«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

زود باش از زمین من برو بیرون!

نوشته است:
گفتگوی بیش تر روزهایم با خدا اینگونه است:
میدونی چیه خدا؟ .................. [خاموشی] .................. تو که خودت میدونی .................. [همچنان خاموشی] ..................

زمانی دور می پنداشتم اینکه بسیاری از دردِ دل ها را بجای اینکه بتوانم به کسی بگویم به خودم توی آینه می گویم، چندان خوب نیست. نمی دانم از کِی دیگر توی آینه به چشم هایم هم خیره نمی شوم؛ ولی اینکه دیگر حتی دردِ دل کوچکی با خودم یا خدا ندارم، بدتر ازهمه است.

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

نوشته ی بالا را که می خواندم، ناخودآگاه به یاد آن کشاورز هلندی و شیوه ی برخوردش با خدا افتادم که در کشتزار وی فرود آمده بود. یادم افتاد که آن را یکبار در پاسخ به کسی که هوس رفتنِ پیش هنگام  به «جهان باقی» به سرش زده بود، نوشته بودم:
«توی شمال کشور هلند، منطقه ای (یا استان) هست که بهش می گن: خرونینگن! مردم رک و بی رودربایستی ای داره که برخلاف جاهای دیگه توی همین کشور کم دروغگو توشون پیدا می شه! معروفه (یکی از زبانزد هاشونه!) که خدا یه روز توی کشتزار یک خرونینگنی فرود می یاد که از حال و احوال بنده هاش خبر بگیره! خرونینگنیه بیل شو یا حالا هر ابزار دیگه ای دستش بوده بلند می کنه و پرخاش کنان بهش می گه:
زود باش از زمین من برو بیرون!

... و خدا هم چون بنده هاش و دوست داره دوباره به آسمون برمی گرده و هرگز پاش و روی زمین نمی ذاره!»*

ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

* «از تو حرکت، از خدا برکت!»، ب. الف. بزرگمهر، هفتم دی ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!