«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۷, جمعه

اگر گرسنه اید و نانی به نیش می کشید، بر زمین بگذارید!

بجای آن، انگلیسی بخوانید که هم نان است و هم آب!

بانویی حجابدار (بجای محجّبه!) نوشته است:
«موسسه زبان انگلیسی خوب سراغ دارید، برم ثبت نام کنم؟ البته دوره پیشرفته و فشرده باشه که در کوتاه ترین زمان آموزش بدن. تو این یکی دو روز به این نتیجه رسیدم که آموختن زبان انگلیسی از نون شب هم واسه ما ملت ایران واجب تره.»

از «گوگل پلاس»

... و من به یاد دختری چادری با لُپ ها و لب و لوچه ای آویزان و تا اندازه ای پا به سن نهاده، می افتم؛ یادم نیست هماهنگ کننده ی کدامیک از همایش های ریشخندآمیز اسلامی بود. خبرنگاری کنجکاو با پرسش هایی موشکافانه کلافه اش کرده بود و نمی توانست پاسخ های شسته رفته ای به آن پرسش ها بدهد تا سرانجام در جایی از گفتگو که دیگر به تِته پِته دچار شده بود، گویی با تکانی به خود و خودی نشان دادن، گفت: باید با مُشارالیه «فِیس تو فِیس» (face to face) صحبت کنم!* تنها آنگاه بود که کمی نیرو گرفت و خود را بازیافت.

اکنون این بانو نیز بگمانم هوس «face to face» گپ زدن با این و آن را در سر می پروراند و آموختن انگلیسی را از نان شب برای خویش بایسته تر می داند؛ خویشتنی که گویا نماینده ی ملت ایران نیز هست!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

* در گذشته ای کمی دورتر که بسیاری از آخوندها حسرت آن را دارند، واژه های نخراشیده نتراشیده عربی با ادایی از ته گلو، چنین نقشی را بازی می کرد؛ گرچه برخی از جوان تر های آنها نیز به فراخور زمان کنونی به انگلیسی گرایش بیشتری پیدا نموده اند. به عنوان نمونه می گوید: باید با مُشارالیه (بخوان: مُشارن اِلَیه)، فِیس تو فِیس (face to face) صحبت کنیم. توجه کنید وی نیز یاد گرفته به شیوه «بزرگ ارتشداران» یا هم اکنون «بزرگ عمامه داران»، خود را جمع ببندد!

برگرفته از پی نوشت «اُمید که قبایش دو شود!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۳ آبان ماه ۱۳۸۹

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!