«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

یاد بازار مسگرها بخیر!

این «گوگل پلاس» را که باز می کنم، ناخودآگاه یاد بازار مسگرهای تهران کهنه می افتم که چند بار با مادرم آنجا رفته بودم و هر بار با سردرد از گذر آن ها بیرون می آمدم. اینجا خوشبختانه ناچار به ایست های درازمدت در برابر هر مغازه و دکه نیستی که بیش ترشان سرگرم چکش کاری دیگ های کوچک و بزرگ برای یار و دلدار شناخته یا ناشناخته ی خویش اند؛ از آنجا هنوز بیرون نیامده، در آستانه ی گذری دیگر، گیر بانویی بچه به بغل می افتی که از روی کتاب آسمانی ترا اندرز می دهد:
فرزندان‌ عزیزم‌، این ها را به‌ شما میگویم‌ تا گناه نکنید؛ اما اگر گناهی‌ از شما سر زند، کسی‌ هست‌ که‌ برای‌ ما نزد خدایِ‌ پدر میانجیگری کند و بخشایش‌ ما را از او درخواست‌ نماید. وی،‌ عیسی‌ مسیح‌ است‌ که‌ نمود راستی‌ و دادگری است ...

دنباله ی سخنش را بگوش نمی گیرم و در دل می گویم:
بخدا من بی گناهم! هیچ گناه کوچک یا بزرگ، صغیره و کبیره از من سر نزده که نیازمند میانجیگری تو و آن پیامبرت باشم ... بجای اینکه از شمار اندرزگویان کم شود، هر روز بیش تر می شوند! گور پدر آن خدای بی پدر ...

ب. الف. بزرگمهر ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!