«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۵, شنبه

ماده ۲۲ شورای نگهبان

دبیر محترم شورای نگهبان در توجیه ردِ صلاحیت غیرقانونی خانم خالقی پس از کسب رأی مردم اصفهان، همان استدلالی را به کار برده که هر بار در توجیه هر کار غیرقانونی شورا استفاده می‌کند:
«نظارت شورای نگهبان استصوابی است و در تمام مراحل و ...»

من وارد بسط این ماجرا نمی‌شوم که لفظ «استصوابی» در قانون انتخابات و اصل ۹۹ قانون اساسی نبود و بعد از فوت امام، این آقایان در تفسیر دلبخواهی خود از اصل ۹۹ آن را علم کردند و بعد از دو دوره کاربرد آن در انتخابات مجلس، مجلس دست‌نشانده پنجم، به تلافی الطاف حضرات و برای تمدید خود، این عنوان را در ماده ۳ قانون انتخابات (مصوبه ۴ امرداد ۱۳۷۴) گنجاند؛ منتها هر بار که این استدلال تکراری را می‌شنوم، یاد فیلم ضدجنگ «ماده ۲۲» (Catch-22) ساخته ی «مایک نیکولز» می‌افتم که در پاسخ هر انتقاد و پرسشی، افسران ارشد ارتش آمریکا پاسخ می‌دادند:
«بر پایه ی ماده ۲۲ »! حالا این ماده ۲۲ چه بود، خدا می‌دانست.

البته در اینجا یک نکته ی مهم وجود دارد و آن اینکه همه این کارها برای نفع مادی جناح خودی است و انقلاب و اسلام و حجاب بهانه است؛ وگرنه می‌توانستند طبق قانون، مستندات خود را به نمایندگان اصولگرا تحویل دهند تا در بررسی اعتبارنامه خانم خالقی مطرح و در صورت تصویب اکثریت مجلس (همان مجلسی که به فرموده امام «رأس قواست» و مصوباتش با تأیید شورای نگهبان صورت شرعی هم پیدا می‌کند) مانع از حضور ایشان در مجلس شوند.

در این مورد هم یک دیالوگ طلایی در فیلم ماده ۲۲ وجود دارد؛ وقتی یکی از فرماندهان در پاسخ به پرسش افسر «یوساریان» درباره اقدامات احمقانه ی ارتش که ناشی از زدو بند سران ارتش و سیاستمداران آمریکا با کمپانی‌های تسلیحاتی برای کسب منافع اقتصادی است به او می‌گوید:
«حیف که تو از قوانین عرضه و تقاضا چیزی نمی‌فهمی.»

رضا نساجی

برگرفته از «گوگل پلاس» با اندک پارسی نویسی و ویرایش درخور، بویژه در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!