«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ دی ۲۷, یکشنبه

پدر و کارگرانی چنین میانه ی مِیدانم آرزوست!

«در بیانیه همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران درباره انتخابات مجلس دهم، اسم من بهنام ابراهیم زاده کارگر زندانی در زندان رجایی شهر و پدرم رحمان ابراهیم زاده همراه با اسامی دیگری آمده است. ما در جریان متن کامل این بیانیه نبوده ایم. خصوصا در بخشی از این بیانیه با استناد به قانون اساسی از دولت خواسته شده است که شرایط انتخاباتی دمکراتیک را فراهم کند.

ما آن را توهمی بیش نمی دانیم و شدیدا مخالف آنیم. انتخابات ها برای من به عنوان کارگری که جوانیم را در زندان گذرانده ام، برای من که همسرم و خانواده ام همراه با من در زیر فشار و آزار دائم قرار داشته اند، جایی ندارد.

انتخابات برای ما کارگران که نپرداختن دستمزد به روشی معمول در جامعه تبدیل شده است و سی و چند سال است که زندگی زیر خط فقر فرزندانمان و جانمان را تباه کرده است، معنا و مکانی ندارد.

این چیزی است که داریم با اعتراض هر روزه مان در کارخانجات مختلف فریاد می زنیم. این چیزی است که من و امثال من بخاطرش در زندانیم. ما در این انتخابات شرکت نمی کنیم. ما به آنچه بر سر من کارگر و توده محروم مردم آمده است اعتراض داریم«.

رحمان ابراهیم زاده، پدر زندانی سیاسی بهنام ابراهیم زاده
بهنام ابراهیم زاده، زندانی سیاسی از زندان رجایی شهر      ٢٦ دی ماه ۱۳۹۴

برگرفته از «گوگل پلاس». برنام را با الهام از سروده ای از مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی ساخته ام.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!