«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ دی ۱۰, پنجشنبه

توده های مردم ایران، همدستِ دزدِ همراه کاروان را پادافرهی سزاوار خواهند داد! ـ بازانتشار

«اصلاح طلب»ی۱ نوشته است:
«بال های آسمانی بودن سیاستمداران را برچینید؛ بر زمین شان فرو زنید تا زمینی بودن بیاموزند.» 

از «گوگل پلاس» 

نه جانم! آن پر و بال آسمانی، مدت ها پیش ریخته و نیازی به چیده شدن شان از سوی اصلاح طلبانی «چوخ بختیار» نیست؛ حتا پشم و پیله شان نیز ریخته و اگر نگویم همه ی مردم ایران، بیگمان بیشینه ایرانیان درون و برون کشور، زشتی ها و پلشتی های آن ها را به چشمِ جان دیده اند. شاید راست می گویی که بر زمین شان باید کوفت؛ ولی، آن ها زمینی بودن را آنگونه که تو از آن درمی یابی، هیچگاه نخواهند آموخت؛ آن ها به همان اندازه زمینی اند که من و تو و و آن دیگری و دیگری، هریک فراخور جایگاه خود در هرم اجتماعی و جایگاه طبقاتی خویش، زمینی هستیم!

«اصلاح طلب» دیگری، چندی پیش نوشته بود: 
«وقتی صحبت از زشتی ها و ناکارآمدی ها و نواقص مطلق نظام سیاسی بوده، من در قامت مدافع کلیت نظام و بیان کننده نیکی هاش ظاهر شده ام؛ هر جا سخن در دفاع مطلق از انحصار گرایی بوده، در قامت یک لیبرال تمام عیار پلورالیست گفتگو کرده ام و هر جا سخن از آزادی بوده، من به جنبه های منفی آن پرداخته ام؛ هرگاه سخن از اقتصاد آزاد بوده، من از موضع یک سوسیالیست وارد شده ام و هرجا سخن در تایید سوسیالیسم و نگاه اقتصادی چپ رفته، من مدافع محسنات سرمایه داری بوده ام ...» 

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش اینجانب در نشانه گذاری ها و بهبود یکی دو جاافتادگی. دانسته از ویرایش گسترده و پارسی نویسی آن خودداری ورزیده ام.    ب. الف. بزرگمهر 

می بینی؟! این هم گونه ای زمینی بودن است که هم اکنون، بیش از گذشته، دامنگیر «اصلاح طلبان» شده است:
از دست دادن هرچه بیش تر و پرشتاب تر زمینه ی اجتماعی خویش و همراه با آن، گیج و گول شدن و به گردِ خویش چرخیدن! و نیز کوششی جانکاه و گاه خنده دار برای آویختن خود بر بال واقعیتی گریزنده!

پیامدِ سرراست همه ی این ها نیز «فرصت جویی سیاسی»۲ است که همه ی شما به آن دچارید.

اگر در آغاز انقلاب بهمن ۵۷، «بورژوازیِ لیبرال» ترسیده از نیروی سهمناک طبقه کارگر و زحمتکشان که به هر رو مُهر و نشان خویش را بر پیشانی آن انقلاب کوبید، بجای آن سیل بنیان کَن، آرزوی نم نمِ باران داشت و در آن دورانِ انقلابی و از بسیاری سویه ها سنجش ناپذیر با شرایط کنونی، در کناره های آن سیل سهمناک، پاورچین پاورچین و با بدگمانی گام برمی داشت، شما در شرایطی که چهره ی ضد انقلابی، ضد خلقی و ایران بربادده رژیم تبهکار جمهوری اسلامی، همه سویه آشکار شده و صورتک اسلام پناهی آن نیز از مدتی پیش دریده و تکه تکه شده، در پی وصله پینه نمودن آن پارگی ها و به هم چسباندن دوباره ی آن تکه ها به یکدیگرید. نقش شما از بهترین تان گرفته تا بدترین تان، بسی واپسگرایانه تر و تبهکارانه تر از آن بورژوازی لیبرالِ آغاز انقلاب بهمن است:
همدستِ دزدی که می کوشد تا خویش را همراه کاروان جا بزند!

اگر بکوشی تا کمی هم شده از خود برون آیی و به گفته های «اصلاح طلب» یاد شده در بالا بیش تر باریک شوی، گونه ای «نسبیت گرایی»۳ با چگالی و مایه ای بیش از آنچه به عنوان نمونه، رسانه های امپریالیستی ـ سیهونیستی در میزِگردها و گفتگوهای رسانه ای بکار می گیرند نیز در آن می یابی.

مارکس و انگلس، نزدیک به ۱۷۰ سال پیش، درباره ی سرشت و سمتگیری «سوسیالیسم محافظه کار یا بورژوایی» از آن میان، نوشته بودند:
«بخشی از بورژوازی میل دارد نابهنجاری های اجتماعی را ازمیان ببرد تا جامعه بورژایی استوار بماند. از این زمره اند: اقتصاددانان، نوع پروران، انسان دوستان، کوشندگان راه خیر و رفاه طبقات زحمتکش، بانیان جمعیت های خیریه، اعضای انجمن های حمایت از حیوانات، موسسین مجامع منع مسکرات و خلاصه اصلاح طلبان قد و نیم قدی از هر قماش و هر رنگ. ... سوسیالیست های بورژوا می خواهند شرایط هستی جامعه امروزین را حفظ کنند، ولی بدون مبارزه و خطراتی که ناگزیر از این شرایط بر می خیزد. آن ها می خواهند جامعه موجود را پایدار نگاه دارند، ولی بدون عناصری که آن را انقلابی می کند و متلاشی می سازد. آنها می خواهند بورژوازی را بدون پرولتاریا حفظ کنند. ... نوع دیگر این سوسیالیسم که کمتر به سیستم و بیشتر به عمل گرایش دارد، می کوشد طبقه کارگر را از هرگونه جنبش انقلابی دلسرد کند و چنین جلوه دهد که آنچه برای طبقه کارگر می تواند سودمند باشد، این یا آن دگرگونی سیاسی نیست، که فقط تغییر شرایط مادی زندگی و مناسبات اقتصادی است. ولی مفهومی که این سوسیالیسم برای تغییر شرایط مادی زندگی قایل است، به هیچوجه برانداختن مناسبات تولیدی بورژوایی که تنها از طریق انقلاب میسر تواند بود، نیست که یک سلسله اصلاحات اداری است که باید برپایه همین مناسبات تولید انجام گیرد و در نتیجه در روابط میان سرمایه و کار مزدوری هیچ تغییر پدید نمی آورد ... بازرگانی آزاد، به نفع طبقه کارگر! مقررات گمرکی حمایت از صنایع داخلی، به نفع طبقه کارگر! زندان های انفرادی، به نفع طبقه کارگر! چنین است آخرین کلام سوسیالیسم بورژوایی ... سوسیالیسم بورژوایی درست در این دعوی خلاصه می شود که بورژوا، بورژواست؛ به سود طبقه کارگر.»۴ 

آیا خویش را در این آینه ی کهن که همچنان بازتاب و درخشندگی خود را نگاه داشته و زنگارِ زمانه کم تر نشانه ای بر آن برجای نهاده، بازمی شناسید؟

درباره ی آن سیاستمداران تبهکار نیز همین به که از همان ریسمان گره دار "آسمانی" ساخته و پرداخته ی خویش که با آن بسیاری از گل های سرسبد ایران از پیر و جوان را به دار آویختند و پر پر کردند، آویخته شوند تا پای پلیدشان از زمین کنده شود و ایران جانی تازه بیابد!

شما نیز بد نیست بدانید! همچنانکه روند پرشتاب رویدادها، کوشش تان برای وصله پینه کردن جامه ای فرسوده و آرایش آن را بسیار زود بر باد خواهد داد، توده های مردم ایران نیز همدستِ دزد را پادافرهی سزاوار خواهند داد. به تاریخ بنگرید تا دریابید چه می گویم. 

ب. الف. بزرگمهر     ۱۲ خرداد ماه ۱۳۹۴

  http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/06/blog-post_40.html 

پی نوشت: 

۱ ـ راست یا دروغ آن، چندان تفاوتی نمی کند؛ در این "رسانه ی اجتماعی"، بسیاری چون مهمانی های «بالماسکه» ی زمینداران بزرگ اروپایی تا دو سده پیش، گاه به ناگزیر صورتکی بر چهره دارند؛ جایی همچنین خوب برای مامورین معذور اطلاعاتی رژیم تبهکار جمهوری اسلامی!
به هر رو، آمیخته واژه ی «اصلاح طلب» را به مانش دانشورانه ی آن که همتراز واژه ی لاتینی «رفُرمیست» («reformist») است، بکار برده ام! 

۲ ـ «فرصت جویی سیاسی» («اُپورتونیسم») 

۳ ـ «نسبیت گرایی» (relativism) 

«... در این شیوه برخورد، با چرخیدن پیرامون هسته اصلی جُستار و نسبیت دادن بیش از اندازه به مبحث های مورد گفتگو، هیچگونه نتیجه گیری روشن و گویایی بدست نمی آید و در پایان، همواره چنین به نظر می رسد که گویا همه شرکت کنندگان در گفتگو درست می گویند!  (برگرفته از نوشتار: آقای وزیر! خدا را خوش نمیاد ...، ب. الف. بزرگمهر، سپتامبر ٢٠٠٨، «فرهنگ توسعه»). نسخه ای از این نوشتار را در پیوند زیر می توان یافت:
http://vista.ir/?view=context&id=342545 

«این شیوه برخورد که در رسانه های ارتباط جمعی باخترزمین بسیار بکار می رود، بر پایه ی «نسبیت گرایی» (relativism) استواره که بر پایه ی اون سلیقه های آدم ها گوناگونه و بر پایه ی گونه ای دمکراسی دروغین، هر کسی گوشه ای از حقیقت را می گوید و همه حق دارند و ... ولی خوب که به ته داستان بروید، در واقع واقعیت و بویژه منظور واقعیت های اجتماعیه، گم و گور می شه» 

"هنر"ی آغشته به «فرمالیسم» و سپارشی، هنر نیست! ، ب. الف. بزرگمهر، ۱۶ اردی بهشت ماه ۱۳۹۳
http://www.behzadbozorgmehr.com/2014/05/blog-post_9012.html 

۴ ـ مانیفست حزب کمونیست، کارل مارکس و فریدریش انگلس، برگردان قهرمان زنده یاد محمد پورهرمزان، چاپ دوم، ۱۳۵۸ ، انتشارات حزب توده ایران

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!