«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

اکنون که به دیدار ما نمی شتابید، ما خود به دیدار شما می آییم!

آیا درهم های خود را برای ما کنار نهاده اید؟ می دانید که بی مایه فطیر است!

امامزاده ای ساخته و پرداخته و رهسپارش نموده اند تا مردمان روستاها و جاهای دور کوهستانی را که امامزاده ای راستین یا دروغین، رنج سپَر۱ به آنجاها را هیچگاه بر خود هموار نکرده به راه راست رهنمون شود؛ و بیگمان نه مفت و رایگان! برای امامزادگان خفته در زیر خاک یا در چنان گور جنبنده بر وانتی که همه ی استخوان هایش، اگر خدای نکرده، استخوان بُز یا الاغی مرده بجای اسکلت آدمی در آن نچپانده باشند، می لرزد و و روح نازنینش هزاران ناسزا روانه ی "نوآوران"ی که از این راه ناندانی تازه ای جسته اند، روانه می کند، «بی مایه فطیر است»!

چرا می گویم روستاها و جاهای دور کوهستانی به این شَوَند ساده که چنان جاهای دشوارراه و بالابلندی که مردمانش از راه بُزچرانی، روزگار سختی داشته و دارند، جایی برای دوشیدن مردم نیست؛ افزون بر آنکه مردمی پراکنده اند و هوا نیز در بیش تر فصل های سال، بس سرد و ناگواراست. در چنان هوای سردی، نیایش های آدمی، هرچند امامزاده هم باشد به جهان بالا راه نمی یابد و در میان راه یخ می زند. از همین روست که امامزادگان، زندگی در منطقه های پُرمَردُم و حتا روستاهای کرانه کویر را از زندگی در چنان جاهایی برتر می شمرده اند؛ گرچه، در چنین جاهایی نیز بیش تر در بالای تپه هایی نه چندان بلند و نزدیک به روستا جای می گزیده اند تا هم در تنهایی خویش۲ با خدا بهتر راز و نیاز کنند و هم رنج بالارفتن و پایین آمدن از چنان تپه هایی را بر مردم ساده دل روستاهای نزدیک  و دور که گاه روزانه سهمیه کره و پنیر و ماست و مرغ و خروس و سایر ماکولات مورد نیاز برای وردخوانی آن شکمبارگان را می بایستی فراهم کنند، هموارتر نمایند.

رژیم دزد، فرومایه و سرسپرده ی اسلام پیشگان برای پی گرفتن هستی ننگین خویش، نیازمند خرافه پروری هرچه بیش تر است! بهره برداری نابجا و سراپا آلوده ی اسلام پیشگان از کیش و آیین اسلام را بی آنکه باورهای پاک و برداشت های بی آلایش و ساده دلانه ی توده های مردم را نشانه بگیریم، رسوا کنیم و چهره ی راستین این دروغگویان دله دزد که باورهای مردم را ابزار و دستاویزی برای زراندوزی خویش نموده اند به مردم نشان بدهیم! جدا کردن این دو از یکدیگر به شوند نیرنگبازی های ریشه دار آخوندی، گاه بس دشوار، ولی شدنی است!

ب. الف. بزرگمهر    ۲۷ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ واژه «سِپَر» همان واژه ی دگرگون شده ی «سفر» است که نشانه ی آن در آمیخته واژه ی «رهسپار» دیده می شود.

۲ ـ در بیش تر موردها زن یا زنانی از روستاهای دور و نزدیک را به صیغه می گرفتند تا درخت زندگی امامزادگان همواره سرسبز و پربار باشد. در بیش تر منطقه های ایران و بویژه ایرانِ مرکزی با چنین امامزاده هایی دروغین و بی هیچ شجره نامه ای برخورد می کنی. گرچه، در این زمینه نیز کم ترین دودلی به خود راه نمی دهم که رژیم تبهکار و خُرافه پرور جمهوری اسلامی در این سی و چند سال فرمانروایی نابکارش، برای بسیاری از اینگونه "امامزاده"ها، «شجره نامه» نیز ساخته و پرداخته و محکم کاری نموده است.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!