«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

شبکور مرگ بر بالین افشین سهراب زاده

مادر به خطاها، تکه تکه تان خواهیم نمود!

وی افشین سهراب زاده، زندانی سیاسی کرد در زندان شهر میناب در استان هرمزگان است. به دیدگان وارفته اش، نمی توانم بنگرم؛ سخت ناگوار و بیم برانگیز است؛ گویی شبکور مرگ، بال های چندش آورش را بر جان وی گسترده و ثانیه ها را می شمرد. به کدام گناه یا بزهکاری وی را به زندان افکنده اند، برایم روشن نیست؛ آنچه چون روز روشن است، پایداری و سرسختی وی و دیگر زندانیان سیاسی، این گل های سر سبد کشورمان، برای دستیابی به حقوقی زیر پا نهاده شده، چون آزادی بیان و قلم و سایر آزادی های اجتماعی و از همه برجسته تر در کشوری چندملیتی، حقوق ملی است که از خودگردانی اداری ـ فرهنگی پایمال شده در پایین تراز آن تا جداسری و ناوابستگی به دیگر خلق ها را دربرمی گیرد.

برای آزادی زندانیان سیاسی، هر کس و به هر اندازه که می تواند و چه بهتر سازمان یافته همراه با دیگران، نباید کوتاهی کند؛ کوتاهی بویژه در این زمینه، حتا در سنجش با ایستادگی در برابر میلیاردها میلیاردی که دزدان اسلام پیشه می چاپند و می برند، بس نابخشودنی است؛ و به آن رهبر بیشرم و بی آبرو و همه ی دم و دستگاه ولایتش، یکبار دیگر گوشزد می کنم:
زمان حسابرسی به کردارِ تبهکارانه تان نزدیک است؛ نزدیک تر از آنچه به پندار خویش با ساخت و پاخت با «شیطان بزرگ»، آن را به آینده واگذارده و از ستونی به ستون دیگر پریده اید! یادتان باشد که هیچکدام از این تبهکاری ها از کشتن شاهرخ زمانی گرفته تا پرپر کردن دیگر گل های ایران زمین از یاد توده های مردم ایران نخواهد رفت؛ هنگام آن فرا خواهد رسید که در همین جهان، نه تنها به خلق های ایران زمین که به مردم جهان نیز حساب پس دهید؛ سرنوشت «صددام» را دیدید! چشمِ از آن بدتر را داشته باشید! مادر به خطاها، تکه تکه تان خواهیم نمود!

ب. الف. بزرگمهر ۲۹ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!