«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۲۲, یکشنبه

«حاج آقا» بس ناگفته ها که با خود به گور برد!

مائوییستی نادان بیش نبود که به اسلام گروید و حاج آقا شد؛ چگونگی آن را تنها شاید «از ما بهتران» بدانند و چندان سزاوار درنگ نیز نیست: 
کوچ از گونه ای خشک مغزی به گونه ای دیگر از آن!

آنچه شایان درنگ است، بهره برداری ابزاری رژیم تبهکار فرمانروا بر ایران از وی و کسانی چون اوست که بسیاری نابکاری ها را بدست چنین تن دادگانی به انجام می رساند و سپس با نخستین بهانه ی بجا یا بیجا سر به نیست شان می کند تا پرونده ی آن نابکاری ها و رد پای «خرچسنگان بلندپایه ی نظام»  کور و گم و گور شود.

اکنون تصویر گور این «حاج آقا»ست که روی آن، شاید برای پندآموزی دیگرانی چون وی نوشته اند:
«علت شهادت: استفاده ی نادرست از داروی نظافت»! 

بگمانم دانسته ننوشته اند:
خودکشی با ماده ی پاکیزه کننده؛ هرچه نباشد، زشت است و «نظام» بی آبرو را بی آبروتر می کند. راستی، مگر پاکیزه کننده ها نیز دارو بشمار می روند؟! گویی «حاج آقا»، ماده ی پاکیزه کننده را بجای سر و تن شستن یا زمین شویی، بجای دارو سر کشیده است! کدام دارو؟ یا شاید خدای ناکرده، زبانم لال، آن مزدور بخت برگشته، ماده ی پاکیزه کننده را بجای شراب سر کشیده بود؟! به هر رو، هرچه بود، «حاج آقا» بس ناگفته ها با خود به گور برد.

ب. الف. بزرگمهر     ۲۲ شهریور ماه ۱۳۹۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!