«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

به تصویر بنگر و از خود شرم کن!

آخوند پفیوز امنیتی، الاغ چموش یاوه سرایی را در میان گروهی شکمباره که هر سال در همایشی به نام «کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی» گرد آمده و از بودجه ی مردم ایران مفت می خورند و جفتک می اندازند به جولان درآورده و از آن میان گفته است:
«آیا هیچوقت فکر می کردیم به جای اینکه دشمن، متجاوزین و ابرقدرت ها اسلام را دین خشونت و خونریزی معرفی کنند، جمعی ولو اندک در داخل دنیای اسلام، عملا و با زبان، اسلام را دین کشتار، خشونت، شلاق، اجحاف و ظلم در جامعه معرفی کنند؟

۸۴ درصد خشونت، ترور و آدم کشی [در جهان]* متاسفانه در دنیای اسلام، در شمال آفریقا، خاورمیانه و غرب آسیا در حال رخ دادن است.»

* یادش رفته بود یا شاید شرمش شد که آن را بر زبان آورد. رویش نشد در دنباله ی آن نیز بیفزاید که نیمی از آن تندخویی، آدم کشی یا ترور منش آدمی نیز در کشورهایی که از هرسویه، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... وامانده ترین کشورهای جهان بشمار می روند، دامن زنان نگونبخت شان را می گیرد و نیک که بنگری، برجسته ترین آخشیج واماندگی های یادشده، ریشه در توسری خوردن نیمی از جامعه از سوی نیم دیگر آن دارد که این یک نیز به نوبه ی خویش از هر نیروی پلید و پلشتی در جهان توسری می خورد و در خود می پیچد و می گرید.

به تصویر بنگر و از خود شرم کن! الاغ یاوه سرایی را به خیمه و خرگاه رهبر وامانده و از هر سو توسری خورده ات روانه کن تا هرچه دل تنگش می خواهد بگوید؛ به جایی برنمی خورد. بیرون از آنجا هیچ مگو!

ب. الف. بزرگمهر   هفتم دی ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

یاوه سرایی آخوند بی بته و پررو، سویه های شایان درنگ دیگری نیز دربردارد که امیدوارم بخت پرداختن به آن ها را بیابم.

ب. الف. بزرگمهر   هفتم دی ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!