«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ بهمن ۲۵, یکشنبه

از «جهان مجازی» می توان و باید بگونه ای بهینه سود برد!

نه تنها دیوار بلندی میان «جهان مجازی» با جهان راستین کشیده نشده که آن جهان، گام بگام به بخشی از این جهان دگردیسه شده و بازهم بیش تر خواهد شد.

به بهانه ی آزاررسانی کسی که بانویی دلبسته به ادبیات را آزرده بود، ناچار شدم تا نوشته ی زیر را بازانتشار دهم. نگاهی گذرا به درونمایه ی گفت و گپ در پی آمده نیز بگمانم سودمند خواهد بود.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۴

***

جهان مجازی به ما آموخت ...

جهان مجازی به ما آموخت:
زن و مرد، می توانیم باهم مهربان باشیم؛
حرف دلمان را آزاد بنویسیم و بیان کنیم؛
می توانیم خودمان باشیم؛
می توانیم از دور دوست بداریم و دوست داشته شویم؛
می توانیم به کسانی دل ببندیم و اعتماد کنیم که هرگزندیدیم شان؛
می توانیم جنسیت را فراموش کنیم و بی چشمداشت دوست باشیم.

این جهان به ما آموخت :
پیشکش یک گل و ستایش زیبایی ها و احوالپرسی با جنس مخالف نه تنها گستاخی نیست که مهربانی و ارژگزاری است.

دیگران را بی هیچ پیشداوری بپذیریم!

جهان مجازی، فضای دل ماست؛ این فضا را پاک نگه داریم!

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام، برگرفته از متن است.    ب. الف. بزرگمهر


پی نوشت:

کسی می نویسد:
«بزرگترین دستاورد این جهان های مجازی، آگاهی بخشی به توده ی جامعه بود.»

از «گوگل پلاس»

پاسخ می دهم:
به آرش باریک واژه به واژه؛ گرچه به شَوَند مجازی بودن آن که من دیوار بلندی میان آن با جهان راستین نیز نمی کشم، مراقبت های ویژه ی خود را نیاز دارد. همین مزاحمت برای آن بانوی دانشور، نمونه ای از آن است.

دیگری می نویسد:
«به شخصه معتقدم این فضا بیش از اینکه سود داشته باشد، ضرر داشته. دعواها و توهین های رکیک و برچسب زنی به دیگران، تنها به دلیل داشتن نظر مخالف (به شخصه تا به حال بسیار برچسب ساندیس خور، بسیجی، سپاهی و... خوردم، تنها بدلیل انتقاداتی بسیار ساده از یک سیاست آمریکا که همین ظاهرا برای اینها کافیه تا مورد قضاوت قرار بدهند). البته تمام اون مواردی که شما گفتید هم درسته و به شخصه اون نوعش رو هم به معنای واقعی تجربه کردم. اما متاسفانه دشمنی ها رو بیشتر از دوستی ها دیدم. اون خانوم اگر نمیخواهندکسی به ایشان پیام بدهد، میتوانند امکان پیام دادن افراد بیگانه را غیرفعال کنند؛ بجای اینکه فرستنده ی پیام را مزاحم خطاب کنند.  پیام دادن بهیچوجه نقض حریم خصوصی نیست. متاسفانه واژه هایی چون نقض حریم خصوصی، عملا بی معنی شدن و هر کسی، بدون توجه به معنی، در هر جایی از آن ها استفاده میکند. حتی در موارد بی ربط.

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

می نویسم:
با بیش تر چیزهایی که نوشته ای، همداستانم؛ ولی تا اندازه ای مشروط. بگمان من، هر پدیده ای را باید در روندش بررسی کرد؛ آغاز آن را بدیده گرفت؛ هم اکنون را دید و آینده اش را تا اندازه ای که می شود پیش بینی کرد. از دید من، آن نکته ها که کسی به زیبایی آن ها را نوشته و من تنها بازگویش کردم، درست است. کسی که آن را نوشته به عنوان یکی از میلیون ها آدمی که روزانه چنین تجربه ای می کنند، این روند را خود پیموده که توانسته چنان چیزی بنویسد. در مورد بسیاری دیگر نیز از دید من، چنین است. در مورد همین ناسزاگویان و تهمت زنندگان نیز می بینی که روند بهبودی نسبی با فراز و نشیب آن دیده می شود؛ گرچه، بسیاری عوامل اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی دیگر بیرون از چارچوب جهان مجازی دست اندرکارند تا سمت و سوی این روند را تعیین کنند. بنابراین، گناه از جهان مجازی نیست و آن را از چشم جهان مجازی نباید نگریست. این نکته نیز کمابیش روشن است که برخی از چنان آدم هایی که برشمردی، رک و پوست کنده مامور اینجا و آنجا هستند؛ ماموران دیگری نیز در جامه ی تحلیلگر، نویسنده و ... در این جهان مجازی کنش دارند و این خود نشانه ی اهمیت آن برای ازما بهتران اینجا و آنجاست.

شیوه ی برخورد با چنین آدم هایی و بازشناخت انگیزه های هر یک نیز به نوبه ی خود مهم است و نشان می دهد که با هریک گونه ای دیگر باید رفتار نمود. برای خود من، اینکه کسی بیاید ناسزا بگوید در درجه ی نخست اهمیت نیست. اینکه چرا ناسزا می گوید، آیا اشتباهی از من سر زده که برآشفتگی دیگری را در پی داشته و آیا لابلای ناسزاهایش، سخنی برای گفتن دارد یا نه مهم تراست؛ ولی، خوب! موردهایی ناخواسته و بگمانم بیش تر برای دختران و بانوان پیش می آید که بیرون از هرگونه چارچوب منطقی پیش بینی شده است و برآشفتگی شان را می توان نیک دریافت.

به باور من، جهان مجازی (خودم تنها از همین گوگل پلاس آنهم به خاطر اینکه از همان نخست جی میل بکار برده ام، سود می برم)  برای کارهای عمومی از کارهای صنفی ـ سیاسی عام گرفته تا همسریابی، دوست یابی و کارهایی اینچنین، جایی بسیار سودمند است و من دیواری بلند میان این جهان با جهان راستین نمی کشم. همین جهان برای کارهای سیاسی هماوند با حزب ها و جریان های سیاسی پیشرو بسیار زیانبار است؛ زیرا بخوبی و با روش هایی بسیار پیشرفته که بسیاری از چپ ها حتا با آن فن آوری ها آشنا نیز نیستند، می توانند هماوندی های میان هموندان یا دوستداران یک حزب یا جریان سیاسی را بویژه کمونیست ها و بگونه ای کلی تر نیروهای پیشرو اجتماعی را بازشناسند. از سویه هایی دیگر نیز جهان مجازی این امکان را برای کشورهای امپریالیستی و در چارچوبی شاید محدودتر برای رژیم های سرکوبگری چون رژیم جمهوری اسلامی فراهم می کند تا روحیه اجتماعی (mentality) روشنفکران و آن بخش از توده ای که به اینترنت دسترسی دارند را حتا روزانه ارزیابی کنند و دیگر برای دستیابی به داده های خام، نیازی به مرکزهای آمارگیری چون «گالوپ» ندارند؛ روشن است که برپایه ی این داده ها کارهایی در ترازهای بالاتر از ارزیابی روحیه اجتماعی و فشار سنجی نیز انجام می پذیرد که به برخی از آن ها در نوشتارهایی از پنج سال پیش به این سو، اشاره نموده ام و در اینجا به آن نمی پردازم.

به هر رو در یک ارزیابی کلی و در درازمدت، جهان مجازی و بهره وری بهینه از آن را سودمند می بینم؛ این «جهان» بویژه برای کشورهایی که در آنجا زبان مردم بیش تر بریده می شود و بازهم بویژه برای جوانان سودمند است و اثرات خوبی برای پیشبرد کار و بهبود اجتماعی به سود توده های مردم دارد. به این ترتیب، آن چیزهایی که شما نوشتید، درست یا نادرست، سرهم جز بُرشی از واقعیت و زمان و مکان آن بیش نیست. چنان بُرشی که گونه ای نگرش متافیزیکی گاه ناگزیر به واقعیت را دربردارد و ما ناچاریم همچنان از آن در بسیاری کارهای مان سود ببریم، توان دیدن و بازشناخت روند و سمت و سوی مثبت و منفی آن را ندارد و این کاستی بزرگی در ارزیابی و تحلیل به همراه می آورد.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!