«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

نشانه های روشن ترس رژیم تبهکار و ضدخلقی از گردش به چپ در ایران! ـ بازانتشار

نشان داس و چکش بر زمینه ای از ستاره ای پنج پر درج کرده و نوشته است: «حقیقتا کمونیست ها برازنده ترین نماد رو برای خودشون انتخاب کردن، ”داس و چکش“! در پس زمینه ای از ستاره پنج پر!

یعنی مردم رو با چکش سرکوب کنی و ریشه شون (رفاه، هویت و ارزش هاشون) رو با داس قطع کنی (مصداق بارز چیزی که الان در کره شمالی شاهد هستیم). در بک گراند هم یک ستاره پنج پر می بینیم که مدت ها نماد آمریکا بود، به این معنی که «هر چی میکشید تقصیر آمریکائه!»

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

کم و بیش می توانم حدس بزنم که از ماموران رژیم تبهکار جمهوری اسلامی است؛ بویژه با آن طرفداری زیرجُلی از کعبه ی آمالش: «شیطان بزرگ». چنین نوشته ای با همه ی ساده لوحی که در آن نهفته، نمی تواند کار آدمی ساده لوح باشد. می نویسم:
نشانه های روشن ترس رژیم تبهکار و ضدخلقی جمهوری اسلامی از گردش به چپ در ایران!

نیک می دانند که واپسین گام ها به سوی «شیطان بزرگ» لبه های قیچی را از هر دو سو نزدیک می کند:
نه «شیطان بزرگ»، اسلام پیشگان دزد دوزخی  را برخواهد شکیبید و دامن خود را با چنین رژیم بدنامی، بیش از پیش آلوده خواهد کرد و نه توده های مردم فریب خورده از اسلام دروغین مشتی زالوی شکمباره بازهم در پی آن ها خواهند رفت؛ بیگمان آن ها که سرخورده اند و دست شان به آش ناپاک این رژیم دوزخی نیز آلوده نیست، بیش از پیش در پی جایگزینی راستین خواهند گشت و بخش های عمده ای از آن ها نیروهای چپ راستین را خواهند یافت و بسیار زود نیز آن ها را بازخواهند یافت؛ زیرا نمایندگان فداکار و از جان گذشته ی این نیروها از «حزب عدالت» و «اجتماعیون عامیون» در گذشته ای دورتر گرفته تا «حزب کمونیست» دوره ی پایان قاجار و «رضا قلدر» و پس از آن، حزب توده ایران در سال های نزدیک تر با هر اشتباه کوچک و بزرگی نیز که از آن ها سر زده و برخی از این اشتباهات نیز ناگریز بوده و برخی دیگر نیز به دروغ به پای آن ها نوشته شده، در تاریخ ایران خوش درخشیده و در حافظه ی تاریخی مردم، همچنان از جایی درخور و شایسته برخوردارند. من این را حتا در دوردست ترین روستاهای ایران به چشم خود دیده و از زبان شان شنیده ام. برای همین به آنچه می گویم، باوری ژرف دارم. نیک می دانم در دلِ سیاه اسلام پیشگان و زالوها و انگل های اجتماعی چه می گذرد و بی جهت نیز نیست که بسیاری از آن ها برای روز مبادا شتاب دارند؛ می دزدند و بار می زنند؛ به هرکجا که دست شان برسد ... و اینگونه نوشته های ریشخندآمیز هیچ آبی برای شان گرم نخواهد کرد و جز مشتی اصلاح طلب دروغین پای بسته  و "اصولگرا"ی کارچاق کن که چنین یاوه هایی را برای دلخوشکنک خود می باورند، توده های مردم و بسیاری از روشنفکران خلقی این مرز و بوم که در سمت و سوی توده های مردم رنجدیده ایستاده اند، فریفته ی چنین دروغ هایی نخواهند شد.

بیچاره ها، آب در هاون می کوبند و می دانند که دوران خوش زندگی شان به پایان خود نزدیک می شود. می دانم که این را نه تنها بر پوست خود که حتا بر شکم های طبلِ اسکندر خود احساس می کنند و نگرانند ... وگرنه،چنین یاوه هایی را درباره ی کسانی که به هنگام نیاز همواره به یاری مردم ایران شتافته اند، برای خوشایند هرچه بیش تر «شیطان بزرگ» بر زبان نمی راندند و قلمفرسایی نمی کردند.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۲

http://www.behzadbozorgmehr.com/2013/11/blog-post_17.html
 

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!