«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ بهمن ۹, جمعه

... قصه ی ما دروغ نبود

یاد گذشته ها بخیر، قصه ی ما دروغ نبود
ماه اگه مهتاب نمی کرد، ستاره بی فروغ نبود
هیچکدوم از بازی هامون، اینجوری معمولی نبود
برنده خورشید و می برد، بازیِ ما پولی نبود

مردای بی اسب و تفنگ، تو دشتی که وجود نداشت
طبل شجاعت می زدن، دیوه به ده پا نمیذاشت
یاد گذشته ها بخیر، آفتابی بودن روزامون
بعدِ غروب می اومدن ابرا به سمت آسمون

تو امتحان زندگی، قبیله ها رد نبودن
حیدریا خوب بودنو نعمتا هم بد نبودن
یه شب کلاغ قصه، مونو گرفت به منقار و پرید
پر زد و گم شد تو غروب، هیشکی اونو دیگه ندید ...

رسول یونان

با اندک ویرایش اینجانب در نشانه گذاری ها؛ برنام را از متن برگزیده ام.   ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!