«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ فروردین ۲۶, پنجشنبه

... کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی

ای دریغا گر شبی در بر خرابت دیدمی
سر گران از خواب و سرمست از شرابت دیدمی

روز روشن دست دادی در شب تاریک هجر
گر سحرگه روی همچون آفتابت دیدمی

گر مرا عشقت به سختی کشت، سهلست این قَدَر
کاش کاندک مایه نرمی در خطابت دیدمی

دَرچکانیدی قلم بر نامه ی دلسوز من
گر امید صلح باری در جوابت دیدمی

راستی خواهی، سر از من تافتن بودی صواب
گر چو کژبینان به چشمِ ناصوابت دیدمی

آه اگر وقتی چو گل در بوستان یا چون سمن
در گلستان یا چو نیلوفر در آبت دیدمی

ور چو خورشیدت نبینم کاشکی همچون هلال
اندکی پیدا و دیگر در نقابت دیدمی

از مَنَت دانم حجابی نیست جز بیم رقیب
کاش پنهان از رقیبان در حجابت دیدمی

سر نیارستی کشید از دست افغانم فلک
گر به خدمت، دست سعدی در رکابت دیدمی

این تمنایم به بیداری، میسر کی شود
کاشکی خوابم گرفتی تا به خوابت دیدمی

شیخ اجل سعدی شیرازی

با اندک ویرایش در خور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب؛ برنام نیز از آنِ من است.   ب. الف. بزرگمهر 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!