اینجا سخن بر سر پولی که از آنِ خود ایران بوده و می بایستی به بودجه ی عمومی کشور بازگردانده می شده، نیست؛ سخن بر سر چگونگی پرداخت آن است که سویه ای گمان برانگیز و آنگونه که در گزارش زیر آمده، کم پیشینه در تاریخ «ایالات متحد» دارد. اینکه دزدان اسلام پیشه، دلبستگی ویژه ای به کشور سوییس و بانک های آن دارند و بیش تر داد و ستدهای هماوند یا ناهماوند خویش را از راه بانک های این کشورِ سوداگر و میانجی میان دزدان همه ی جهان به انجام می رسانند نیز از گذشته روشن بود. در این گزارش به نمونه ی دیگری از اینگونه پول ستانی ها در برابر ماجرای غم انگیز به موشک بسته شدن هواپیمای مسافربری ایران و مرگ جانگداز ۲۹۰ تن از سرنشیان آن که بخش سترگی از آن ایرانیان بوده اند نیز اشاره شده است.

بگمان نیرومند و شَوَند یا شَوَندهایی که همچنان ناروشن مانده، دم و دستگاه دیوانسالاری «یانکی» ها به پافشاری دزدان اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن نگونبخت مان در زمینه ی شیوه ی پرداخت نقدی که کم تر رد پایی در داد و ستدهای بانکی رسمی برجای می نهد، گردن نهاده اند. به این ترتیب و برای آنکه سخن را کوتاه نموده باشم، دنباله ی گفته ی آن بچه پرروی «کاخ سپید» که در بالا با برجسته نمایی از آن یاد کردم، چنین از آب درمی آید:
... ما مزه ی دهان دزدان را بهتر می دانیم!

نمی دانم به چنین اوضاعی باید گریست یا خندید؟ یا شاید هم، هر دو!

ب. الف. بزرگمهر    نهم شهریور ماه ۱۳۹۵

***

ماجرای پرداخت «بی‌سابقه» ۴۰۰ میلیون دلاری آمریکا به ایران

خبرگزاری آسوشیتدپرس با استناد به‌نظر مورخان امور دیپلماتیک و کارشناسان حقوقی می‌نویسد پرداخت ۴۰۰ میلیون دلار پول نقد توسط آمریکا به ایران تحت عنوان غرامت (بازپرداخت) دعاوی مالی چند دهه گذشته در تاریخ معاصر آمریکا اقدام بی‌سابقه‌ای است. همزمان بودن این پرداخت با هدف کمک به آزادی زندانیان آمریکایی در ایران نيز سئوال‌های بیشتری را مطرح کرده است.

این مبلغ ۱۷ ژانویه ۲۰۱۶ درست همان روزی که ایران با آزادی زندانیان موافقت کرد پرداخت شده است. دولت آمریکا ماه‌ها تاکید می‌کرد که این دو موضوع ارتباطی نداشتند ولی اخیرا اذعان کرده که از پرداخت این پول به عنوان عاملی برای تضمین آزادی قطعی و خروج زندانیان از ایران استفاده کرده است. فقط پس از قطعیت پیدا کردن آزادی زندانیان دولت آمریکا اجازه داد هواپیمای حامل پول، شامل مقداری یورو، فرانک سوئیس و سایر ارزهای خارجی به مقصد ایران حرکت کند.

جان ارنست، سخنگوی کاخ سفید در روزهای اخیر درمورد پرداخت این پول گفت: «در واقع هیچ نکته غیرعادی در مورد روش پرداخت وجود ندارد.» اما مورخان امور دیپلماتیک و کارشناسان دعاوی بین‌المللی معتقدند چنین پرداختی بی‌سابقه است.

مورخان وزارت خارجه آمریکا نیز نتوانسته‌اند در تاریخ معاصر اين کشور نمونه مشابهی از پرداخت پول برای حل اختلاف با یک کشور دیگر ارائه دهند.

اذعان مقامات کاخ سفید به وجود نوعی ارتباط بین آزادی زندانیان و پرداخت پول و روش نامتعارف پرداخت آن باعث شده جمهوری‌خواهان ادعای خود مبنی بر پرداخت «حق حساب» برای آزادی زندانیان را با قاطعیت بیشتری تکرار کنند.

باراک اوباما در یک کنفرانس خبری در ماه اوت گفت به خاطر نداشتن رابطه بانکی مستقیم با ایران که پرداخت پول از طریق مراسلات متعارف بانکی را ناممکن می‌سازد، از روش پرداخت پول نقد استفاده شده است.

این ۴۰۰ میلیون دلار بدهی آمریکا به ایران به خاطر بیعانه یکی از قراردادهای تسلیحاتی بین دو کشور در دهه ۷۰ میلادی بود. پس از وقوع انقلاب و قطع مناسبات دو کشور، این تسلیحات هیچگاه به ایران تحویل داده نشد و ایران از آن زمان خواستار بازپرداخت این مبلغ و بهره آن بوده است. هفت ماه پیش دو طرف با توافق روی رقم ۱.۷ میلیارد دلار برای حل این اختلاف حقوقی به نتیجه رسیدند.

آلن هنریکسون پروفسور تاریخ دیپلماسی در دانشگاه تافت می‌گوید یک نمونه مشابه پرداخت پول نقد برای حل اختلاف با کشورهای دیگر معاهده گوادولوپه هیدالگو در سال ۱۸۴۸ است که پس از جنگ‌های آمریکا و مکزیک منقعد شد.

در طول جنگ آمریکا سراسر ایالت کالیفرنیای فعلی و بخش‌هایی از خاک هفت ایالات دیگر را که جز مکزیک بودند تصرف کرده و به خاک خود ضمیمه کرده بود. طبق این معاهده آمریکا پذیرفت ۱۵ میلیون دلار (معادل ۴۸۲ میلیون دلار به نرخ امروزی) به شکل سکه‌های طلا و نقره رایج در مکزیک به آن کشور پرداخت کند.

به گفته پروفسور هنریکسون در متن این معاهده که با عبارات مبهم دیپلماتیک نوشته شده، به جرم آمریکا در تصرف خاک یک کشور دیگر هیچ اشاره‌ای نشده است.

پروفسور هنریکسون می افزاید: «در عرصه دیپلماتیک برای رسیدن به توافق معمولا ابهام‌گویی ضروری است. نکته مهم این است که با وجود عدم صراحت و ابهام‌گویی برای دو طرف دقیقا روشن باشد که روی چه چیزی توافق کرده‌اند

خبرگزاری آسوشیتدپرس یادآوری می‌کند که دولت آمریکا از همان ابتدا توافق هفت ماه پیش خود با ایران را با صراحت توضیح نداده است. تحت تاثیر انتشار گزارش‌هایی توسط وال استریت جورنال مقامات آمریکا پرداخت ۴۰۰ میلیون دلار به صورت پول نقد و ارتباط آن با آزادی زندانیان آمریکایی را پذیرفته‌اند. ولی مقامات آمریکا هنوز توضیح نداده‌اند به چه دلیل ایران براساس این توافق مبلغ ۱.۳ میلیارد دلار نیز بابت بهره پول اولیه دریافت کرده است.

یکی از مقامات ارشد آمریکا که از نزدیک در این مذاکرات شرکت داشته ولی حاضر نشد نامش فاش شود، هفته گذشته به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت: مبلغ بهره از طریق بانک مرکزی کشوری که قرار نیست مشخص شود به ایران پرداخت شده است. وزارت خارجه آمریکا نیز روز چهارشنبه گفت این مبلغ روز ۱۹ ژانویه یعنی دو روز پس از انتقال پول نقد به ایران پرداخت شده است.

برخی از موارد حل اختلافات مالی آمریکا با ایران و سایر کشورها در دهه‌های اخیر با نمونه مورد بحث شباهت‌هایی دارند. ولی به نظر می‌رسد که در هیچکدام از آن موارد از روش انتقال پول نقد استفاده نشده است.

در سال ۱۹۹۶ بیل کلینتون در مورد سرنگون کردن یک هواپیمای مسافربری ایرانی در سال ۱۹۸۸ توسط آمریکا که ۲۹۰ نفر تلفات داشت به توافق رسید. نتیجه نهایی آن توافق، پرداخت ۱۳۱.۸ میلیون دلار به ایران بود؛ ولی این مبلغ به‌صورت پول نقد پرداخت نشد. ۶۱ میلیون دلار آن به حساب یک بانک سوئیسی واریز شد که به‌طور مشترک به بانک مرکزی ایران و بانک مرکزی نیویورک تعلق داشت. این پول به خانواده افرادی که در حادثه کشته شده بودند و نه دولت ایران تعلق داشت. از مابقی مبلغ نيز برای پرداخت ادعاهای غرامت از سوی آمریکاییان علیه ایران در پرونده های جداگانه استفاده شد.

در سال ۱۹۹۸ آمریکا توانست با پاکستان بر سر اختلاف مالی مربوط به تعلیق فروش جنگنده‌های اف ۱۶ به آن کشور به توافق برسد. در توضیح این توافق گفته شد ۳۲۵ میلیون دلار از آن به‌صورت پول نقد و ۱۴۰ میلیون دلار دیگرش در شکل محصولات کشاورزی و غذایی به پاکستان پرداخت می‌شود. ولی هیچگاه جزییات کامل روش پرداخت پول اعلام نشد.

کارشناسان حدس می‌زنند با توجه به اینکه در مورد پاکستان تحریم‌های مالی و بانکی وجود نداشت به احتمال زیاد پول نقد در مورد توافق به‌صورت انتقال بانکی صورت گرفته است.

برگرفته از تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی «یانکی» ها: «رادیو فردا»، نهم شهریور ماه ۱۳۹۵

بختی برای ویرایش این گزارش نداشتم. برجسته نمایی های متن نیز همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر
 

من هم اگر چنان بازیچه و ابزاری به نام «خدا» در آستین داشتم ...

«دژخیم بیشرم نظام» که «امام شناس» نیز شده و از وی با برنام «بزرگوار» یاد می کند، در هماوندی با نقش تبهکارانه و کاسه ی داغ تر از آش شدنش به پیروی از سیاست های پلیدی که آن هنگام زیر پوستین اسلام از آن میان بدست فرومایگانی چون وی جامه ی عمل پوشید و داغ ننگی تاریخی بر پیشانی رژیم جمهوری اسلامی نهاد، می گوید:
«امام بزرگوار به ما یاد داد که در زمین دشمن بازی نکنیم و صحنه مبارزه و بازی را ما تعیین و ترسیم می‌کنیم و نقشه را خودمان می‌کشیم ... من خیلی آرامم و در طول تمام این سالها یک شب هم بی‌خوابی نکشیده‌ام؛ چون سعی کرده‌ام طبق قانون و شرع عمل کنم ...» (مصطفا پورمحمدی، هشتم شهریور ماه ۱۳۹۵)

با خود می اندیشم:
من هم اگر چنان بازیچه و ابزاری به نام «خدا» در آستین داشتم که هر کار ناشایست یا تبهکاری ام را بر گردن وی بنهم، شب ها آسوده سر بر بالین می نهادم؛ ولی اگر همان خدا، فردای روزگار که شاید چندان دور نیز نباشد، دستور بدار آویخته شدنت را داد، آماده ای با همان آرامش، بسوی ریسمان گرهدار الهی گام برداری یا آن را به گردن «شیطان» افکنده، دَبّه درخواهی آورد؟ بیگمان، می دانی که دست خدا بدرازای تاریخ نه از آستین این و آن که از آستین توده های مردم بیرون آمده و گاه تبهکاران را پادافرهی سخت داده است. در آینده نیز چنین خواهد بود.

این ها را به این شَوَند برایت می نویسم که می دانم ـ و تاریخ چنین می گوید ـ آن هنگام که رژیم تبهکار کنونی که تو یکی از مزدورانش هستی در تنگنای بیش تری گرفتار آید، در نخستین گام های رو به مرگ خویش، ناگزیر خواهد کوشید با فدا کردن چند بزی بلاگیر خود را از تنگنا برهاند؛ و تو فرومایه، خواه ناخواه، یکی از بهترین بزهای بلاگیر چنین «نظام» بی سر و سامانی خواهی بود تا بار همه ی گناهان رژیم تبهکارت را چون چلیپایی سنگین بر دوش بکشی. در چنان هنگامه ای که امیدوارم هرچه زودتر به پیشواز آن برویم، روشن خواهد شد که تا چه اندازه به آنچه لگدمال و تباه کرده ای، خواهی بالید.

ب. الف. بزرگمهر   نهم شهریور ماه ۱۳۹۵

۱۳۹۵ شهریور ۸, دوشنبه

بخاطر آن چند مهمان خارجی است که اشکش درنمی آید ... ـ بازانتشار

 تصویر برگرفته از «گوگل پلاس» است. یادداشت زیر تصویر نیز از نوشته ی زیر در همانجا الهام گرفته است:
«آیت الله علم الهدی: مردم به جای مرغ، اشکنه پیاز بخورند. آیت الله علم الهدی مشغول خوردن اشکنه پیاز»
http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/11/blog-post_9788.html

در همچشمی برای دستیابی به جایگاه «قره نوکری»!

دو درویش در گلیمی بخسبند و دو «قره نوکر» در اقلیمی نگنجند!*

ب. الف. بزرگمهر هشتم شهریور ماه ۱۳۹۵

* با الهام از «دو درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند!»



















خودمان هم اگر کون مان چندان پاک نباشد ...


خاک اره ها را کمی بتکان! ـ بازانتشار

تصویر روستایی زیبا روی تپه ای در اسپانیاست؛ تصویری لذتبخش که بی اختیار با خود می اندیشی:
بیگمان زندگی ساده و کم و بیش آسوده ای دارند. آن را درج می کنم و کمی به شوخی می نویسم:
«روستایی در ممالک کُفّار!
اون مملکتی هم هست که پیش تر، تیغ شمشیر اسلام پناهان آن دوره (با مسلمین یکی نیست!) را تجربه کرده ... ولی می بینید که زخم شون خوبِ خوب شده!» 

کسی خوشش می آید و می افزاید:
«آخر به خرافه مشغول نیستند به زندگی مشغولند.»

نفر بعدی به نام حاج ... چنین می نویسد:
«یعنی شنگولی هستی که دومی نداری
خب عزیز من این عکس رو ببین. این عکس کشور مسلمان مالزیه:
http://www.teribon.org/base/img//2010/06/photo_lg_malaysia.jpg

این هم محله داغونه هارلم تو آمریکا، عشق تو:
https://encrypted-tbn3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTW1ftsCGsbVT8QsYWIRMikeoz8yN7PE6GONKdf_hzpdzFdEcdCRA

یعنی استدلالات در حد جلبک دریایی خشک شده است»

به وی پاسخ می دهم:
«حاج آقا منگول (البته ببخشید! پشتِ شنگول، منگول میاد!)، اگه جای تو بودم برای پاسخ مثلا به قول خودت دندان شکن، یه عکس از ده خودم می زدم؛ گرچه، من نخواستم دندون تو رو بشکنم. خودت پریدی وسط معرکه! اونم که نوشتم، یک واقعیت تاریخی تلخ درش هست. خبر داری؟ به نظرم نه چندان.»

و این بار، چنین می نویسد:
«عزیز جووونم رفتی از یه دهات ویلایی عکس آوردی بعد میخوای با یه دهات گاوداری (دهات خودم فرضا) مقایسه کنی. کمی فکر کن. اسلامی که تاکید بر پاکدستی و خدمت به خلق و کار حداکثری دارد رفاه را کاهش میدهد یا جامعه لیبرال که افراد را ترغیب به کسب سود حداکثری بدون کار کردن و در اقل زمان ممکن میکند. و از طرفی هم تمام ذهن افراد را با تحریکات جنسی پر میکند. پدر بزرگ عزیز من کمی فکر کن. حرفهای یک سری آدم احمق رو بی دلیل تکرار نکن.
ارادت»

می نویسم:
ببین حاجی!

اول که می گی شنگول! حالا من و که سنی هم ندارم (هنوز پدر بزرگ نشدم!) به جایگاه پدر بزرگ می رسونی؛ اونم یه پدر بزرگ احمق! بعد هم عزیز جون هم بهش می گی و ارادت هم بهش داری! آخه حاج آقا آدم که به یه احمق که نباید ارادت خودش و نشون بده، مگه اینکه خوش هم یخورده خاک ارّه ای چیزی قاطی داشته باشه؛ ولی خوب من از بی تربیتی ات ناراحت نمی شم. بالاخره، این چیزا هم بخشی از فرهنگه دیگه! ولی بهت چیزی هم نمی گم.

خوب خوندی من چی نوشته ام؟ نوشته ام:
«... تیغ شمشیر اسلام پناهان آن دوره (با مسلمین یکی نیست!)» توی پرانتز رو هم ببین! برای آدمایی نوشتم که اگه خاکِ ارّه هم قاطی داشته باشن؛ اونقدر زیاد نیست. برای همین، اول خوب چشمتو واکن و مطابق ذوق وسلیقه ی خودت (پیشداوری) هم داوری نکن. یک نکته ای هم توی نوشته ات هست که من می پسندمش. مطمئن باش من این دهکده رو با دهکده ی گاوداری نسنجیدم. درباره ی اسلام و پاکدستی و خدمت به خلق هم بحثی ندارم. چون بالاخره، باورهای مردمه و نه تنها جنابعالی و باید بهش احترام گذاشت؛ ولی به هر حال این نکته رو هم در نظر بگیر که «دوصد گفته چون نیم کردار نیست» (سعدی). خوب. حالا نقشه ی جغرافی رو باز کن یا برو توی maps.google و کشورهای اسلامی رو با سایر جاها بسنج. کلاه هم اگه داری بزار جلوت مثل یه آدم قاضیش کن و یخورده فکر کن؛ چرا بدبخت ترین و توسری خورترین کشورها، همین کشورهای اسلامی هستن؟ امیدوارم سر این با من بحث راه نیندازی که اینطور نیست. من کلی آمار دارم؛ هیچکدومش هم از «شیطان بزرگ» و همدستاش نیست.. اینو که گفتم و خیلی از برادران اسلام پناه هم می دونن، واقعیت هستش؛ نظر من یا این و آن نیست که می تونه با واقعیت یخورده هماهنگ باشه یا نباشه! بذار یه دلیلش رو واست بگم:
توی این کشورها، نیمی از جامعه که زن باشه، از مرد توسری می خوره و قانون های زن ستیز زیر نام دین اسلام همه جا جاریه. زن ها هم در خیلی از این کشورها ناقص الخلقه به حساب میان. برخی جاهای دیگه اش هم مثل کشور خودمون که سطح شعور اجتماعی مردم بالاتره (چه خوشت بیاد یا نه بخاطر پیکار سرسختانه ی کمونیست های ایرانی، حزب توده ایران و در درجه ی بعد برخی نیروهای پیشرفتخواه دیگه)  نمی تونن راحت به زبونش بیارن. تیغ شون نمی بره. قبول نداری برو از اون آقای تمساح یزدی بپرس تا برات تعریف کنه. یه نمونه اش هم همین دیروز یا پریروز که زن ها رو به استادیوم آزادی راه ندادن.
هیچوقت فکر کردی که چرا بیش تر دزد و دغل های جهان تو حکومت های همین کشورهای اسلامی هستن؟

خوب! این حرفها رو بیش تر پی نمی گیرم، به شرطی که نوه ی دانای من یک کم روشون بشینه فکر کنه و بعد هم کمی تحقیق کنه و همینطوری دهنشو وا نکنه یه چیزی بگه! چون من و «پدر بزرگ» خطاب کردی دارم اینا رو بهت می گم. نوشتی که:
«... جامعه لیبرال که افراد را ترغیب به کسب سود حداکثری بدون کار کردن و در اقل زمان ممکن میکند. و از طرفی هم تمام ذهن افراد را با تحریکات جنسی پر میکند.»

اولا سود حداکثری بدون کار کردن بدست نمیاد (منظورم کلی است!). یکی از بدترین و خشن ترین شکل پیاده کردن نولیبرالیسم هم از دوره ی رییس جمهوری اون مردک پلید (هاشمی رفسنجانی) تاکنون، یعنی بعلاوه ی خاتمی و احمدی نژاد هم توی جهان در کشور خودمون انجام شده. بازهم این نظر من یا این و آن نیست؛ غیر از اینکه می تونی جلوی چشمت وضع تنگدستی و بدبختی مردم رو ببینی، آمارهای بانک جهانی و نهادهای مالی تبهکاران جهانی هم هست که هر ساله رضایت شون رو از پیشبرد برنامه های اونا تو کشورمون اعلام کرده اند. برای همین این شکاف عمیق طبقاتی (خیلی وحشتناک تر از اختلاف طبقاتی) تو جامعه ی ایران پیدا شده. تازه اینا اون بخشی هست که توی ایرانه. مبلغ های خیلی بزرگی رو دزدهای اسلام پناه از ایران خارج کرده اند و خیلی هاشون هم یا توی حاکمیت ایران دست اندرکارن یا اون پشت، عروسک های جلوی صحنه رو کوک می کنن. 

از اینها که بگذریم، تو از کجا دیدی اونجا ذهن افراد رو با تحریکات جنسی پر می کنن؟!

خوب! این هم خودم برات بگم! اصلا اینجوری نیست. توی کشور ما این مسائل به طرز شدیدتری هست. من هم که این حرف ها رو می زنم، توی شمار زیادی از شهرهای همه جاهای ایران کار و زندگی کرده ام و شناخت نسبی خوبی روی مردم جاهای گوناگون دارم و خیلی از جاها و روستاهای دورافتاده رو هم دیده ام. بذار از دیده های خودم هم برات بگم: هیچ جایی تو ایران از نظر کثافتکاری های جنسی بخصوص همجنس بازی بدتر و ناگوارتر از شهرهای مذهبی ایران نیست. میدونی چرا؟ درست به دلیل اینکه روابط معمولی میان پسر و دختر محدوده! اگه یه جو عقل تو کله ت باشه که حتمن بیش ترش هم هست و من قصد کوچک کردن تو ندارم، می ری روی همه ی این ها فکر و تحقیق می کنی. شاید یه راه حل مناسبی برای کشورت با اونهمه ثروت طبیعی و انسانی و افتخارات بزرگ فرهنگی و علمی و ... و در ضمن شمار بسیار زیادی دزد و چابلوس و بادنجان دورقابچین و نان به نرخ روزخور و ... پیدا کردی!

اون خاک ارّه ها رو هم یخورده بتکون!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ خرداد ماه ۱۳۹۲

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/06/blog-post_1216.html

شش روش برای پاشیدن نمک بر زخم گرانی ها! ـ بازانتشار

هیچ چیز آدمی را به اندازه «نادیده گرفتن شعور»ش آزرده نمی کند. این نکته ای است که گویا خیلی ها نمی خواهند بدان گردن نهند و ای بسا تصور می کنند خودشان انسان های آگاه، تحصیل کرده و با شعوری هستند که سوار بر ماشین زمان به گذشته ها رفته و به مردمانی بدوی و نادان و بی خبر از همه چیز رسیده اند!

این روزها، گران شدن کالا و خدمات، یک پدیده عادی شده است و مردم خسته از گرانی ها، حتی نای پرسش از میزان گرانی ها را نیز ندارند؛ جز این که تا آنجا که می توانند صورتحساب ها را پرداخت می کنند و بعد هم به دنبال کاهش یا حذف برخی اقلام از سبد خانواده هستند:
از گوشت گرفته تا لبنیات و از سفر تا نونوار کردن خانه هایشان!

هر چند این گرانی ها آزار دهنده هستند و گاه به معنای واقعی کلمه «خانمان سوز» (اثرات تنگدستی در طلاق و فحشا و سرقت را به یاد بیاورید)، اما آزار دهنده تر از همه این است که یک عده می کوشند آنچه «اظهر من الشمس» است را پوشیده نگاه دارند و در روز روشن و در حالی که با مخاطب خودشان زیر اشعه تابان خورشید نشسته اند، بگویند: «به به ! چه شب زیبایی!» و بعد هم در حالی که دستانشان را بر روی پیشانی سایه بان کرده اند تا خورشید چشمانشان را نزند، شروع به استدلال می کنند که الان شب است.

با مروری بر ادبیات و رفتارهای برخی مسوولان و نهادهای مسوول در قبال گرانی ها، شاهد آنیم که نه تنها هیچ کدام مسوولیت گرانی ها را بر عهده نمی گیرند که به نیرنگ های گوناگون، کوشش در نادیده گرفتن و پنهانکاری و فرافکنی دارند:
انکار و پاک کردن صورت مساله

برخی مسوولان، دست به تکذیب شان خوب است. وقتی رئیس جمهور در اوج تورم و در حالی که کمر مردم زیر بار گرانی های شکسته، با خونسردی می گوید تورم تنها ۶ درصد است و یا زمانی که گرانی ها را منکر می شود و آن جمله تاریخی «سر کوچه ما ارزان است» را بیان می کند یا هنگامی که وزیر راه و شهرسازی می گوید که مسکن گران نشده، آیا به جز انکار واقعیت ها و پاک کردن صورت مساله، نام دیگری بر این رفتارها می توان نهاد؟ اگر نام دیگری می شود نهاد، «نمک بر زخم پاشیدن» است.

کوبیدن قیمت سایر کشورها بر سر مردم 

این هم روشی است که برخی مسوولان بدان دلبستگی فراوان دارند. خدا نیاورد که فلان مسوول خبردار شود در فلان کشور قیمت مثلاً بنزین یا تعرفه گفتگوهای تلفنی از ایران بیشتر است! از فردایش این موضوع را همانند چماق بر سر مردم خودمان می کوبد که «نگاه کنید: در فلان آباد قیمت ها دو برابر اینجاست!» و البته نمی گوید که در آنجا، اگر مثلاً بنزین دو برابر است، قیمت خودرو یک سوم اینجاست و جاده ها و خیابان هایش استاندارد هستند و ملت برای پیدا کردن یک جای پارک در معابر پایتخت، جان به سر نمی شوند!

کم فروشی با قیمت سابق 

این طرح خلاقانه(!) مخصوصاً در ابتدای اجرای هدفمندی یارانه ها مورد توجه قرار گرفت و برای این که به خلق الله بقبولانند که هدفمندی باعث گرانی نمی شود، از حجم محصولات کاستند و مثلاً شیر ۹۰۰ گرمی را در همان بسته های شیر یک کیلویی و به بهای پیشین به مردم فروختند یا از شمار برگ های دستمال کاغذی کاستند و در این میان، مسوولان هم با لبخندی رضایت آمیز ندا در دادند که دیدید با طرح هدفمندی گرانی پیش نیامد و پیش بینی های منتقدان غلط بود؟ البته بماند که بعداً قیمت ها چنان بالا رفت که با کاستن ۱۰۰ گرم شیر و کم کردن ۱۰ برگ دستمال هم نمی شد شوی ارزانی را ادامه داد!

تغییر تعریف 

این هم برای خودش حکایتی دارد و از ابتکاراتی است که ای بسا تنها به اندیشه ی مسوولان ایرانی خطور می کند. نمونه اش همین مخابرات خودمان است که قیمت مکالمات را اصلاً تغییر نداده و هر پالس را همچنان ۴۴.۷ ریال محاسبه می کند. فقط یک تغییر کوچک (!) در تعریف پالس داده اند:
تا پيش ازاين هر پالس تماس از تلفن ثابت به ثابت از ساعت ۶ صبح تا يك ظهر ۱۳۴ ثانيه، از ساعت يك ظهر تا ۲۱ شب ميزان ۱۵۹ ثانيه و ازساعت ۲۱ تا ۶ صبح ميزان ۱۹۳ ثانيه بود اما برای این که قیمت هر پالس تلفن افزایش نیابد، تعریف پالس را تغییر داده اند و از این به بعد به هر ۱۲۰ ثانیه یک پالس می گویند و البته پافشاری می کنند که قیمت همان ۴۴.۷ ریال است!

تغییر تعریف در این مملکت، پیشینه ای دراز دارد:
تغییر تعریف تورم، بیکاری و به کار بردن "ادبیاتی" نظیر «تعدیل نیرو» برای اخراج های گسترده و «تعدیل قیمت ها» برای گران کردن و ...!

ارزان شد!

جنس، هزار تومان می رود رویش، آقایان و رسانه هایشان سکوت می کنند و وقتی از آن هزار تومان افزایش یافته، ۲۰ تومانش کم می شود، مصاحبه می کنند و کلاس می گذارند که بازار را کنترل کردیم و قیمت ها را پایین آوردیم! نگاهی به بایگانی سخنان مسوولان بانک مرکزی در باب مدیریت شان بر بازار سکه و ارز مشتی از این خروار را آشکار می کند.

فرافکنی؛ شاه کلیدی که به همه درها می خورد! 

هنگامی که آش آنقدر شور می شود که با انکار و تغییر تعریف و کم فروشی و ... کاری از پیش نمی رود، نوبت به "شاه کلید" می رسد:
فرافکنی!

در همین بحران تازه ی ارز که در مدت چند روز، یک سوم از ارزش پول ملی کاهش یافت و همه عالم و آدم از افزایش قیمت ها شگفت زده شدند، آقایان ترجیح دادند به جای پاسخگو بودنن، همه چیز را به گردن پیامک هایی بیندازند که بهای موجود را اعلام می کردند! و یا در سایر گرانی ها مانند قیمت مسکن، از دست هایی سخن بگویند که در کار دولت ایجاد اختلال می کنند و نام هایشان هم در جیب رئیس جمهور است!

پس از تحریر:
آقایان و خانم های مسوول! از گرانی های روزمره تان سپاسگزاریم! همین ما را بس است؛ در ضمن هیچ مسوولیتی هم متوجه شما پاکدستان نیست (!) ولی شعورمان را نادیده نگیرید و بر زخم گرانی ها، نمک اهانت نپاشید.

«عصرایران» جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۹۱

این نوشتار از سوی اینجانب ویرایش شده است. ب. الف. بزرگمهر 

http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/06/blog-post_2087.html

۱۳۹۵ شهریور ۷, یکشنبه

می پنداری از خدا دستور گرفتن، کار دشواری است؟!

مصطفا پورمحمدی:
«ما افتخار می کنیم که دستور خدا در رابطه با منافقین را  اجرا کردیم و در مقابل دشمنان خدا و ملت با قدرت ایستادیم و مقابله کردیم.»

برگرفته از گزارش «افتخار می‌کنیم ‌دستور خدا را درباره ‌منافقین ‌اجرا کردیم»، «خبرگزاری تسنیم»، هفتم شهریور ماه ۱۳۹۵

مردک بی همه چیز!

خدا دستور داده بود تا بیشمار نوجوان زندانی را بزبان مارگزیده ات: «در رابطه با منافقین» به گلوله ببندی یا به دار بیاویزی؟!

آیا زندانیان توده ای و چپ که در میان شان جز گل های سرِ سبدِ دانش و فن و هنر ایران، پایدارترین زندانیان سیاسی رژیم گوربگور شده ی شاه نیز بودند و این بار صدها برابر بیش از شکنجه گاه های آن رژیم شکنجه و زجرکش شدند، بزبان کژدم گزیده ات: «منافق» بودند؟!

مردک ضعیف کُش!

آیا جز آن بود که خشمِ شکستِ همراه با سرشکستگی در پایانِ جنگ و پذیرش «قطعنامه» را با ریختن خون آن نورسانِ دست از همه جا کوتاه و آن مردان و زنان پایدار فرونشاندید؟

مردک بی پدر مادر!

در کدام کیش و آیینی، قدرت نمایی در برابر شماری زندانی زجرکش شده و غنچه هایی هنوز نشکفته در غُل و زنجیر، ایستادگی در برابر دشمنان خدا و ملت نامیده می شود؟ آیا به چنین تبهکاری بزرگی که به گلوله بستن زندانیان دست و پا بسته از سوی «داعش» می ماند و آن ها از شما این ها را آموخته اند، می توان بالید؟!

مردک بیشرم!

بگو ببینم! آیا خدا به تو یا هر کودن دیگری چنین اجازه ای داده که تعریفی دلخواه از آنچه «منافقین» نامیده ای، بدست دهید و بر بنیاد آن تعریف خودساخته آدم بکشید؟! اگر قرآن را در این باره گواه می گیری، «طالبان»، «داعش»، رژیم عربستان زیر چکمه ی خاندان سعود و هر کون نشور دیگری که دستش بجایی بند شده و می تواند «کتاب» باز کند، هر کدام به نوبه ی خویش، آن واژه ی گوش آزار را بگونه ای دیگر تعریف می کند و از دیدگاهِ بیش از ۹۰ درصد آن ها همه ی شیعیان یا دستِکم، رژیم بلاخیزی که تو بیشرم نماینده ی آن هستی، «منافق» بشمار می روید.

آیا می خواهی همین امشب با همان خدا تماس گرفته، دستور تیرباران یا بدارآویختن تو و همه ی اسلام پیشگان دزد فرمانروا بر ایران که از کیش اسلام و آیین شیعه ی ۱۳ امامی، بس نابجا بهره برده، پول روی پول انباشته اید را بگیرم؟

می پنداری از خدا دستور گرفتن، کار دشواری است؟!

می بینی مردک گستاخ؟! راه پس و پیش نداشته ای و ناچار به جلو گریخته ای. باش تا هنگام آن برسد ...

ب. الف. بزرگمهر    هفتم شهریور ماه ۱۳۹۵

کاری ارزنده که در زمینه هایی دیگر نیز می توان آن را پی گرفت ...

دوچرخه سواری گروهی از دختران و بانوان در مریوان!
                                                                      
کاری ارزنده که در زمینه هایی دیگر نیز می توان آن را پی گرفت و به رژیم تبهکار دزدان اسلام پیشه نشان داد که مردم ایران، تاریخ و فرهنگ پربار آن را نخواهند توانست، نابود کنند. از آن میان، پیشنهاد می کنم در برابر نابکاری های بزرگی، چون تازیانه زدن به بزهکاران یا بریدن دست و پای آنان به هر شَوَندی از دزدی یک تکه نان گرفته تا دیگر بزهکاری هایی که سرچشمه ی همه ی آن ها اوضاع تلخ و ناگوار اقتصادی ـ اجتماعی و شرایط پدید آمده از سوی کلان دزدان فرمانروا بر میهن مان است، کارهای گروهی منطقه ای و سراسری در پهنه ی ایران انجام گیرد. بگمانم، باید این نکته را نیز بویژه بدیده گرفت که بازتاب جهانی چنین نابکاری هایی، بس گسترده تر و مایه ی سرافکندگی توده های مردم و خلق های ایران زمین در دیدگان مردم جهان است؛ نابکاری هایی که دانسته و آگاهانه از سوی رژیمی خیانتکار و سرسپرده به امپریالیست ها زیر پوشش شریعتی وامانده پی گرفته می شود تا آن پیِ شکوهمند تاریخی میهن مان که همگی روی آن ایستاده ایم را نیز نابود کند.

ب. الف. بزرگمهر    هفتم شهریور ماه ۱۳۹۵

نمی خواهی لب های وی را ببوسی؟

تصویر روی جلد نوشته ای با برنام «سند تفصیلی برنامه ششم» را درج کرده و می نویسد:
آدم باورش نمی شود که «برنامه ششم» پس از انقلاب نوشته شده باشد. اگر قرار بود «انقلاب سفید» پس از ۵۰ سال به روز می شد، دور از ذهن می دانم تفاوت چندانی با «سند تفصیلی برنامه ششم» می کرد؛ از این آشکارتر نمی شد، جهت گیری های خلاف شعارهای اصلی انقلاب به عنوان سند رسمی ملی و حکومتی ارائه شود!

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

پی نوشت:

من آن سَنَد را نخوانده ام؛ ولی با بدیده گرفتن آنچه در کردار و کارکرد دزدان فرمانروا بر اقتصاد و اجتماع ایران رفته و زیان هایی سترگ و در برخی زمینه ها جبران ناپذیر را رقم زده، درست می نماید؛ گرچه از آن چشمگیرتر که درج آن را در پی داشت، این نکته بود:
نوشته ی بالا از آنِ کسی است که با نیروهای درون یا پیرامون رژیم دزدان اسلام پیشه نزدیکی هایی دارد؛ این را از روی سایر نوشته هایش که تاکنون در «گوگل پلاس» دیده ام، می توان تا اندازه ای دریافت؛ به همین شَوَند چشمم را گرفت و به یاد سخنان ترش مزه ی وزیر اطلاعات رژیم تبهکار افتادم که گفته بود:
«دولت لب‌های کسانی را که انتقاد می‌کنند، می‌بوسد و از نقد آن‌ها استقبال می‌کند.»*

نمی خواهی لب های وی را ببوسی؟ کمی هم شده، هوایش را داشته باش و با باریک اندیشی ببوس! مبادا لب هایش به هم دوخته شوند! هرچه نباشد، خودی است ...

ب. الف. بزرگمهر    هفتم شهریور ماه ۱۳۹۵

* برگرفته از گزارش «دولت لبان منتقدانش را می‌بوسد»، «تارنگاشت ابتکار»، چهارم شهریور ماه ۱۳۹۵

می بینید؟! مرده ی ستّار بهشتی، همچنان زنده تر از تک تک شما دزدان اسلام پیشه است!

به گزارش زیر درباره ی چگونگی بهم زدن مراسم زادروز زنده یاد ستار بهشتی از سوی مزدوران رژیم دزدان اسلام پیشه اندکی باریک شوید! جای هیچگونه شگفتی نیز نیست که «نمودار اسلامِ» (حجت الاسلام) یادشده در گزارش به آسودگیِ آب خوردن، دروغ می بافد و ماجرای درگیری با خواهر ستار بهشتی که در شبِ زادروز برادر از دست رفته اش راهی زندان شده را واژگون وامی نماید؛ هنگامی که "رهبر" درِ پیتی رژیم، بارها و بارها دروغ هایی شاخدار سر هم نموده و مردم را فریفته، او چرا نگوید؟! گزارش های رسانه های گروهی از زبان یکی دو تن از کسانی که در مراسم زادروز آن زنده یاد شرکت جُسته بودند، گواه دروغگویی بی بروبرگرد آن «نمودار اسلامِ» بی پدر مادر است.

آن دادستان بی پدر مادر، بر بنیاد کدام هوده ای، شرکت کنندگان آن مراسم که خوانده یا ناخوانده بودن شان نه به وی و نه به هیجکس دیگری هماوند نیست را «مُعاند نظام» می خواند؟! و مگر «مُعاند نظام»ی خیانتکار به منافع خلق های ایران بودن که مردم را به روز سیاه نشانده، کاری نارواست؟!  

آیا وی از این هوده برخوردار است که «به منظور پیشگیری از هرگونه اقدام علیه امنیت»، دروغ ببافد و مشتی سخنان ناروا بگوید؟! آیا «جلوگیری از ورود برخی خودروها به محل برگزاری جشن» را می توان «ارشاد» نامید؟! و آیا همه ی این دروغگویی ها و دروغ بستن ها را حتا در آن شریعت شتری وامانده، می توان در چارچوب آنچه «تقیّه» نامیده اند، گنجاند؟!

می بینید، چگونه مرده ی ستّار بهشتی، تن تان را می لرزاند؟! حتا مرده ی وی، همچنان زنده تر از تک تک شما دزدان اسلام پیشه است!

همان سال ۱۳۸۸ بخت با شما یار بود که سرنگون نشدید. اگر سوسیال دمکرات های مان، سرشان با کون شان بازی نمی کرد، اگر تفاوت میان حزب سیاسی رزمنده با «ترشی هفته بیجار»* را دریافته بودند، اگر در کنار نمایش های سالنی با احزاب برادر، دستِکم سازماندهی کار در میان کارگران و زحمتکشان درون کشور را آغازیده بودند، کار هم اکنون، بر دوش آن بانویِ ارژمندِ رنجدیده: گوهر عشقی و فرزندان برومندش از سحر بهشتی گرفته تا دیگر کارگران و زحمتکشان هنوز خوب سازمان نیافته که ناگزیر، گرامی جان و تن و روان خویش را در راه بیرون کشیدن ایران از چنگ بختک نشسته بر سینه اش ارزانی می دارند، اینچنین سنگینی نمی کرد. بگذار شمار هرچه بیش تری شاهرخ و نرگس و جعفر و نسرین و ستّار پا پیش بگذارند! بگذار کار هر چه گروهی تر و گسترده تر شده، زمینه های بازهم بیش تری را دربرگیرد و سویه ی قهرمانی های یکتنه بخود نگیرد! بگذار از سنگینی کار بر دوش شماری چند از بهترین کارگران و زحمتکشان و کنشگران اجتماعی ایران کاسته شود! بگذار این بختک نشسته بر سینه ی میهن مان را بر زمین افکنده، زیر پا له و لورده اش کنیم!

ب. الف. بزرگمهر     هفتم شهریور ماه ۱۳۹۵

* «گویی حزب آمیزه ای چون «ترشی هفته بیجار» است که مواد بایسته ی آن از هویج و خیار و گوجه فرنگی گرفته تا بادنجان و گل کلم و سیب زمینی و سبزی های گوناگون، یکبار فراهم شده و بگونه ای رده بندی شده در کوزه ای رویهم کوت و در فرجامِ کار با ادویه و ترشی رهبری پر می شوند تا برای خوب جا افتادن در جایی تاریک و دور از دسترسِ مدت زمانی ناروشن نگهداری شوند؛ و همه ی این ها در در شرایطی رخ می دهد که طبقه کارگر و دیگر لایه های اجتماعی نزدیک به آن، بگونه ای عمده خودانگیخته پا به میدان کارزار اجتماعی نهاده و در بسیاری موردها جانفشانانه برای دستیابی به حقوق صنفی ـ سیاسی خود نبردی بس نابرابر با رژیم اسلام پیشگان تبهکار و پشتیبانان امپریالیست و ریزه خواران چینی و روسی شان را پی می گیرند.»

برگرفته از نوشتار «بجای پرگویی، سیاست و سازمان حزب را بر بنیاد حزب تراز نو لنینی بهبود بخشیم!»، ب. الف. بزرگمهر، سوم دی ماه ۱۳۹۴


***

حجت الاسلام قاسم پور گفت:
«سحر بهشتی به دلیل اخلال در نظم، فحاشی و توهین به مقامات مسئول، تمرد از مامور، درگیری فیزیکی تفهیم اتهام شد.»

حجت الاسلام قاسم پور، دادستان رباط کریم در گفتوگو با خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان، از دستگیری خواهر ستار بهشتی خبر داد و گفت:
«روز گذشته در فضای مجازی فراخوان عمومی برای برگزاری جشن تولد ستار بهشتی در منزل مادر وی منتشر شد.»

وی افزود:
«مدعوین ناخوانده این مراسم فعالان سیاسی معاند نظام بودند و لذا به منظور پیشگیری از هرگونه اقدام علیه امنیت، طبق دستور دادستانی از ورود برخی خودروها به محل برگزاری جشن جلوگیری به عمل آمد.»

دادستان رباط کریم تصریح کرد:
«با هماهنگی دادستانی، حدود ۱۰ خودرو ارشاد شدند و در این مراسم شرکت نکردند؛ اما در حین ارشاد یکی از خودروها، سحر بهشتی (خواهر ستار بهشتی) با مامورین درگیر میشود و شروع به توهین و فحاشی میکند.»

حجت الاسلام قاسم پور تصریح کرد:
«سحر بهشتی به دلیل اخلال در نظم، فحاشی و توهین به مقامات مسئول، تمرد از مامور، درگیری فیزیکی بازداشت و تفهیم اتهام شد.»

وی در پایان خاطرنشان کرد:
«سحر بهشتی در حال حاضر به دلیل عدم تامین وثیقه روانه زندان شد.»

خبرگزاری میزان    ششم شهریور ماه ۱۳۹۵

برجسته نمایی های متن همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر

***

افزوده:

به گزارش‌های رسانه ها، گوهر عشقی (مادر ستّار بهشتی) و برخی دیگر از بازداشت‌شدگان، شامگاه آدینه آزاد شدند؛ ولی سحر بهشتی آن شب را در بازداشت مانده است.

محمد سیف‌زاده، وکیل دادگستری و یکی دیگر از شرکت‌کنندگان در این مراسم به یکی از رسانه های بیگانه گفته اند که آن مراسم «در کمال نظم» برقرار شده، چند سخنرانی و شعرخوانی در آن انجام پذیرفته و «هیچ عمل مجرمانه‌ای» انجام نگرفته است.

آنگونه که کنشگران حقوق بشری در ایران به آگاهی رسانده ‌اند، نیروهای امنیتی با بستن کوچه ای که خانه ی خانواده بهشتی در آن قرار دارد از حاضران مراسم فیلمبرداری نموده، کارت شناسایی و یا کارت ماشین شماری از آن ها را گرفتند.

ب. الف. بزرگمهر      هفتم شهریور ماه ۱۳۹۵ 
 
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!