«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

پرده دودی برای پنهان نمودن دله دزدی های میلیاردی

به نیمرخش می نگرم؛ یک خوکچه هندی با آرواره هایی بزرگ و سخت که از پس خرد کردن هر چیزی برمی آید؛ شاید سزاوار برنامی چون: «خوکچه هندی نظام»! ولی مگر تنها همین یکی است؟ بیگمان، نه! اگر از کنار «کیف بر علیا مُخدّره ی نظام پیشین»، «محمود چاخان» و «آقا بیشعور نظام» بگذریم که بجز نارسایی در مخ، هر یک بگونه ای دچار نقص فنی در کالبد خویش یا بزبان توده ی مردم: «قناس» اند، بسیاری دیگر از اسلام پیشگان از چنین آرواره هایی برخوردارند؛ بگونه ای که آن را به شوخی و جدی، چون یک ویژگی ژنی۱ می توان بدیده گرفت و به عنوان تیره ای نمودار (Index) از رسته ی جوندگان بازشناخت؛ اگر نام لاتینی دانشورانه بخواهیم برای آن برگزینیم، شاید اینچنین از آب دربیاید:
«اِسکلرو اسلام وراسه» یا با کمی آمیخته ی عربی (گرچه الاغ های لاتین پرور آن را نخواهندپذیرفت!) که از مانش بهتری برخوردار شود: «اِسکلرو اسلام وراثه»!

از این پنداربافی که بگذریم، «خوکچه ی نمودار» در هماوندی با جار و جنجال براه انداخته شده پیرامون راه نیافتن آن بانو به مجلس فرمایشی۲ با کمی عقب نشینی که شاید آن را بتوان عقب نشینی «نظام دزدان اسلام پیشه» انگاشت، گفته است:
«حادثه‌ای که اخیراً در فضای مجازی رخ داد و انتشار تصاویر خانم مینو خالقی در این فضا، انعکاس زیادی در سایت‌ها و شبکه‌های مجازی داشت و نظرات مختلفی ارائه شد. عده‌ای گلایه کرده و خرده گرفتند که چرا انتشار دهنده تصاویر دستگیر شده است، اما خود خانم خالقی از تعقیب مصون مانده است. و در مقابل، عده‌ای دیگر با تایید تعقیب متهم، بر اقدام شورای نگهبان در رد صلاحیت مینو خالقی صحه گذاشتند. عده‌ای دیگر نیز اقدام دادسرا در دستگیری متهم را مورد انتقاد قرار دادند و گفته‌اند چرا باید با فردی که قصد داشت علیه کسی که قرار بود یک پست مهم را تصدی کند افشاگری می‌کرد، این‌گونه برخورد شده است.»۳ 

به کلّ ماجرا که باریک می شوی، می بینی از آنگونه الم شنگه های کمابیش همانندی است که یک روز بر سرِ فلان خواننده ی جاز یا روز دیگر پیرامون بهمان «ایران نشناس»ی که هوس کرده کنار زاینده رود به خاک سپرده شود، برپا شده و همچنان پی گرفته می شوند. سپس به یاد گفته های مردک اسب چهره۴ و با یکی دو روز پس و پیش، وزیر خزانه داری «یانکی» ها درباره ی سه میلیارد دلار سرمایه ی آزاد شده ایران می افتم که شاید دست بالا چندین میلیون دلار آن، برای خرید هواپیماهایی بدردنخور و آت و آشغال هایی دیگر از فرانسه و ایتالیا پرداخت شده و از چگونگی هزینه ی این سرمایه ی گزاف در کشورمان کم ترین نشانی نیست؛ گویی گفته های آن بلندپایگان دولت «یانکی» ها گوشزدی به مردم ایران بود که هشیار باشید و ببینید با این پول ها چه می کنند! و این تنها یک چشمه از نیرنگبازی های دزدانی است که مردم ایران را هر روز سرِ کار می گذارند و با این بازی ها خِرَدِ داشته و نداشته شان را نیز از آن ها می ربایند؛ بازی هایی بسان قایم با شک بازی کودکان و نوجوانان در دوره ای دورتر:
آن «رحمانی فضله» پس از بگومگوهای فراوان این و آن، سرانجام آب پاکی روی دست همه ریخته و گفته بود:
«هیات نظارت اصفهان و بعضی از اعضای هیات اجرایی این اعتبارنامه را امضا نمی‌کنند؛ بنابراین قانونا اعتبارنامه‌ای وجود ندارد که ما آن را به مجلس بفرستیم.»۵ گویی «اعتبارنامه» را موش جویده و نوش جان کرده است! و «عزیز دردانه ی حزب باد نظام»، دست به دامن رهبر ورشکسته شده و همراه با برشمردن چندین گزینه از آن میان گفته است:
«... و راه سوم این است که رهبر انقلاب این پرونده را به هیات حل‌اختلاف واگذار کند.»۶ و همچنان ماجرا و همراه با آن مغزشویی مردم پی گرفته می شود تا سرانجام "رهبر انقلاب"، انگشت مبارکش را در جایی فرو نموده، کار را چون همیشه به فرجامی بی سرانجام برساند:
البته ما در جزییات دخالت نمی کنیم؛ ولی احوط در آن است که آن خانم، ابروهایش را قیطانی یا پاچه بزی کند تا با فرهنگ اسلام و ساحت مقدس مجلس شورای اسلامی هماهنگ باشد ...

آیا همه ی این بازی ها افزون بر خریّت نهفته در هر یک از آن ها، پرده دودی برای پنهان نمودن دله دزدی های میلیاردی و دزدانی که با شتابی بیش از گذشته می چاپند و بار زده بیرون می برند، نیست؟ آزمون های گذشته چنین گواهی می دهند. آیا با افتادن در دام چنین بازی های پلیدی، همراه با گله ی دزدان بی آبرو به ریش خود نمی خندیم و ایران و ایرانی را بیش از پیش، ریشخند مردم جهان نمی کنیم؟

ب. الف. بزرگمهر    ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

پی نوشت:

۱ ـ واژه ی «ژن»، آنگونه که برخی می پندارند، سرراست از ریشه ی لاتینی سرچشمه نمی گیرد؛ این واژه بسی کهن تر است و در درخت بزرگ زبان های «هند و اروپایی» (این نامگذاری نیز چندان دانشورانه نبوده و بیش تر سویه ای قراردادی دارد!) از ساقه ی بنیادین و کلفت پایینی که زبان های ایرانی خاوری و باختری نیز جای شان آنجاست، سرچشمه می گیرد. برای آنکه باریک تر گفته باشم، پنج شاخه ی بزرگ زبان های اروپایی و از آن میان زبان لاتینی (یکی از آن پنج شاخه ی بزرگ) که شاخه های کوچک تر فرانسه، ایتالیایی، رومانیایی، اسپانیایی و پرتغالی از آن ریشه گرفته اند، در بالاترین بخش این درخت جای گرفته و در سنجش با زبان های ایرانی بس جوان ترند. اینکه آیا این واژه نیز از «سانسکریت» (ریشه ی آن درخت بزرگ) ریشه گرفته یا جوان تر است را نمی دانم؛ آنچه می دانم، اینکه واژه ی «ژن» با واژه ی همنام «ژن» در کردی (یکی از زبان های ایرانی باختری و بازمانده از دوران مادها و حتا کهن تر از آن)، «زن» و «زندگی» در پارسی همریشه است. یک نام بسیار زیبای پسر و دختر در کردی «دارژین» یا همانا «دارژِن» به آرش «درخت زندگی» است که از آن می توان برای نامگذاری فرزندان خود سود برد.

۲ ـ بیچاره هنوز بخت آن را نیافته تا ابروهایش را با یکی از دو الگوی قجری (پاچه بزی یا قیطانی) دلپسند «آقا بیشعور نظام» آرایش کند!

۳ ـ گفته های جعفری دولت‌آبادی، دادستان عمومی تهران، برگرفته از گزارش «دعوت از مینو خالقی برای اخذ توضیح»، «ایسنا»، ۲۷ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

۴ ـ «وزیر خارجه آمریکا به شرکت‌کنندگان در نشست ”جی‌استریت“ گفته است، ایران از زمان اجرایی شدن برجام تا امروز، سه  میلیارد دلار پول دریافت کرده‌است.»، برگرفته از گزارش «کری: ایران از آغاز برجام تاکنون سه میلیارد دلار دریافت کرده‌است»، تارنگاشت وابسته به وزارت امور خارجی یانکی ها: «رادیو فردا»، ۳۱ فروردین ماه ۱۳۹۵

۵ ـ برگرفته از گزارش «اعتبارنامه‌ای برای مینو خالقی نیست که وزارت کشور آن را به مجلس بفرستد»، هفتم اردی بهشت ماه ۱۳۹۵ در پیوند زیر:

برجسته نمایی های متن از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر

۶ ـ برگرفته از گزارش «احتمال ورود رهبری به پرونده مینو خالقی/ امکان ورود خالقی به مجلس با چندماه تاخیر»، «ایلنا»، ۱۲ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!